نوع مقاله : مقاله پژوهشی
طول مدت تحصیل در مدرسه حقانى - طبق اساسنامهاى که آیتاللّه بهشتى نوشته بود - 16 سال در چهار دوره بود. این چهار دوره عبارتاند از: سه سال دوره مقدمات، پنج سال دوره سطح، شش سال دوره خارج فقه و اصول و دو سال دوره تخصصى در رشتههاى مختلف اسلامى از قبیل: فقه، اصول، فلسفه، حدیث و تفسیر.1 طلاب پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح - که هشت سال طول مىکشید - اگر در روستا یا شهرستانى نیاز به تبلیغ بود، اعزام مىشدند. طلابى که در دوره خارج فقه و اصول شرکت مىکردند، پنجشنبهها یادداشتهاى آنان توسط استادشان بررسى مىشد و از این طریق مدرسه در جریان کار آنان قرار مىگرفت.2
اما مهدى حائرى تهرانى، از بنیانگذاران مدرسه حقانى، طول مدت تحصیل را 12 سال مىداند; چهار سال دوره ادبیات، پنج سال دوره فقه و اصول و سه سال رشته تخصصى.3
سید محمدرضا طباطبایى، مدت تحصیل را 18 سال تا رسیدن به اجتهاد مىداند و توضیح بیشترى در این زمینه نمىدهد.4
محمد مقدم در مورد تحصیل در دوره خارج و شیوه آن مىگوید:
»بعد از این که مراحل سطح را در مدرسه گذراندیم، دوره خارج خوانده مىشد. مدرسه حقانى دوره خارج را به دو بخش تقسیم کرده بود: بخشى از آن دروس در خود مدرسه انجام مىگرفت. دو استاد در این زمینه در خود مدرسه کار مىکردند: آیتاللّه آذرى قمى و آیتاللّه یوسف صانعى. بخش دیگر دوره تحقیق بود که در این وضعیت طلاب به صورت گروه تحقیق درمى آمدند. گروه تحقیق کارش این بود که در هفته، ساعاتى به مطالعه و تحقیق مىپرداخت. یک موضوع را به طلبه مىدادند و براى تحقیق به خودش واگذار مىکردند. انتخاب درس اصول یا فقه، با خود طلبه بود. مىتوانست استاد را از بیرون انتخاب کند، اما این دروس باید به صورت هفتگى تقریر و به عربى نوشته مىشد و اساتیدى که در ارتباط با مدرسه کار مىکردند، تصحیح مىکردند.«5
به نظر مىرسد این شیوهى آموزش بویژه دو مرحله آغازین آن، از قوانین و مقررات آموزش و پرورش متأثر باشد. آیتاللّه بهشتى معلم رسمى آموزش و پرورش بود و از سال 1330 در دبیرستان حکیم نظامى هم زبان انگلیسى تدریس مىکرد. در تدوین اساسنامه مدرسهى حقانى، شاید او درصدد تلفیق شیوههاى نوین آموزشى و نظام حوزوى بوده و از شیوههاى آموزش و پرورش مدرن نیز استفاده نموده است، اما:
»به صورت کپى بردارى و تقلید کورکورانه نبود. برداشتهاى مثبتى بود از جنبههاى خوبى که در آموزش و پرورش، یا در دانشگاه، یا حتى در مراکز علمى و آموزشى خارج از کشور جریان داشت.«6
آیتاللّه بهشتى براى ایجاد ارتباط بین دین و دانش، دبیرستان »دین و دانش« را در سال 1333 در قم تأسیس نموده بود و از تجربیات آن نیز در مدرسه حقانى استفاده نمود. على معلى مىگوید:
»چون شهید بهشتى قبل از تأسیس این مدرسه، یک مرکز فرهنگى در قم تأسیس کرده بود، به عنوان مدرسه نمونه و با این نام، دانشآموزان را در مدارس جدید تربیت مىکردند. قاعدتاً کسى که آن مدارس را مدیریت کرده، در مدارس جدید خود هم از تجربیات مدیریتى خویش استفاده خواهد کرد. این نظم و برنامهى تدریس و انضباطى که در مدرسه بود، گاهى برنامهها را به نظام آموزش و پرورش آن زمان نزدیک مىکرد.«7
برخى معتقدند، هدف دست اندرکاران مدرسه حقانى، ایجاد یک نظام آموزشى حوزوى نوین بود و شیوههاى مثبت حوزه را با مقررات آموزشى آموزش و پرورش نوین تلفیق نمودند. به گفته محمود مهدىپور:
»مدرسه به فکر اصلاح کمبودهاى موجود در نظام آموزشى حوزه بود. ممکن است از آموزش و پرورش و نظام آموزشى دانشگاهى هم استفاده شده باشد، اما تلاش مىشد شیوههاى مثبت حوزه هم حفظ شود. حالتى نبود که بگوییم شیفته نظام آموزش و پرورش بودند، بلکه در همان موقع گردانندگان مدرسه در نظام آموزش عمومى کشور نقایصى را احساس مىکردند و بر آن انتقاداتى را وارد مىدانستند. در واقع تلاش این بود که یک نظام حوزوى نوین ایجاد گردد، نه گرایش حوزه به سمت سیستم آموزش و پرورش.«8
چگونگى پذیرش طلبه
مدرسه حقانى در نوع گزینش طلاب نیز با مدرسههاى دیگر حوزه علمیه قم تفاوتهایى داشت و براى پذیرش طلاب ضوابط و مقرراتى داشت. حسین حقانى که جزء نخستین اعضاى هیات مدیره مدرسه است، در مورد چگونگى و شرایط پذیرش طلبه مىگوید:
»قبل از انقلاب، پذیرش طلاب به طور مستقل و با مراجعه داوطلبین به مدرسه انجام مىگرفت. داوطلبین، حداقل، باید داراى مدرک سوم راهنمایى مىبودند که با امتحان ورودى و آزمایش هوش پذیرفته مىشدند. علاوه بر مصاحبه حضورى براى آگاهى دقیق از وضع خانوادگى، استعداد، احراز سلامت جسمى و روانى، آگاهى از انگیزه و هدف در علوم دینى ورود به سلک روحانیت، احراز عدم وابستگى منحرف و... انجام مىشد. پس از این آزمایشها و آگاهىها، داوطلب باید تضمینى از سوى دو نفر از بزرگان و اساتید معروف حوزه جهت تأئید جهات اخلاقى بیاورد. پس از پذیرش، تا سه ماه نیز، به طور موقت و آزمایشى مشغول به درس مىشد. در این مدت، برآورد مىشد که آیا استعداد کافى براى تحصیل علوم دینى و روحانى شدن دارد یا خیر؟ اگر نداشت عذرش خواسته مىشد.«9
میزان تحصیلات براى ورود به مدرسه، متفاوت ذکر شده است. سید محمدرضا طباطبایى آن را پایان دبیرستان، على مبشرى و محمود مهدىپور آن را ششم ابتدایى ذکر کردهاند. علت این گوناگونیها این است که براى آیتاللّه قدوسى میزان تحصیلات تنها معیار لازم نبود، بلکه او طلبههایى را جذب مدرسه مىکرد که با ذکاوت، فعال، سالم، جدى و داراى روحیه اخلاقى مناسب بودند.10 مدرسه امتحان ورودى سختى داشت که اغلب به صورت مصاحبه بود. محمود مهدىپور در این مورد مىگوید:
»شهید قدوسى با معیارهاى مشترکى که در شورا به تصویب رسیده بود، افراد را گزینش مىکردند، یعنى مصاحبه مفصلى انجام مىشد. در مصاحبه اگر انگیزههاى معنوى و توانایى، هوش و استعداد بالایى در افراد احساس مىکردند، مىپذیرفتند، اگر احیاناً انگیزههاى غیرمعنوى را از طلبه شدن در افراد مىدیدند و با تواناییهاى کمتر از میزان متوسط استعداد احساس مىکردند، ممکن بود افراد را نپذیرند... شهید قدوسى در اجراى برنامه به شدت دقیق بود و هیچ توصیهاى را ولو از شخصیتهاى علمى و مراجع، در صورتى که افراد واجد شرایط نبودند، نمىپذیرفت و دقیقاً بر اساس ضوابط حرکت مىکرد.«11
به گفته طلاب مدرسه حقانى، این مصاحبهها طولانى و سه ربع ساعت، یک ساعت و حتى چند جلسه طول مىکشید. آیتاللّه قدوسى هوش و استعداد طلبه داوطلب را مىآزمود و از »ادبیات« و »گلستان سعدى« و... پرسش مىنمود.12
طلاب مدرسه حقانى انگیزههاى تقریباً یکسانى از انتخاب این مدرسه جهت تحصیل از میان دهها مدرسه حوزه علمیه قم مطرح کردهاند. برنامه منظم و مدون مدرسه در حوزه بىنظم و بىبرنامه، تدریس علوم نوین در کنار علوم حوزوى، داشتن اساتید مجرب و کارآمد، مدیریت آیتاللّه قدوسى و بهشتى، انقلابىگرى گردانندگان مدرسه و گریز از آزادى بىنظم حوزه، از جمله عواملى است که طلاب مدرسه حقانى در گزینش آن بیان کردهاند.13 عامل »استخاره« در انتخاب این مدرسه براى برخى از طلاب بىتأثیر نبوده است.14
على فلاحیان، که در جست و جوى یک مدرسه انقلابى و سیاسى، مدرسه حقانى را برگزیده است، در اینباره مىگوید:
»ما تحت تأثیر انقلاب اسلامى و نهضت امام بود که طلبه شدیم. از جوانهاى آن زمان بودیم که تحت تأثیر نهضت اسلامى، مبارزاتى داشتیم و به قم که وارد شدیم، شنیدیم که عدهاى از فضلاى قم که انقلابى هستند، مدرسهاى را تأسیس کردهاند که هم علوم اسلامى تدریس مىکند و هم علوم جدید را بر طبق نیازهاى زمان آموزش مىدهد. تحقیقى که کردیم دیدیم این مدرسه هم داراى برنامه است و هم اساتید خوبى دارد و هم برنامه خوب. ما به آنجا رفتیم.«15
اصلاح نظام آموزشى حوزه
در پایان دهه 1330 برخى از روحانیون به فکر متشکل کردن حوزه علمیه و سازماندهى آن برآمدند. نقطه آغاز این حرکت، تهیه طرح مشخصى براى تنظیم امور حوزه علمیه بود و تأسیس هیأت مدرسین، سال 1337 ش، که امروزه با نام »جامعه مدرسین« شناخته مىشود، در این راستا قرار داشت.
همانطورى که پیشتر گفته شد، اصلاح نظام آموزشى حوزه با یک برنامه مدوّن و منظم با تأسیس مدرسه حقانى آغاز و شکل عملى به خود گرفت. پایهگذاران مدرسه حقانى نظام آموزشى سنتى حوزه را با نظام جدید تلفیق کردند و سبک نوینى در نظام آموزشى حوزه بنیاد نهادند که تا آن زمان همانندى نداشت. آنان ضمن حفظ ویژگیهاى نظام سنتى حوزه، ابزارها و روشهاى جدیدى در بازسازى نظام آموزشى حوزه به کار گرفتند که در حوزه معمول و مرسوم نبود. برنامهى کلاسى، دفتر حضور و غیاب، استفاده از صندلى و تخته سیاه، برنامه امتحانى و زنگ; شیوههاى نوین آموزشى مدرسهى حقانى بود. روحاللّه حسینیان ابعاد دیگرى از نوآورى آموزشى مدرسه را بازگو مىکند:
»براى اولین بار در حوزه یک نظام آموزشى با محتوا و شکل خاص خودش طرح شد. قطعاً در حوزه هیچگاه چنین شکلى نداشتیم. اولاً طلبه وقتى مىخواست بیاید وارد مدرسه حقانى شود، یک امتحان ورودى داشت، امتحان کتبى مىگرفتند و امتحان از ادبیات فارسى و گلستان سعدى، اطلاعات عمومى و مسائل شرعى بود. بعد که در امتحان کتبى قبول مىشد، مصاحبه مىشد. مصاحبه را معمولاً آیتاللّه قدوسى شخصاً اجرا مىکردند، یا آیتاللّه جنتى. در این مصاحبه بسیار سختگیرى مىشد. شخصیت فردى که وارد مدرسه حقانى مىشد باید از نظر سطح درک، انگیزه، فکر و بینش شناخته مىشد. بعد از این بود که به مدرسه راه پیدا مىکرد. مثل سایر مکانهاى آموزشى جدید، ساعات مشخصى داشتیم. مشخص بود که ساعت اول چه درسى داریم. زنگ زده مىشد، استراحت مىکردیم. دوباره مىرفتیم سر کلاس. صبح و بعد از ظهر هر هفته پنجشنبه از مجموعه درسهایى که خوانده بودیم، امتحان گرفته مىشد و این امتحانات ثبت مىشد. امتحانات پایانى نیز که هر نیم سالى یک مرتبه بود، گرفته مىشد و در پایان مشخص مىشد که طلبه در چه درسهایى قبول شده و در چه درسهایى قبول نشده است. سختگیرى هم تا به این حد بود که نمرهها از 14 لحاظ مىشد; یعنى اگر کسى زیر 14 نمره مىآورد مردود مىشد، اگر چند درس را زیر 14 مىآورد، از مدرسه اخراج مىشد و تنها اگر یک درس را کم مىآورد باید در سال دیگر این درس را جبران مىکرد. این یک نوع نظام آموزشى جدیدى بود. در عین حال، هم نظام آموزشى سنتى حفظ مىشد، یعنى مباحثه، که جزء نظام سنتى حوزههاست، درسى که خوانده مىشد بلافاصله آن درس را دو نفر با هم به مباحثه مىنشستند و آن را بحث، جدل و نقد مىکردند که وقتى طلبه وارد کلاس بعدى مىشد، درس قبل را درک مىکرد، یعنى تلفیقى بود از نظام سنتى و نظام جدید.«16
تمام این تلاشها براى به نظم درآوردنِ حوزه و سامان دادن به تحصیل علوم دینى و جلوگیرى از آزادى و بىنظمى بود. در این راستا اساسىترین مساله »وقت شناسى« بود. هم استاد و هم طلبه باید زمان را درک و آن را رعایت مىنمودند. مدرسه حقانى در این زمینه تلاشهاى جدیدى به عمل آورد و نه تنها طلبه، بلکه استاد را هم منظم نمود. به گفته ابوالقاسم رامندى در مدرسه حقانى:
»وقت مهم بود. طلبه وقتش کنترل مىشد. وقتى مىبایست حضور و غیاب شود، سر وقت بیاید و سر ساعت برود، خوب این خودش عاملى بود که طلبه از زمانش حداکثر استفاده را بکند و هیچ چیزى مانع اتلاف وقتش نشود. این منظم بودن وقت هم براى استاد بود و هم براى شاگرد. براى شهید قدوسى استاد مهمتر از شاگرد بود و بیشتر تقلا مىکرد در انتخاب استاد. گاهى به یک استاد مىنوشت که شما در این ماه 19 دقیقه تأخیر داشتهاید و این قدر هم از حق الزحمهى شما کم مىشود. چون ساعت مىگرفت، سر ساعت زنگ مىخورد. ایشان در بالکن مدرسه حضور داشتند، استاد هم دیر مىآمد شهید قدوسى به ساعتش نگاه مىکرد، یعنى قبل از این که به او ابلاغ کند، عملاً به استاد ابلاغ کرده بود. استادان هم خودشان را موظف مىدانستند. استادهاى متدین، باتقوى و منظم را انتخاب کرده بود. چون ممکن است خیلىها تقوى داشته باشند، متدین باشند، اما منظم نباشند. طلاب هم خود را مسؤول و متعهد به اجراى برنامه مىدانستند و رعایت برنامه را براى خودشان تکلیف مىدانستند.«17
مدرسه حقانى نوسازى و نوگراییهاى دیگرى هم داشت که تا آن زمان پیشینهاى در حوزه نداشت و چیز نویى بود. على حجتى کرمانى مىگوید:
»وقتى مىخواستم از جلوى مدرسه فیضیه روزنامه بخرم، اطراف خود را نگاه مىکردم که دیگران متوجه نشوند. آهسته روزنامهاى مىخریدم و آن را زیر عبا مخفى مىکردم و به مدرسه مىآمدم. در یکى از شبها، یکى از آقایانى که در نماز جماعت آقاى اراکى پهلوى من نشسته بود، وقتى فهمید من روزنامه خریدهام، به شدت به من حمله کرد که چرا روزنامه مىخوانم! و این که معنى ندارد طلبه روزنامه بخواند! و من هم بدون این که جوابى بدهم، بلند شدم و رفتم.«18
در حوزه »روزنامه یا رادیو« مطرود بود.19 آیتاللّه شریعتمدارى در سخنرانى خود در سالن شبستان مدرسه فیضیه گفته بود:
»انشاء اللّه که دروغ است، ولى من شنیدهام که بعضى از آقایان در حجرههاىشان جعبه دارند.«
حتى اسم رادیو را هم نمىبرد. شاید اسمش را نجس مىدانست. در حوزه خرید و فروش رادیو را حرام مىدانستند.20 روزنامه خواندن در قم یک »جرم و یا یک عمل ناشایستى محسوب مىشد«، اما طلاب مدرسه حقانى، بویژه کسانى که »اهل مبارزه بودند« براى آشنایى با »مسائل سیاسى، اقتصادى، اجتماعى دنیا و کشور« ایران و نیز »رویدادها و تحولات جهانى« به »طور مرتب شبها بعد از انجام مطالعات تحصیلىشان روزنامهها را مىخواندند.«21 به گفته محمود شریفى:
»در حوزه اگر تمام مدارس علمیه را مىگشتید، هیچ رادیو پیدا نمىشد، حتى براى اخبار گوش کردن، یا اگر احیاناً تک و توکى بود، خیلى مخفیانه.«22
اما به تدریج رادیو در بین طلاب رایج شد. یکى از کسانى که در توزیع رادیو بین طلاب موثر بود، مرحوم محمد منتظرى است. برخى از طلاب نجفآباد از جمله مصطفى پاینده رادیو مىخرید و به طلاب به صورت قسطى مىفروخت.23 وجود رادیو در یک »مدرسه دینى« یک چیز »خیلى ناجورى« بود، اما در مدرسه حقانى طلاب از رادیو استفاده مىکردند و اخبار رادیوهاى خارجى را گوش مىدادند و »تحولات داخلى و بینالمللى« مانند »جنگ اعراب و اسراییل« را تعقیب مىکردند. برخى از طلاب به »رادیوهاى عربى« گوش مىدادند و براى آنهایى که بلد نبودند، تعریف مىکردند.24 به گفته علىجنتى:
»از سالهاى 49 و 50 و شاید همان سالهاى 48... در رادیوهاى بغداد یک برنامهاى به اسم صداى روحانیت توسط آقاى دعایى اجرا مىشد که خوب بسیارى از اطلاعیهها، بیانیهها، مواضع مبارزین، اخبار و رویدادها و تحولاتى که مربوط به نهضت اسلامى بود، در آنجا بیان مىشد و ما با علاقه این مسائل را دنبال مىکردیم و همواره یکى از جاهایى که مرتب گوش مىکردیم همین رادیوى صداى روحانیت مبارز ایران بود.«25
طلاب مدرسه به مطالعه کتابهاى جدید علاقهمند بودند. به همین جهت برخى از طلاب مدرسه »کتابخانه سیار«ى غیر از آنچه که مدرسه داشت، درست کردند که در واقع یک »کتابخانه سیاسى« بود و:
»کتابهایى که ممنوع بود، ساواک مىگرفت و یا مشکل داشت، این کتابها یک جا جمع بود، مثلا توى حجره یکى از دوستان، دیگران مىرفتند امانت مىگرفتند و آن کتابها را مىخواندند.«26
افزون بر این، به گفته مصطفى پورمحمدى:
»تمام اعلامیههایى که در حوزه منتشر مىشد، در اولین فرصت به مدرسه مىآمد و به در و دیوار مدرسه الصاق مىشد. تمام جزواتى که از سوى گروههاى روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین خلق منتشر مىشد و جزواتى که گروههاى چپى منتشر مىکردند، به سرعت به مدرسه مىآمد.«27
استفاده از ضبط صوت در کلاس، از نوآوریهاى دیگر مدرسه حقانى بود.28
براى بالا بردن حس همکارى و مسؤولیت پذیرى طلاب، اردوهاى دسته جمعى تشکیل مىشد و روزهاى جمعه به جمکران مىرفتند. آیتاللّه بهشتى مخالف تنبلى، تنآسایى و حجرهنشینى طلبه بود. اقدام دیگر آیتاللّه قدوسى سر و سامان دادن به وضع پرداخت شهریه طلاب بود. ایشان پرداخت شهریه طلاب را به مدرسه منتقل کردند و تمام تلاششان این بود که این طلبهها که مىخواهند با جامعه و اجتماع سر و کار داشته باشند، اولین ابزارش - گذشته از تقوا - مناعت طبع او باشد.29
دروس مدرسه حقانى
دروس مدرسه را گروههاى آموزشى زیر برنامهریزى مىنمودند:
1. گروه اخلاق و انضباط.
2. گروه فقه و اصول.
3. گروه قرآن کریم )تفسیر، تجوید، حفظ قرآن، مفردات قرآن(.
4. گروه ادبیات عرب )صرف و نحو، معانى، بیان، لغت(.
5. گروه ادبیات فارسى )املاء، انشا، قراءت، خط(.
6. گروه زبان )انگلیسى و عربى(.
7. گروه ریاضى )حساب، هندسه، جبر و هیئت(.
8. گروه منطق، فلسفه و کلام.
9. گروه علوم طبیعى )فیزیک، شیمى و طبیعى(.
10. گروه حدیثشناسى )تاریخ حدیث، درایه و رجال(.
11. گروه دینشناسى و تاریخ ادیان )ملل و نحل(.
12. گروه علوم انسانى )روانشناسى، جامعهشناسى، اقتصاد اسلامى، تاریخ و جغرافیاى اسلامى(. 30
با دقت در فهرست بالا آشکار مىگردد که گردانندگان مدرسه حقانى از یک طرف قصد داشتند ریشههاى مختلف علوم اسلامى که در گذشته در حوزههاى علمیه رایج بوده و در دورههاى اخیر به محدودیت گراییده بودند و حوزهها به تعبیر آیتاللّه مطهرى به صورت »دانشکده فقه« درآمده بودند، احیا کنند و از طرف دیگر علوم نوینى که ریشه در غرب دارد، در آنجا تدریس شود. به این ترتیب احیاى علوم فراموش شده اسلامى، تجدید نظر در دروس و کتابهاى متداول در حوزه و تدریس علوم نوین; سه عامل بسیار مهم است که این مدرسه را از مدارس دیگر حوزه علمیه قم متمایز مىسازد. سید محمدرضا طباطبایى در مورد دروس مدرسهى حقانى مىگوید:
»موادى که در برنامه مدرسه آمده بود، مرکب بود از مواد درسى سنتى حوزهها و یک سرى موادى که مورد نیاز روز بود. یعنى همان اهدافى که اقدام به برنامهریزى جدید را ایجاب کرده بود. همان ضرورتها و نیازها ایجاب کرده بود یک سرى موادى که مورد نیاز روز است. در آن زمان آنچه را که یک عالم دینى و یک روحانى براى ایفاى نقش پیامبرگونه خودش در هدایت انسانها به آنها نیاز داشت، در حد امکان در برنامه مدرسه گنجانده شده بود. خوشبختانه باید گفت این برنامهریزى و طراحى بسیار موفق بود; چرا که در عین حالى که دروس سنتى حوزوى به نحو شایسته مورد توجه قرار مىگرفت و به قدر کافى به آنها پرداخته مىشد و شاید هم بهتر از وضعیتى که در مراکز دیگر حوزه ما بود، وقتهاى اضافى طلاب و جوانها، صرف آموختن مواد مورد نیاز آن روز هم مىشد. از علائم موفقیت آن طراحى و برنامهریزى این است که امروز به حمداللّه همان برنامه در واقع گسترش پیدا کرده است. سرانجام مراکز آموزشى حوزه علمیه قم و همه حوزههاى شهرستانهاى کشور و حتى مراکز حوزوى خارج از کشور را در برگرفته و جریان پیدا کرده، که ریشه این شجره طیبه همان شهید بهشتى رضوان اللّه تعالى علیه، و برنامه مدرسه حقانى است.«31
بنیانگذاران و اساتید مدرسه حقانى، در دروس و کتابهاى درسى متداول در حوزه، تجدیدنظر کردند. کتابهاى درسى حوزه داراى متنى سنگین، خسته کننده و مشکل بود. برخى از کتابها حذف شدند; »جامع المقدمات«، که مدتها در حوزه تدریس مىشد، حذف شده و به جاى آن کتاب »صرف ساده« تدریس مىشد. این کتاب توسط سید محمدرضا طباطبایى، از نخستین شاگردان مدرسه حقانى، تدوین شده بود. این کتاب:
»از حیث متن و روش بسیار سهل و روان تدوین شده بود و علاوه بر آن ابتکار تازهاى در آن وجود داشت که تا آن زمان هیچ کتابى در حوزه علمیه به خود ندیده بود. هر درس با تمرینهاى مناسب همراه بود، تا شاگردان و طلاب با حل کردن آنها قوت علمى خود را بیازمایند و بدون تجربه و آزمایش از آن درس رد نشوند.«32
به جاى »سیوطى« )شرح سیوطى بر الفیه ابن مالک(، »مبادى العربیه« خوانده مىشد که هم با زبان سادهتر و هم با مثالهاى فراوان و تمرین همراه بود.33
برخى کتابها نیز تلخیص شدند. در اصول فقه و فقه دو کتاب »الرسائل« و »المکاسب« شیخ مرتضى انصارى توسط آیتاللّه مشکینى تلخیص و تحریر شد. این کتابها به آن شکل گستردهاى که در حوزهها خوانده مىشد، در مدرسه حقانى خوانده نمىشد. آیتاللّه مشکینى، بحثهاى زاید و لفظى و آنچه را که به درد طلاب نمىخورد، برداشت و آن چیزهایى که به درد مىخورد و مفید بود، انتخاب کرد. به این ترتیب کتاب »الرسائل« به شکل تلخیص شده به نام »الرسائل الجدیده« چاپ و منتشر گردید.34 کتاب »المکاسب« همچنین توسط آیتاللّه صانعى تلخیص و تحریر شد.35 کتاب »لمعه« نیز پس از حذف بحثهایى که »موضوعیت« نداشت، مثل »بحثهایى در مورد غلام و کنیز و بحثهایى مشابه که هیچ وقت موضوعیت نداشته و مفید فایده براى طلبهها نبوده« دوباره تحریر گردید و تحریر و تلخیص شده آن در مدرسه حقانى تدریس مىشد که طلبهها مسائل اساسى را یاد بگیرند و از اتلاف عمر آنان کاسته شود.36 در حوزه »مطوّل« خوانده مىشد، اما در مدرسه حقانى »مختصر المعانى« تلخیص شده مورد استفاده قرار گرفت.37
در مدرسه حقانى کتابهاى جدیدى براى نخستین بار متداول و تدریس گردید. در حوزه، کتاب »قوانین الاصول« میرزاى قمى را مىخواندند، اما در مدرسه حقانى، کتاب »اصول فقه« شیخ محمدرضا مظفر که خوب و جامع و روان بود، براى نخستین بار تدریس گردید و پس از آن در تمام حوزه رایج شد.38 کتاب »المنطق« مظفر نیز در همین مدرسه تدریس شد.39
اقدام دیگر پایهگذاران و اساتید مدرسه حقانى احیاى علوم اسلامى فراموش شده بود; مانند تفسیر قرآن، نهجالبلاغه، معارف قرآن، محاوره عربى، علم درایه، رجال و تاریخ اسلام. این علوم در سالهاى 1345 - 44، به هیچ وجه در حوزه رایج نبود، اما در مدرسه حقانى جزء دروس رسمى شد.40 در حوزه علمیه قم یک جلسه عمومى تفسیر قرآن وجود داشت و آن هم جلسه تفسیر قرآن آیتاللّه مشکینى در مسجد امام حسن)ع( در سال 1350ش. بود. در حالى که تفسیر قرآن جزء برنامه درسى مدرسه حقانى شد.41 به گفته سید احمد طباطبایى:
»تا آنجا که من یادم مىآید به جز آیتاللّه مشکینى و امثال ایشان براى تعدادى از طلبههاى حوزه در بعضى جاها مثل فاطمیه درس اخلاق داشتند، اساساً درس اخلاق به عنوان یک درس رسمى در حوزه متداول نبود. تنها در مدرسه حقانى بود که رسماً شهید قدوسى درس اخلاق را بنا گذاشتند و حتى تا آن حد به آن عنایت داشتند که حضور و غیاب هم براى طلاب مدرسه که پنج شنبهها درس اخلاق داشتند الزامى بود.«42
آیتاللّه بهشتى درصدد تربیت طلبهاى »آگاهى دهنده« بود نه »مصرف کننده آگاهىهاى اسلامى«. به باور او، طلبه براى »وارد شدن به بحر مواج سنت« افزون بر علوم دینى رایج، به علوم دیگرى نیز نیاز دارد که برخى از آنها در گذشته در حوزهها و مدارس دینى مسلمانان تدریس مىشد و برخى دیگر نیز ره آورد غرب است. علوم طبیعى مثل: شیمى، فیزیک طبیعى در حد متعارف، دینشناسى و تاریخ ادیان، اقتصاد، جامعهشناسى، فلسفه غرب، ادبیات فارسى و زبان انگلیسى از علوم نوینى است که آیتاللّه بهشتى و همکارانش به طور »حساب شده« در برنامههاى درسى طلاب گنجاندند. آنان نه تنها تعارضى بین علوم طبیعى و شریعت نمىدیدند، بلکه به باور بهشتى:
»همه اینها براى رفتن به سراغ کتاب و سنت مقدمه هستند. براى استفاده درست و کامل از کتاب و سنت به این رشتهها نیاز هست.«43
برخى از اصلاحگران حوزه در آغازین سالهاى تاسیس مدرسه حقانى به این نتیجه رسیده بودند که:
»افراط در مباحثه و گسترش علم اصول طرز تفکر طلاب را از واقع بینى در مسائل اجتماعى دور مىکند و به واسطه این که حتى منطق تعقلى ارسطویى نیز به قدر کافى تحصیل و تدریس نمىشود، روش فکرى طلاب بیشتر جنبه جدلى و بحثى دارد و این بزرگترین عاملى است که سبب مىشود طلاب در مسائل اجتماعى واقع بینى نداشته باشند.«44
رویکرد پایهگذاران مدرسه حقانى به علوم نوین، بویژه انسانى، ناشى از نیازها و چالشهایى بود که فراروى آنها قرار داشت. روحانیت; به گفته سید محمدرضا طباطبایى:
»مىبایست خودش را براى پاسخگویى به مردم زمان آماده کند. انبیا هم چنین بودند »و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه« هر پیامبرى که مبعوث مىشد با زبان مردم زمان در حد فهم و زبان قابل درک مردمى که با آنها مواجه بود، صحبت مىکرد و این کار به صلاح بود و نمىتوان گفت روحانیت بگوید من مىخواهم تودهها و انسانها را هدایت و امتحان کنم و آنها را به دین اسلام و معارف اسلامى رهنمون باشم، اما با زبان رایج بین مردم، بخصوص طبقات تحصیل کرده و روشنفکر بیگانه و ناآشنا باشد.«45
فراگیرى این علوم سبب ارتباط برقرار کردن طلاب با جامعه و ترویج علوم اسلامى مىشد.46 طلبه با فراگیرى جامعهشناسى مىتواند »کنش و واکنش نهادهاى مذهبى در ارتباط با انسانها را« بیازماید و مطالعه کند تا بفهمد با کدام تاکتیک تبلیغ کند و کدام را تاکتیک بسازد و حرکت کند.47
اصلاحگران حوزه به این نتیجه رسیده بودند:
»روحانى که مىخواهد مبلغ باشد و اسلام را نه تنها به جامعه خودمان، بلکه به جهانیان معرفى کند، باید به علوم روز آگاهى داشته باشد. بیشتر اهداف شهید قدوسى و شهید بهشتى که سالیان زیادى در آلمان بود، این بود که انبیا واقعاً مىخواستند اسلامشناسان جامع، بار بیاورند و تربیت کنند که بتوانند پاسخگوى جهان اسلام باشند و مبلغانى نه تنها در کشور خودمان، بلکه براى کشورهاى دیگر هم داشته باشند. طبعاً ضرورت داشت که دروسى غیر از دروس حوزوى را هم آنجا آموزش ببینند.«48
به همین جهت آیتاللّه بهشتى براى زبان انگلیسى اهمیت خاصى قایل بود و براى این درس شهریه ویژهاى تعیین کرده بود. هر طلبهاى که ساعات بیشترى زبان انگلیسى مطالعه مىکرد. پس از ارایه گزارش کار، شهریه خاص را دریافت مىکرد.49
آیتاللّه بهشتى افزون بر زبان انگلیسى، فلسفه غرب )فلسفه هگل، کانت، دکارت( را تدریس مىنمود. کتاب فلسفه هگل تألیف »استین« و تاریخ فلسفه »فردریک کاپلستون« از جمله منابع مطالب فلسفه غرب بودند.
دکتر احمدى نیز فلسفه غرب را تدریس مىکرد.
آیتاللّه مصباح یزدى کتاب »فلسفتنا« از آیتاللّه محمد باقر صدر.
و آیتاللّه جوادى آملى، متون فلسفه اسلامى مثل اسفار، بدایة الحکمه و نهایة الحکمه اثر مرحوم علامه طباطبایى را تدریس مىکردند. این دو کتاب را علامه طباطبایى بنا به درخواست آیتاللّه قدوسى تدوین کرد:
»بدایة الحکمه و نهایة الحکمه دو اثر قیم و گرانقدر استاد علامه طباطبایى، قدس اللّه سرّه الشریف، بنابر درخواست و پیگیرى روزمره شهید قدوسى به وجود آمد که پس از چند دوره تکثیر و تدریس در مدرسه به چاپ سپرده شد. شهید قدوسى چنان در تهیه و تدوین این دو کتاب مشتاق و مصمم و پیگیر بود که انسان احساس مىکرد وى در کنار علامه طباطبایى نشسته است، بىصبرانه منتظر تمام شدن یک صفحه از دست نوشتههاى آن بزرگوار است، تا بدون فوت وقت و از دست دادن کمترین فرصتى به مدرسه بشتابد و با استفاده از ماشین تحریر نامرغوبى که در اختیار داشت، آن را تایپ کرده و شخصاً، بدون این که منتظر این و آن بماند و شؤونات ظاهرى مانعاش شود آن را به دستگاه پلى کپى دستى بسپارد و با چرخاندن غلتک دستگاه با دست و آلوده کردن بدن و لباس خود به مرکب، درس را براى همان روز یا روز بعد طلاب آماده نماید.«50
آیتاللّه قدوسى و آیتاللّه بهشتى و افراد دیگرى که در برنامهریزى مدرسه دخالت داشتند، به دنبال افراد شایسته بودند و هیچ اصرارى نداشتند که اساتید را الزاماً از حوزه تأمین کنند. به تناسب هر درسى استاد بهتر یا بهترین استاد را در نظر مىداشتند. دانش، تقوى و تعهد از شرایط لازم براى انتخاب یک استاد بود. اما یک شرط لازم دیگر نیز براى استاد این بود که با اندیشههاى امام)ره( ولو یک استاد زبان انگلیسى یا ریاضى باشد، در تعارض نباشد. حتى بعضى وقتها مىشد استادى که در حوزه بسیار مبرز بود در مقایسه با استادى که براى طلبهها تدریس مىکرد، به مدرسه حقانى دعوت نمىشد. وقتى طلبهها اصرار مىکردند که آقا شما چرا فلان استاد را به مدرسه دعوت نمىکنید؟ ایشان مىگفتند که ما یکى از شرایط لازم براى استاد مدرسه را هماهنگى فکرى با اندیشه امام مىدانیم و کسى که با فکر و اندیشه امام هماهنگ نباشد ولو این که ملاّترین استاد حوزه باشد، به هیچ وجه حاضر نیستیم ایشان را به مدرسه دعوت کنیم.51 برخى از اساتید غیرحوزوى و غیر روحانى که دروس علوم نوین انسانى را به عهده داشتند عبارتاند از:
حسین نمازى و حسن توانایان فرد، استادان علم اقتصاد; خالقى، استاد جامعهشناسى و روانشناسى; على شریعتمدارى، استاد روانشناسى; اسدى، دبیر دبیرستانهاى قم و سالارى، استاد زبان انگلیسى دانشگاه مشهد; استادان زبان انگلیسى، آیینهوند، ادبیات عرب، احمدى - که هم استاد دانشگاه و هم روحانى بود - فلسفه تدریس مىکرد و آل عصفور - اهل بحرین - زبان عربى تدریس مىکرد.
شگفت آن که در زمانى که در حوزه علمیه قم دانستن زبان عربى به شکل کامل مایه تمایز و تفاخر طلبه بود و علما و مراجع نیز رسائل علمیه را به عربى مىنوشتند و زبان انگلیسى و ادبیات فارسى مورد توجه و عنایت قرار نمىگرفت، در مدرسه حقانى زبان و ادبیات فارسى سخت مورد توجه بنیانگذاران مدرسه قرار گرفت و دانستن آن یکى از شرایط ورود به مدرسه حقانى بود. على معلى در این باره مىگوید:
»شاید در سالهاى اولین پیروزى انقلاب، هنوز در کل کتاب فروشیهاى حوزه علمیه قم نمىشد کتاب دستور زبان فارسى پیدا کرد. یعنى ادبیات فارسى در بین طلبهها هیچ جایگاهى نداشت، مگر به طور استثنایى، بعضیها مطالعه شخصى مىکردند، ولى هرگز به عنوان یک درس به آن توجهى نمىشد. در حالى که شهید قدوسى، خودشان، در مدرسه گلستان سعدى تدریس مىکردند. و سعى مىکردند که طلبهها از قدرت بیان مطالب ذهنىشان برخوردار شوند. بتوانند خوب بیان کنند بتوانند خوب بنویسند و به ادبیات درست تکلم کنند. وقتى طلبهاى با شهید قدوسى صحبت مىکرد اگر در ضمن صحبتاش، یک کلمهاى را غلط ادا مىکرد، همانجا به ایشان تذکر مىداد و صحبت ایشان را اصلاح مىکرد. این در حالى بود که بسیارى از افراد باسواد حوزه از صحبت کردن صحیح فارسى و نوشتن آن عاجز بودند. این از خصوصیات منحصر به فرد مدرسه بود. چون تنها سواد و شناخت براى هدایت جامعه کافى نیست، باید طریقه بیان آن را هم طلبه بیاموزد.«52
اساتید مدرسه حقانى
اسامى اساتید مدرسه حقانى به روشنى نشان مىدهد که تقسیم کار و تخصص علمى، نقش مهمى در سازماندهى و ساختار علمى این مدرسه داشته است:
نام استاد
آیتاللّه دکتر سید محمدحسین بهشتى
آیتاللّه علىقدوسى
مصباحیزدى
صانعى
آذرى قمى
مفتح
جنتى
خزعلى
یزدى
مقتدایى
جوادى آملى
انصارى شیرازى
احمدى میانجى
حرم پناهى
حاج حسین آقا تهرانى
حائرى تهرانى
محسن مجتهد شبسترى
محمد مجتهد شبسترى
دکتر احمدى ملایرى
محىالدین حائرى شیرازى
گرامى
موسوى شبیرى زنجانى
اراکى
محمدى گیلانى
مظاهرى
امینى
حرم پناهى
دکتر احمد بهشتى
رضوانى
دکتر خالقى
دکتر نمازى)وزیر سابق اقتصاد(
دکتر توانایان فرد
اسدى
آیتاللّه حسن زاده آملى
قارایى
على حجتى کرمانى
صالحى نجف آبادى
عیسى شبیرى خاقانى
آل عصفور )اهل بحرین(
سالارى )از اساتید دانشگاه مشهد(
نحوى
امینى
بهجتى)امام جمعه اردکان(
مشکینى
معرفت
مومن
سید على محقق داماد
امین
نورى همدانى
بهجت شفق
آئینهوند
دکتر شریعتمدارى
نوراللهى
موانع نوسازى آموزشى در مدرسهى حقانى
حرکت مدرسه حقانى در اصلاح نظام آموزشى و ساماندهى آن، مخالفتهایى را برانگیخت و واکنشهایى را در برابر این دگرگونى و نوگرایى آموزشى به وجود آورد که بیشتر از درون خود حوزه برخاست. »تکفیر و تحریم قشریون«53 از جمله مشکلاتى بود که مدرسه با آن رویاروى بود. على معلى در این زمینه توضیح بیشترى مىدهد:
»اسلام همیشه مواجه بود با کسانى که مسائل عرفى و اجتماعى غیردینى را که در جامعه در بین مذهبیون شایع است. به عنوان احکام مسلّم دینى محترم مىشمارند. در حالى که عرف و عادت جامعه گاهى منطبق با دین و گاهى غیرمنطبق با دین و حتى گاهى مخالف دین است که همیشه نباید محترم شمرده شود ]این امور[ باید با احکام و مناسک و مقررات دینى محک بخورد. آنهایى که منطبق است محترم باشد. در حوزه، عرف و عادتى بود که شکستن آنها مشکل بود. مقدمات مبارزات شیعیان براى مدرسه این زمینه را مهیا کرد که آنها بتوانند بیایند برخلاف آن عادات سابقین، عادات حاکم بر حوزه، مدرسهاى را تأسیس کنند. مدرسه براى آگاهى طلبهها، آنها را تشویق مىکرد روزنامه بخوانند، به اخبار رادیو گوش کنند. در حالى که شاید در حوزه در بین طلبهها خواندن روزنامه و گوش کردن رادیو یک عمل خلاف تلقى مىشد، چون در آن زمان برخلاف عرف و عادت بود.«54
مهدى پور نیز به همین عرف و عادت تأکید مىکند و مىگوید:
»در حوزه برخى از استادان و مدرسان، با برخى از متون خو گرفته بودند. وقتى در آن متون قرار بود اصلاحاتى صورت گیرد، تغییر کند، حذف شود، تلخیص گردد و یا کتابى به جاى کتاب دیگرى به عنوان متن آموزشى جایگزین شود، احیاناً عکسالعمل اعتراضى به وجود مىآمد. برخى افراد، فلسفه تغییر متون را نمىتوانستند درک کنند و به مخالفت مىپرداختند.«55
برخى علل عمده مخالفتها را با مدرسه حقانى و اصلاحات نوگرایانه آموزشى »سیاسى« بودن مدرسه مىدانند. به گفته محمد مقدم، مدرسه حقانى
»در بین حوزه با عنوان یک مدرسه سیاسى و در بین بعضى از افراد کوتهفکر شاید به همین لحاظ مطرود و محکوم بود.«
همین امر سبب ایجاد »شایعاتى« درباره این مدرسه شده بود، که برخى از طلبهها در ورود به این مدرسه به »استخاره« روى بیاورند و به »وسواس وسوسهگران و شیاطین« گوش ندهند.56 سید احمد طباطبایى نیز »سیاسى« بودن طلاب و مدرسه را عامل عمده بسیارى از مخالفتها مىداند:
»براى شکستن مدرسه، در عرض آن بناهایى تأسیس نمودند، برنامههایى ریختند و بعضاً هم به صورت علنى طلبههاى حقانى را »طلبههاى سیاسى« مىنامیدند. آن روزها یادم مىآید، وقتى غروبها قدم مىزدیم و به مدرسهى فیضیه مىرفتیم، با انگشت اشاره مىکردند که اینها طلبههاى حقانىاند، اینها سیاسىاند. سیاسىاند; یعنى طلبههایى هستند که بخشى از اندیشههاى سنتى حوزه را شکستهاند و یک نوگرایى خاصى دارند. با افکار جدیدى به میدان حوزه آمدهاند، با برنامههاى جدید درس مىخوانند. دروس جانبى مثل زبان مىخوانند. اساتید بیرون از حوزه را وارد مدرسه کردهاند. برنامه کلاسى و دفتر حضور و غیاب دارند. از طلبهها امتحان مىگیرند. با تمام این برنامههاى مدرسه مبارزه مىشد، اما شدت و ضعف داشت. چنین افکارى به سختى با مدرسه مبارزه مىکردند; حتى مىتوانم بگویم که موارد متعددى را اطلاع دارم که در آن زمانها مرحوم شهید قدوسى سراغ برخى از اساتید مىرفتند که به مدرسه بیایند و تدریس کنند، ولى به دلیل این که این مدرسه برنامهریزى دارد و طراحىاش از سوى بزرگانى مثل شهید بهشتى و امثال این عزیزان انجام گرفته بود، عدهاى با این مدرسه مبارزه کردند و درصدد ضربه وارد آوردن به مدرسه و ناکامى آن برآمدند. آنها تلاش مىکردند بعضى از اساتید حوزه به مدرسه حقانى نیایند. به هر حال با مدرسه به سختى مبارزه مىشد. بعضى صریح و بعضاً با برنامهریزیهایى که احیاناً بتواند شکننده باشند، از اشاره به این مخالفتها به طور موردى و روشن معذورم، چون اسم بعضى از بزرگان به میان مىآید که شاید صحیح نباشد من اسمشان را ببرم.«57
محمود شریفى علت مخالفتها و کارشکنیها را نوع نگاه تعدادى از حوزویان به دین اسلام مىداند. به گفته او:
»یک عده اسلام را متعلق به »مسجد« و »آخرت« مىدانستند و کارى به »دنیا و سیاست« نداشتند. عدهاى دیگر که در راس آنها امام بود، اسلام را یک دین جامع، نخست براى »اداره بشر« و »ساختن دنیا« و براى »آخرت« به صورت توأم مىدانستند. افکار امام و نگاه او به دین اسلام به عنوان یک دین سیاسى - اجتماعى براى عدهاى قابل قبول نبود و برخى با این جریان فکرى مخالف بودند; حتى امام که به فلسفه علاقه داشتند و فلسفه مىخواندند، استکان فرزند ایشان را آب مىکشیدند.«58
بى مهریها و طعنههاى دیگرى نیز نسبت به مدرسه حقانى وجود داشت، از این قبیل: طلاب مدرسه حقانى فوتبال بازى مىکنند، پیادهروى مىکنند، دستهجمعى با پاى پیاده به جمکران مىروند. کار دستهجمعى و گروهى براى خیلىها قابل هضم نبود. مخالفان انتقاد مىکردند که چرا در مدرسه حقانى بحثهاى »ارث، دیات، حدود و قصاص« تدریس مىشود و طلاب مىخوانند. اینها چه ربطى به ما دارد.59 برخى از سنتگرایان حوزه تلاشهاى نوگرایانه مدرسه را نمىپسندیدند و بر این باور بودند که رد یک چنین نظامى که داراى برنامه امتحانى و کلاس و غیره است، طلبه پرورش نمىیابد. نظام حوزه، نظام خودجوش و خودانگیزه است که طلبه باید با انگیزه ذاتى خودش به دنبال تحصیل برود و بحث و جدل باعث رشدش شود.60 به گفته شاگردان مدرسه حقانى این مخالفتها و بىمهریها به طور معمول در سطوح میانى یا پایین حوزه بود; اما در سطح بالا و از ناحیه مراجع تقلید، با اصلاحات نوگرایانه مدرسه حقانى موافقت وجود داشت و حتى به طلاب این مدرسه نیز شهریه و حقوق ماهیانه مىدادند و این کمکها علامت این بود که مدرسه حقانى مورد رضایتشان بود. این که آیت اللّه گلپایگانى بزرگترین مرجعى که در قم بود، خودشان یک مدرسه با برنامه منظم هم تأسیس کردند، این مدرسه اگر چه مانند مدرسه حقانى از نظر متون درسى و غیره، پیشرفته نبود; اما از نظر برنامه، امتحان، کلاس و غیره مدرسهاى بود که تقریباً نظام نوینى را در پیش گرفته بود. بنابراین در سطوح بالاى علما و مراجع مخالفتى نسبت به نوگرایى نمىشد.61