تردیدى نیست که حضور حوزهها در فضاى عطرآگین جمهورى اسلامى و هماهنگى حوزه با نظام اسلامى، آثار و برکتهاى متقابلى براى نظام و حوزه و روحانیت داشته است. با این حال، دستیابى به بیشترین گنجاییهاى هماهنگى و همکارى میان حوزه و نظام در مسیر رسالت اسلام و هدفهاى انقلاب اسلامى و در سطحى فراتر از وضعیت کنونى، ضرورى مىنماید.
در این مسیر، بازخوانى نقش متقابل حوزه و نظام، و توجه به مهمترین چالشهاى درونى و بیرونى حوزهها در مسیر تعامل با نظام اسلامى، مىتواند مدخلى براى طرح و پىگیرى بایستهها باشد.
اثرگذاریهاى متقابل نظام و حوزههاى علمیه
1. آزادى، امنیت و تسهیلات براى تحقیقات و تبلیغات دینى: با استقرار نظام جمهورى اسلامى، حصر و اختناق نسبت به تبلیغات دینى و سرکوب نخبگان و عالمان حوزه درهم شکست و به گفته امام راحل: روحانیت از کنج زندانها بیرون آمدند. شرایط سخت فعالیت مراکز تحقیقاتى و آموزشى حوزه که فعالیتهاى آنها ممنوع یا تحت فشار قرار داشت، به فضاى امن و اقبال اجتماعى و دولتى، و حتى برخوردارى از تسهیلات، حمایتها و تشویقها دگر گشته است. البته اکنون بحمداللّه، بیشتر مراکز علمى و فرهنگى کشور، براى تحقیق و تبیین بایستههاى علمى و فرهنگى و اجتماعى، از فضاى باز و امنیت اجتماعى و پشتیبانیهاى گسترده بهرهمندند.
2. افزایش تحرک و کارآمدى حوزهها: پیروزى انقلاب اسلامى، با موج فزاینده دینخواهى مردمى، و خواستههاى دینى حاکمیتى، حوزه را در معرض درخواستهاى جدید و جدىترى نسبت به سابق قرار داد، و عرصه تفکر و تحقیق دینى را به سوى عینیت جامعه و نیازهاى ملموس، سوق داد. حوزهها که پیشتر، ناامید از حضور نداشتن اندیشه اسلامى در مناسبات اجتماعى گسترده، و سرخورده از اجرا نشدن تعالیم دینى بودند، با پیروزى انقلاب اسلامى و طیف گسترده پرسشهاى دینى و درخواستهاى تبلیغى و تبیینى مردم و نظام، احساس مسؤولیت علمى و فرهنگى چند برابرى پیدا کرد و امید به تأثیر اجتماعى تلاشهاى علمى و تبلیغى حوزه و روحانیت را افزون ساخت. حوزهها، با قرار گرفتن در جایگاهى که نظام حاکم مبناى تمامى آیینها و قانونهاى خود را اسلام مىداند و پهنه گسترده تکاپوهاى فرهنگى و اجتماعى غیردولتى از داخل تا خارج از کشور، نیازها و پرسشهاى بسیار و گونهگون را پیش روى حوزه قرار داد، پویایى فوقالعادهاى یافت و پژوهش و تبلیغ دینى جهش کیفى و کمى پیدا کرد و بر نظام آموزشى حوزه نیزاثر گذاشت، به گونهاى که حوزه کنونى، درخور مقایسه با چهل سال قبلنیست.
3. تبیین مشروعیت نظام سیاسى کشور توسط حوزه: از آنجا که اسلام، مبناى حاکمیت و قانونهاى کشور است، و طرح جمهورى اسلامى، بر ولایتفقیه استوار است، پشتوانههاى تئوریک و معرفتى آن، به اسلام و کلام و فقه و اخلاق اسلامى برمىگردد. از اینرو، حوزه، به عنوان حامل معارف اسلامى و دفاعکننده تعالیم اسلامى، هر قدمى که در مسیر استنباط، اثبات و تبیین هر عرصهاى از معارف اسلامى بردارد، و مقبولیت عقلانى، اعتماد کارکردى و محبوبیت اجتماعى اسلام را تقویت کند، در واقع پشتوانههاى معرفتى نظام اسلامى را تحکیم بخشیده است، چه رسد به عرصههاى کلامى فقهى پیوسته با امامت، حکومت و رهبرى در اسلام، که مشروعیت دینى الگوى حکومتى جمهورى اسلامى ایران، به طور مستقیم بر آن استوار است.
4. تأمین نظریههاى اسلامى به عنوان مبانى قوانین و برنامههاى نظام اسلامى توسط حوزه: از آنجا که برابر قانون اساسى، اسلام مبناى تمامى مقررات، قوانین، طرحها، لوایح و برنامههاى جمهورى اسلامى است، روحانیت و حوزههاى علمیه به عنوان مستنبط و مبیّن اسلام و عرضه کننده معارف اسلامى، وظیفه سنگین استخراج و ارائه طرح نظرى و عملى اسلام را، در عرصههاى متنوع مسائل فرهنگى، تربیتى، سیاسى، اقتصادى و جز آن را بر دوش مىکشند.
5. تأمین بخش مهمى از نیروى انسانى موردنیاز نظام توسط حوزه: از آنجا که اداره حکومت بر اساس اسلام، نیازمند طراحى و اجراى صحیح و اثرگذار برنامهها و مقررات توسط نیروى انسانى اسلامشناس و کارآمد است، حوزهها بخش درخور توجهى از نیروى انسانى موردنیاز در بخشهاى گوناگون علمى، فرهنگى، هنرى، سیاسى و قضایى کشور را در نهادهاى مختلف و به صورت رسمى و یا غیررسمى تأمین مىکند. همچنین به دلیل نبود نیروى انسانى در برخى از عرصهها، بویژه در سالهاى آغازین انقلاب، حوزویان حتّى در بخشهایى که به طور مستقیم در چارچوب وظایف روحانیت و حوزهها نبوده نیز، حضور نقشآفرین و اثرگذار یافتهاند.
6. حوزه، به مثابه گروه مرجع اجتماعى حامى نظام: حوزویان و روحانیان به عنوان یک گروه مرجع اجتماعى مهم که در ساخت و جهتدهى باورها، ارزشها و هنجارهاى عمومى نقش اثرگذارى دارند، با توجه به موضع حمایتى و مدافعانه خود )و در عین حال منصفانه و منتقدانه و نه متملقانه( نسبت به کلیت نظام اسلامى و تلاشها و تکاپوهاى اساسى و رهبران عالى رتبه آن، پاسدار اعتماد مردمى به نظام و حافظ ثبات انقلاب بودهاند، از سوى دیگر، به دلیل تکیه روحانیت بر دین، به عنوان عاملِ وحدتبخش و ترویج روح همدلى مؤمنانه، سهم بسزایى در از میان برداشتن اختلافها و فرونشاندن آتش درگیریها و کشمکشها داشته، و حافظ وحدت ملى به شمار مىآیند.
7. حضور پرتکاپو و نقشآفرین حوزویان در صحنههاى گوناگون خدمت و جهاد و ایثار: روحانیت علاوه بر مأموریتهاى مستقیم صنفى خود، در عرصههاى دیگر تلاش و خدمت فردى و جمعى حضور داشتهاند، از تعاون و سازندگى تا جهاد و شهادت، و از فرهنگ و هنر تا مبارزه و سیاست.
بازدارندههاى حاکمیتى فراروى تعامل
1. مرجع رسمى نبودن حوزه در عرصه علوم و معارف اسلامى کشور: کشورى که بنابر چشمانداز بیستساله، مىخواهد به توسعه دانایى محور دست یابد، لازم است تولیت دانش را در کشور به دست متخصصترین اشخاص و مراکز بسپارد، و از این رو طبیعى است که پرسابقهترین و تخصصگراترین مراکز علمى کشور و متفکران آن مجموعهها در یک رشته علمى، مرجع تصمیمات آموزشى و پژوهشى همان رشته باشند. به عنوان مثال، شوراى عالى نظام پزشکى، دانشگاههاى علوم پزشکى و شوراها و کمیسیونهاى پیوسته، مرجع تعیینکننده آموزشى و معیار علمیت و اعتبار مجموعههاى جدید و ارزیاب مدعیان دانش پزشکى هستند. همچنین وزارت آموزش و پرورش، مرجع صدور مجوز براى مراکز آموزشى عمومى، و وزارت ارشاد اسلامى و انجمنهاى وابسته به آن، مرجع مراکز هنرى، و وزارت علوم و دانشگاههاى تابعه آن، مرجع تأسیس مراکز آموزشى عالى هستند. حتى حوزههاى علمیه نیز وقتى مىخواهند مثلاً رشته روانشناسى تأسیس کنند، لازم است از طریق وزارت و سایر راهها، علاوه بر جهات شکلى، محتوا و ارزش علمى آن را به تأیید متخصصان دانشگاهى برسانند.
اما آیا در عرصه علوم و معارف اسلامى، حوزههاى علمیه مرجع رسمى شمرده شدهاند؟ از حوزههاى علمیه براى تأسیس کدام رشته علوم اسلامى استفسار و یا حتى با آنها مشورت شده است؟ )البته اشخاص حقیقى حوزوى نیز در قالب اجزاى دستگاهها، طرف مشورت قرار مىگیرند( تأیید صلاحیت علمى کدام مدعى تدریس و پژوهش در عرصههاى اسلامى، و درستى سرفصلهاى کدام رشته آموزشى عرصه علوم و معارف اسلامى، و تأیید مجوز کدام نشریه دینى از حوزههاى علمیه خواسته مىشود؟ نظام، در زمینه علوم و معارف اسلامى، نهاد آموزشى پرسابقهتر، شایستهتر، یا تخصصگراترى از حوزههاى علمیه سراغ دارد، که به آنها تکیه کرده و از حوزه بىنیاز شده است؟ جالب این است که حتى پرورش مدرسان حوزوى معارف اسلامى در دانشگاهها نیز، به حوزه سپرده نشده است!
تشکیل شوراى عالى علوم و معارف اسلامى1 و کمیسیونهاى پیوسته، از سوى حوزههاى علمیه، جهت نظارت بر تمامى تلاشها و تکاپوهاى اسلامى کشور )اعم از: پژوهشى، آموزشى، ترویجى و اطلاعرسانى( مدلى مناسب به نظر مىرسد; البته مشروط بر اینکه مرجعیت رسمى آن توسط مجلس و نهادهاى سیاستگذار فرهنگى، مانند شوراى عالى انقلاب فرهنگى به تصویب برسد و از سوى رئیسجمهور و سایر رؤساى قوا به همه وزارتخانهها و دستگاهها ابلاغ گردد.
2. نادیده انگاشتن هویت متمایز علمى و آموزشى حوزه: دشوارتر از چالش پیشین، سوگمندانه باید گفت حوزههاى علمیه با سابقه هزارساله، و سنتهاى آموزشى کارآمدى که مورد غبطه بسیارى از نهادهاى آموزشى دنیاست، و دانش آموختگان مؤثرى که از قلههاى رفیع علم و اجتهاد تا دامنه تبلیغ و خدمات دینى عام را پوشاندهاند، توسط برخى از دستگاههاى کشور و دولتمردان، تنها در حصار تنگ مقررات موروثى و محدودیت تعاریف رسمى برساخته، به رسمیت شناخته مىشوند.
هنوز هم در بسیارى از عرصهها، یک حوزوى، آنگاه که در قالب دانشگاهى معرفى شود، محترم است و آنگاه که در کسوت دولتیان درآید به حساب مىآید. بسیارى از دستگاهها به خود حق مىدهند حوزویان را به هنگام به کارگیرى، در قالبهاى خود بیازمایند و بازتعریف کنند، گویا تصدیق دانشپژوهى او در حوزه، براى اثبات علمیتاش کافى نیست. براى ثبت نشریات علمى تخصصى، مجتهدان عالىرتبه و مدرّسان ارشد دروس تخصصى خارج فقه و اصول واجد صلاحیت تشخیص داده نمىشوند، اما کسانى که در مرتبت شاگردان باواسطه آنها به حساب مىآیند، به عنوان عضو هیأت علمى فرصت حضور در عرصههاى مختلف را مىیابند. باعث تأسف است که برخى مراکز آموزشى مانند دانشگاه تهران با سابقهاى کمتر از صد سال و بدون تربیت حتى یک مجتهد، مرجع تعیین علمیت حوزههایى با سابقه هزارساله و کارنامه درخشان هزاران مجتهد باشند!
حوزویان در شمار و آمار پژوهشگران کشور به شمار نمىآیند و دستاوردهاى آنان تنها در صورتى که از سوى مراکز دانشگاهى منتشر شوند، یک اثر علمى به حساب مىآیند. بدیهى است که در چنین شرایطى، ارائه خدمات علمى و فرهنگى از سوى حوزه به نظام و دستگاههاى حاکمیت، کارى دشوار است.
از این روى، رفع کاستیهاى مقررات، و اصلاح دامنه آمار و تسهیلات از راه تنظیم لوایح و طرحهاى لازم، در یک دوره زمانى کوتاه، ضرورى به نظر مىرسد.
3. تعارفات به جاى مطالبات: برخى از دستگاههاى علمى، فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى کشور، از سرِ نیاز و گاهى شعار، حوزههاى علمیه را مورد خطاب قرار مىدهند و در رسانهها یا ملاقاتها از آنها درخواست یارى و مطالبه خدمت مىکنند. اما در عمل، ساز و کارى براى نقشآفرینى، یا تفاهم با حوزه براى ارائه خدمات یا تربیت نیروى انسانى موردنیاز، مهیا نمىسازند. نمونه آن، طرح مشاوران مذهبى مدارس، استمداد صدا و سیما و ارشاد از حوزه براى تأمین کارشناسان دینى است. البته پس از این طرح موضوع، بر سر حوزهها منت گذاشته مىشود و گلایه مىشود که درخواست ما را اجابت نکردید!
درخواستهاى دستگاههاى نظام از حوزه، آنگاه جدى است که ظرفیت جذب خدمات حوزه را در دستگاه خود منظور نمایند، و با حوزههاى علمیه، به طور رسمى وارد مذاکره گردند. نتیجه طبیعى اینگونه تعامل دستگاههاى نظام با حوزه، یکى از دو دشوارى است: یا باقى ماندن خلأ برنامهاى و انسانى در عرصههاى فرهنگ دینى کشور، و یا تحمیل یک جانبه صرف هزینههاى سنگین انسانى و مالى به حوزههاى علمیه بدون تضمین تأثیر جدى.
از این روى، لازم است با عقد تفاهم نامههاى مشخص بین حوزههاى علمیه و دستگاههاى متقاضى دریافت خدمات دینى و نیروى انسانى از آنها، و تعیین دامنه تعهدات طرفین، داد و ستدهاى مورد انتظار، وارد مرحلههاى جدىترى شود.
4. نبود حضور ارگانیک حوزه در تصمیمسازیهاى علمى و فرهنگى: حوزویان در بسیارى از نهادها و دستگاههاى کشور، میهماناند و حضور تعریف شده ندارند. به علاوه نقششان گاهى در حد زینتالمجالس تعریف مىشود و در عمل، مجال حضور در تصمیمگیریها به آنان داده نمىشود. حوزه و نمایندگان آن به عنوان شخصیت حقوقى در بسیارى از هستههاى تصمیمسازى علمى و فرهنگى کشور، غایب هستند و حوزویان حاضر نیز، به عنوان اشخاص حقیقى یا جزئى از همان دستگاه، مشارکت دارند.
از این روى، ضرورى مىنماید جایگاه و کارکرد بایسته حوزویان در مراکز و فرآیندهاى برنامهریزى علمى و فرهنگى و نهادهاى وابسته به نظام، با انجام نشستها و تلاش کارگروههاى تخصصى مشترک میان حوزه و قواى سهگانه، تعریف و اجرایى شود.
5. شناسانده نشدن بایسته حوزه از سوى دستگاههاى فرهنگى و رسانههاى وابسته به نظام: در حالى که بیشتر اصناف مهم و پایه، در کتابهاى درسى معرفى مىشوند، خبرى از حوزه و روحانیت و جایگاه آنها نیست. در حالى که دهها فیلم مستند در صدا و سیماى کشور، درباره هر صنفى ساخته مىشود، دریغ از معرفى حوزه و خدمات و جایگاه آنها. این چنین است که هنوز بسیارى از دانشگاهیان و نخبگان )چه رسد به عموم مردم( حوزه را نه یک نهاد علمى و آموزشى در زمینه اسلام، بلکه صرفاً نهادى فرهنگى ترویجى آن هم از نوع کهنه مىانگارند. در چنین شرایطى که عامه مردم، تصور درستى از کارکرد حوزه و روحانیت ندارند، نمىتوان به شمار کافى داوطلبان و در نتیجه، دانشآموختگان حوزه براى ایفاى نقش اجتماعى و کمک به نظام اسلامى امیدوار بود.
تأمین بایسته این خلأ از سوى رسانهها و نهادهاى آموزش عمومى، بویژه وزارت آموزش و پرورش و صدا و سیما، تنها از راه فعال شدن بخشهاى اطلاعرسانى حوزه و پىگیرى جدى خواستههاى رسانهاى و تبلیغاتى حوزههاى علمیه امکانپذیر است.
6. تمرکزگرایى در ارتباط دستگاههاى نظام با حوزه: در حالى که در کشور، افزون بر حوزه علمیه قم، چند حوزه علمیه دیگر نیز به رسمیت شناخته شدهاند )مانند: حوزه علمیه مشهد، حوزه علمیه اصفهان، حوزه علمیه خواهران، مرکز جهانى علوم اسلامى و... ( اما ارتباط و تعامل دستگاههاى رسمى نظام، بر حوزه علمیه قم تمرکز یافته است. همین موضوع باعث شده، توسعه میدان فعالیت دیگر حوزهها، محدود مانده، عوامل تحرک و پویایى آنها به انگیزهها و فرصتهاى درونى منحصر گردیده است. این در حالى است که نوع خدمات مورد انتظار دستگاهها و جغرافیاى دستگاه خدمتگیرنده، تفاهم و تعامل با حوزههاى دیگر را مىطلبد.
لذا لازم است افزون بر توجه دستگاههاى قواى سهگانه به این امر، هماهنگى درونى حوزهها براى توزیع بایسته تعاملها )بویژه از جانب حوزه علمیه قم( افزایش یابد.
چالشهاى درونى حوزه در مسیر افزایش تعامل با نظام
1. ابهام و نبود انسجام در ساختار حوزههاى علمیه: تعامل نظام با حوزههاى علمیه، نیازمند تعریف سطح تشکیلاتى حوزههاى علمیه و ایجاد ساختارهاى انسجامبخش میان آنهاست. مدیران حوزههاى علمیه تعریف واحدى از سطح تشکیلاتى حوزهها ندارند و از اینرو دستگاههاى نظام دچار سردرگمى در تعیین سطوح تماس با حوزه هستند، و با توجه به تعدد حوزههاى علمیه که افزون بر قم، حوزههاى علمیه دیگرى را نیز در کنار آن نشانده است، حتى سطحهاى تماس و تصمیمسازى میان خود حوزهها نیز دچار تشتت شده است.
از سوى دیگر، فعالیت مراکز فرهنگى، پژوهشى و تبلیغى وابسته به روحانیت که هویتى غیرآموزشى دارند، با دایره مسؤولیت حوزههاى علمیه که یک نهاد آموزشى به شمار مىآیند، درآمیخته شده و وضعیت کنونى، شاهد تکرار و توازى غیرضرورى میان آنهاست.2
تشکیل یک شوراى هماهنگى فراگیر میان حوزههاى علمیه داخل و خارج از کشور و مراکز مرتبط آن )اعم از: حوزههاى علمیه قم، مشهد، اصفهان، نجف، کربلا، مرکز جهانى علوم اسلامى، سازمان حوزههاى علمیه خارج از کشور، حوزه علمیه خواهران، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم و... ( با نام شوراى عالى حوزههاى علمیه تشیع و استقرار دبیرخانه آن در حوزه علمیه قم، گام اساسى بایسته در مسیر انسجام بخشیدن به ساختار حوزههاى علمیه است. اولین دستور کار این شورا، تعیین جایگاه تشکیلاتى حوزههاى علمیه، به گونهاى که هم نسبت آنها را با یکدیگر و هم سطح آنها را نسبت به دستگاههاى نظام، روشن سازد، خواهد بود.
2. تدوین نشدن نظام جامع آموزشى حوزههاى علمیه: حوزهها براى تعیین مسیر آموزشهاى منتهى به خدمت دینى )اعم از علمى، فرهنگى، قضایى( باید اهداف کلى، اهداف راهبردى، نظام ارتقایى، اهداف مقاطع، و الگوریتم تربیت نیروى عالم دینى را ترسیم و بر آن تفاهم کنند. تا هنگامى که چنین نظام جامع و متفاهمى تدوین نشده باشد، تشویش آموزشى، و ناهماهنگى در تعیین روابط آموزشى حوزه با سایر مراکز آموزشى، و نهادهاى خدمت گیرنده از حوزه ادامه خواهد داشت. نامحدودى تحصیل در حوزه، بى آنکه دانشآموختگاه به خدمتى مشغول شوند، وضع نامتقارن رشتههاى آموزشى )که رشتههاى علمى و مهارتهاى کاربردى را کنار هم نشانده است(، تصویب همعرض رشتههایى که با یکدیگر نسبت طولى دارند، پایبند نبودن مدیران عالى به تصمیمهاى مجامع تخصصى جهت بررسى و تصویب رشتههاى آموزشى، ناسازوارى گزارهها و حجم مواد درسى مشترک الزامى در رشتههاى تخصصى، پالایش نشدن ورودیهاى دورههاى بالاتر و... از جمله این تشویشهاست.
آنچه بایسته مىنماید، تدوین نظام جامع آموزشى حوزههاى علمیه3 در یک فراخوان گسترده و با جمعبندى و مشارکت همه حوزههاى علمیه و نخبگان آنهاست، تا بتوانند مبناى گامهاى بعدى و اصلاح گامهاى پیشین حوزه، در عرصههاى مختلف آموزشى و اجتماعى باشد.
3. حلقه مفقوده در پیوست آموزش به انتظارهاى مستقیم علمى و فرهنگى و اجتماعى: یکى از مشکلاتى که بیشتر نظامهاى آموزشى با آن دست به گریبان هستند، فاصله دانشآموختگان از عرصههاى عینى اجتماعى است. این مشکل در حوزه به دلیل تمرکز بر آموزشهاى پایه، شدیدتر به نظر مىرسد. جالب آن است که از سویى دانش آموختگان سطحهاى سه و چهار از عرصههاى عینى فاصله دارند و نیازمند تجربه مستقیم و جدى پژوهشى، فرهنگى و اجتماعى هستند، و از طرف دیگر مؤسسهها و نهادهاى متولى کارهاى یاد شده، تنها طالب نیروى انسانى کارآمد و باتجربه هستند. آنچه در این میان وجود ندارد، برنامهها یا تشکیلاتى است که حلقه پیوند دانشآموختگان رشتههاى تخصصى حوزه، به کارهاى مستقیم علمى، تبلیغى و اجتماعى باشند.
لازم است بدین منظور، کارگاههایى جهت کارورزى پژوهشى، فرهنگى، تبلیغى، طراحى و... برگذار شود و از تلاشهاى تجربى در این زمینهها پشتیبانى گردد.4
4. تمرکزگرایى مراکز مدیریتى حوزههاى علمیه: تمرکز مدیریتى حوزههاى علمیه در شهرهاى قم، مشهد و اصفهان، گرچه توانسته اصلاحها و اقدامهاى نیازمند گردهمایى و جمع شدن سازمانى را سامان بخشند، امّا در عمل این گردآمدن همه اعضاء در یک جا، به احتکار نیروى انسانى، امکانات و تسهیلات انجامیده، و همچنان که این تمرکز در حوزه علمیه قم، دو حوزه دیگر را به حاشیه رانده، در مقیاس وسیعتر نگاه مرکزیت محورانه مدیران و سیاستگذاران هر سه حوزه، در یک روند پرشتاب، حوزههاى علمیه شهرستانها را به انزوا و بعضى را به تعطیلى کشانده است. این مشکل، وقتى با تمایل مراکز مدیریتى حوزهها به حصر همه وظایف و اختیارات امور حوزهها )و از جمله پاسخگویى به خواستههاى نظام( در مرکز مدیریت و احساس بىنیازى از سایر نهادهاى حوزوى همراه گردد، نتیجهاى جز ضعف بنیه حوزههاى شهرستانها و نابسندگى حوزههاى مرکزى در برآورده ساختن نیازهاى نظام به دنبال ندارد.
از این روى، لازم است وظیفهها و نقشهاى میان نهادهاى حوزوى، و حوزههاى مراکز و شهرستانها تقسیم گردد و روحیه تعامل و همکارى میان آنها از راه گفت و گوها و نشستهاى مشترک، تقویت گردد.
5. توجه نداشتن کافى مدیران حوزهها به روابط فعال، مؤثر و متقابل با نهادها و سازمانها: درونگرایى متولیان حوزهها، نگاه آنها را متوجه حل دشواریهاى داخلى و راه حلهاى درون حوزوى ساخته است. در صورتى که برونرفت از بسیارى از دشواریها، همانند جست و جوى هویت و کارآمدى اجتماعى توسط طلاب، و نابسندگى شهریهها و... در گروى تعاملات بیرونى و بهره از فرصتهاى اجتماعى است. چگونه مىتوان طلاب و دانشپژوهان را بدون ترسیم و استوارسازى پیوندها و پیوستگیهاى اجتماعى و نقشآفرینى علمى و فرهنگى، به آینده تحصیلى حوزه امیدوار ساخت و یا معیشت فضلا و دانشآموختگان دورههاى بالاى تحصیلى را تنها به اتکاى شهریه و وجوهات شرعى تأمین کرد؟
در این میان، تدوین سیاستهاى ارتباط و تعامل حوزهها با دستگاههاى نظام، و جایگزینى پیوندها و پیوستگیهاى سازمانیافته به جاى اقدامهاى مقطعى و منفرد، مىتواند در تواناسازى پیوند یاد شده، اثرگذار باشد.
6. ضعف کارآمدى در برنامه درسى رسمى حوزه: فاصله آموزشهاى رسمى حوزه با عمق و کارآیى خوشایند، از بزرگترین بازدارندههاى درونى حوزه براى نقش آفرینى خوشایند آن در نظام اسلامى است. این ناکارآمدى معلول عوامل مختلفى است که مهمترین آنها عبارتند از:
الف. جاى خالى رشتههاى مهم تحصیلى مورد نیاز جامعه در دورههاى تخصصى، مانند: فقه سیاسى، فقه اقتصادى، تبلیغ و ارتباطات و... ; و نیز نبود دورههاى فرهنگى کاربردى مانند: مدیریت و برنامهریزى فرهنگى، هنر و ارتباطات رسانهاى و...
ب. ناسازوارى دورهها و سالهاى تحصیلى با نقشهاى موردانتظار از حوزه و نبود برشهاى تحصیلى دانشآموختگى کافى براى گسیل داشتن آنان به خدمات علمى، فرهنگى و اجتماعى مورد نیاز.
ج. کمبود پارهاى از مواد آموزشى لازم در برنامه درسى دوره عمومى، همانند: آموزشهاى کاربردى ادبیات فارسى، عربى و انگلیسى، تاریخ و جامعهشناسى.
د. متون درسى مکرر غیرکاربردى و گاه غیر نتیجهبخش در دروس پایه، مانند: زبان و ادبیات عرب، فقه و اصول فقه، کلام و عقاید، و نیز دروس کامل کننده، مانند: علوم قرآن، حدیث و...
مجموعه این ناکارآمدیها سبب شده تا نهادهاى حوزوى کاملکننده، مانند دفتر تبلیغات اسلامى، دانشگاههاى حوزوى و مراکز علمى زیر نظر مراجع معظم تقلید، جهت جبران ضعف و پرورش حوزویان مؤثر در عرصههاى موردنیاز نظام و حتى تربیت معمول فقیه و متکلم و مفسر و فیلسوف، متحمل صرف نیروى انسانى، وقت و هزینه مضاعف شوند. بگذریم از این که تلاش برخى از دانشگاههاى حوزوى، علاوه بر دست دادن بهانهاى براى وادادگى برنامه رسمى، در عمل، به جاى تواناسازى بنیه علمى و کارآمدى حوزه، به خارج کردن استعدادهاى برتر از حوزه به سمت سایر محیطها گردیده است.
با اینکه مقام معظم رهبرى و دیگر صاحبنظران نگران حوزهها، بارها کاستیهاى موجود را برشمرده و بر لزوم دگرگونیهاى اساسى پاى فشردهاند، اما همچنان فضلا و اساتید جوان و طلاب حوزه، بیشتر، با ناامیدى و سرخوردگى، شاهد دگرگونیهاى اندک، روبنائى، کُند و پراکنده از سوى مراکز مدیریتى حوزه هستند.
انتظار مىرود در این خصوص، هرچه سریعتر، لایحه یکپارچه اصلاح برنامه درسى موجود در یک فرصت زمانى معین، سامان یابد و دگرگونیهاى اساسى لازم در برنامه رسمى با قاطعیت، اجرا و اعمال گردد.
7. جهتگیرى نامناسب صدور مدارج علمى رسمى در حوزه: این حرکت، بیش از آن که به سوى حمایت رسمى و قانونى از پیشکسوتان و نخبگان علمى و آموزشى حوزه هدایت شود و به فلسفه اصلى مدارج رسمى - یعنى رسمیت دادن به حضور نخبگان حوزه در عرصههاى علمى رسمى کشور - وفادار بماند، در عمل ضوابط و مقررات و الزامات صدور مدارج، آن را بیشتر به صورت یک فرصت جذاب براى نیروهاى متوسط درآورده است. بدین جهت، اصلاح ضوابط صدور مدارج، و تلاش براى بهرهمند کردن نخبگان از مزیتهاى آن، بایسته مىنماید.
پىنوشتها:
1. اگرچه تشکیل فرهنگستان علوم و معارف اسلامى، میسرتر مىنماید، اما با توجه به حصر وظایف فرهنگستانها به عرصههاى آموزشى و پژوهشى، شوراى عالى علوم و معارف اسلامى فراگیرتر و جامعتر مىنماید.
2. شیعه از دیرباز داراى مراکز آموزشى ویژهاى براى پرورش عالمان متعهد و روحانیان بیدار بوده که به عنوان حوزههاى علمیه شهرت یافتهاند. بدین ترتیب، حوزه و روحانیت به هم تنیده، و در عین حال از هم جدا هستند: روحانیت، نهادى جامع و فراگیر با کارکردهاى گوناگون تربیتى، تبلیغى، پژوهشى، آموزشى و اجتماعى است، اما حوزه علمیه، عمدهترین نهاد آموزشى وابسته به نهاد روحانیت، براى تربیت علمى و اخلاقى نیروى انسانى روحانیت شیعه است. از این روى تلاشهاى تربیتى و پژوهشى حوزههاى علمیه، تلاشى کامل کننده و در خدمت اهداف آموزشى است، و تلاشهاى مستقل پژوهشى و تربیتى و سایر راهبردهاى روحانیت، در دیگر نهادهاى زیر مجموعه روحانیت به صورت گسترده و تخصصى دنبال مىشود.
3. مشتمل بر مبانى، مفاهیم و تعاریف پایه، اهداف کلى، مقاطع و اهداف اختصاصى و حداقل و حداکثر زمان تحصیل در هر مقطع، تقویم آموزشى و... در این زمینه، تلاشهایى در حوزه علمیه مشهد صورت گرفته و پیشنویس نظام جامع آموزشى حوزه توسط کمیسیون آموزشى شوراى برنامهریزى مرکز مدیریت، تدوین و در حال بررسى و تکمیل است.
4. در این زمینه معاونت آموزش دفتر تبلیغات اسلامى خراسان رضوى توفیق داشته است که از سال 1385، »حلقههاى علمى و تبلیغى حوزه« را طراحى و اجرا کند. این برنامه که پس از حدود یک سال بررسى و مطالعه، و یک سال اجراى آزمایشى، اجرا شده، دانش آموختگان حوزوى رشتههاى علمى و کاربردى را در گروههاى متمایزى به عنوان اعضاى حلقههاى علمى یا تبلیغى گردهم آورده است. این اعضاء در هر جلسه ثابت هفتگى، یکى از آثار پژوهشى یا تبلیغى خود را معرفى و نقد مىکنند، و در جلسات ویژه، نظریههاى جدید را از زبان متخصصان حیطه موضوعى همان حلقه مىشنوند و به بحث مىگذارند. هدایت کیفى و کمى تولیدات حلقهها از طریق تشویقهاى مالى و تسهیلات علمى و نشر آثار در فصلنامه جستار، دنبال مىشود. محصول کوتاه مدت این حلقهها، آثار تجربى پژوهشى و تبلیغى، و محصول میان مدت آنها )سه تا پنج سال(، پژوهشگران و مبلغان ورزیده دینى در عرصههاى نوین و قالبهاى متنوع است.
در خلال 1/5 سال گذشته تدریجاً 8 حلقه علمى )فقه، فلسفه برادران و خواهران، کلام و دینپژوهى، قرآن، حدیث، تاریخ، تبلیغ و تربیت( و 5 حلقه تبلیغى )عربى، انگلیسى، ادبیات داستانى، شعر، سینما( تشکیل شده و با عضویت حدود 200 طلبه جوان و فاضل در آنها، بیش از 190 جلسه عادى و 20 نشست ویژه )فراتر از اعضاء( برگذار شده، و قریب 180 اثر پژوهشى یا تبلیغى تولید گردیده که برخى از آنها در مجلات تخصصى و سمینارها عرضه شده است.