تربیت و پرورش نیروى انسانى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


با پیروزى انقلاب اسلامى، تاریخ تشیّع وارد مرحله جدیدى شد. این دوره وامدار سلسله درخشان فرهنگ تشیّع است. و در اصل، نظام علوى، به پیروى از حرکت انبیاء، پیش از همه یک حرکت فرهنگى است و حاکمان آن مربّیان جامعه‏اند.

انقلاب اسلامى نشان داد که تربیت یافتگان مکتب تشیع و متروّیان جام زلال فقه جعفرى و رمیدگان از هرگونه التقاط و انحراف و آرمیدگان در دامانِ دین و اسلام ناب مى‏توانند حلقه‏اى بر حلقه‏هاى این سلسله زرّین بیفزایند. عالمان ربّانى همچون امام راحل، رضوان اللّه تَعالى علیه، و تربیت یافتگان دامان پاک او نشان دادند که براى هر تحوّلى نیروى انسانى، علت محدثه و مبقیه آن در عالم مُلک است و مهم‏ترین رکن تحوّل جامعه‏ها، نیروى انسانى است:

»إنّ اللّه لایُغیِّرُ مَا بِقَومً حَتَّى یُغَیِّروا مَا بِاَنفُسِهِم... «

1چنانکه پیروزى انقلاب اسلامى، مرهون تلاشهاى فکرى و فرهنگى عالمان دین بود، مطالعه در تحولهاى تاریخ کوتاه، ولى پرفراز و نشیب این دوره، روشن مى‏سازد که انقلاب ما براى پیشبرد هدفهاى خود، همچنان به این زیربناى فکرى و فرهنگى محکم و استوار و با این حال، ناب و عارى از هرگونه التقاط، نیاز مبرم دارد. مع الأسف باید اذعان نمود که برخلاف تلاشها و موفّقیتها براى تربیت نیروهایى که بتوانند این بناى عظیم را پاسدارى کنند، باز هم در این عرصه، کاستیهاى کاملاً جدّى محسوس است.

تلاش گسترده و بى‏وقفه دشمنان انقلاب از یک سو و کم‏کارى و سستى و گاه بى‏تفاوتى جبهه مدافع در عرصه فرهنگ، اعمّ از روحانیون و سایر روشنفکران دینى، دنیاگرایى شمارى از مسؤولان و به پیروى آنان بسیارى از مردم، انحراف در پاره‏اى از تشکلهاى مذهبى، تلاشهاى موزیانه دشمنان در میان نسل جوان و نبود نیروهاى مرجع در پیشبرد هدفهاى انقلاب اسلامى، همه و همه، مسائلى است که نشان مى‏دهد ضرورى‏ترین کار در این مرحله حساس، تربیت است و بس و در این راستا تربیت نیروهاى حوزوى و روحانى کارآمد به عنوان گروه‏هاى مرجع، نسبت به تربیت دیگر نیروها از اولویت بسیار بالاترى برخوردار است; زیرا که سرنوشت جامعه، در حقیقت، به دست خواص است. به دیگر سخن، امروزه کلیدى‏ترین کار مُصلح‏پرورى است. گو این‏که یک انسان مُصلح مى‏تواند مقصد و مقصود گروهى را تحوّل بخشد و پرچم‏دار یک اُمت باشد:

»إنَّ إبراهیمَ کانَ اُمَّهً قَانِتاً للّهِ حَنیفاً... «

2در فرهنگ دینى و آموزه‏هاى عملى اسلام، مداومت بر عمل و به فرجام رساندن امور، بسیار مورد تأکید واقع شده است. هر حرکت و تشکل و سازمان و یا نهادى براى آن که:

1. به هدفهاى خود با روشى صحیح برسد;

2. بر صراط مستقیم حرکت کند و از هرگونه انحراف و اِعوجاجى در امان ماند;

3. پایدارى و استقامت ورزد و بر حرکت هدف‏مند خویش مداومت داشته باشد;

باید با روشن کردن اهداف و پایه‏گذارى اصولى برخاسته از مبانى دینى، حرکت خویش را نظام‏مند سازد و برابر با اصول و راهکارهاى تعریف شده پیش رود، که غیر این، چه بسا در کشاکش امور و در بحبوحه آهنگ بر انجام کار، بسیارى از هدفها و روشها فراموش شود و کم‏کم از سرعت عمل کاسته و یا حتّى ناخواسته در مسیر دیگرى قرار گیرد که خالى از انحراف و کژى نباشد;

توجّه به دو اصطلاح دقیق »فقاهت« و »دین« روشن مى‏سازد که در این راه، نخست آن‏که:

1. فراگیرنده دانشهاى دینى باید با ژرف‏اندیشى و ژرف‏نگرى تمام راه خود را بپیماید و از هرگونه سطحى‏نگرى در مسیر علم‏آموزى بپرهیزد.

و دو دیگر تفقُّه و اجتهاد در همه عرصه‏هاى دین و نه تنها در احکام صورت گیرد.

رسیدن به این قُلّه نیازمند اشراف و احاطه بر متون اصلى دین، یعنى قرآن و سنت است و برخوردارى از ویژگیهاى زیر:

1. درد آشنایى و آگاهى به دشواریهاى مختلف، نه تنها در قلمرو محل زندگى و شهر، بلکه نسبت به دنیاى اسلام و همه بشر.

2. دشمن‏شناسى و آگاهى به جایگاه سیاسى جهان اسلامى و بویژه تشیّع.

3. دردمندى، همراهى با مردم و عشق به خلق خدا و تأسّى به سیره پیامبر اسلام که طَبیِب دَوّار بِطِبّه... بود و توجّه به روحیات والاى آن حضرت که در کلام خدا، این‏سان بازتاب یافته است:

»عَزیز عَلَیهِ مَا عَنِتُّم«

3»فَلَعَّلَکَ بَاخِع نَفسَکَ على آثارِهِم إن لَم یُؤمِنُوا بِهذا اَلحَدِیث اَسَفاً«

44. داشتن انگیزه، هدف و بصیرت به روش حرکت.

5. توانایى در عرصه تبلیغ با ابزار مهمى چون قلم، بیان و...

6. پرکارى و نشاط و داشتن روحیه جهادى و خستگى‏ناپذیرى: »فإذا فَرَغتَ فَانصَب. «

براى رسیدن به هدفهاى یاد شده، اصول و راهکارهاى زیر باید لحاظ شود:

 

فصل اول، عرصه مدیریت:

مدیریت مدرسه دینى علاوه بر اداره همه امور و شؤون مدرسه ویژگیهایى را باید دارا باشد و اصولى را باید رعایت کند که چه بسا در روش مدیریتى بسیارى از نظام‏هاى ادارى ملحوظ نیست. این اصول عبارتند از:

اصل اول، نگاه پدرانه به طلاب: مهرورزى، خیرخواهى، نگاهبانى و زمینه‏سازى براى رشد و تعالى و تسدید و ارشاد، نگاه پدرانه است. با این نگاه مدیر مى‏تواند این حالت و روحیه را که براى یک عالم، در گاه روبه رو شدن با انسانها نیاز است; یعنى احساس پدرى نسبت به دیگران، بویژه جوانان، به طلاب القاء کند و آموزش دهد.

در این فضا آموزه کُوُنُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم تمرین و چشیده مى‏شود. ویژگیها و فضیلتهایى مانند تواضع، ایثار، قاطعیت همراه با لینت، خشونت برخاسته از رحمت، حلم و مدارا، حوصله و شرح صدر همگى لازمه تربیت پدرانه است. و مدیر، باید داراى چنین صفاتى باشد. در این صورت هم خواسته‏هاى روحى طلاب را برآورده ساخته و زمینه رشدشان را فراهم مى‏آورد و هم آنان را براى داشتن چنین روحیه‏هایى در رو به رو شدن با افراد جامعه و تربیت آنان آماده مى‏سازد.

اصل دوم، پیوند و پیوستگى تنگاتنگ و آشنایى نزدیک مدیر با طلاب: کارهاى گوناگون که براى مدیر پیش مى‏آید، نباید او را از پیوند صمیمى و آشنایى نزدیک با طلاب و حضور در میان ایشان به صورت جمعى و فردى باز دارد. مدیر حتى باید از وضعیت خانوادگى طلاب آگاه باشد; چه این‏که همه اینها در تصمیم‏گیریهاى وى اثرگذار است.

راهکارهاى به وجود آوردن این پیوستگى:

حضور مستقیم مدیریت در گزینش طلاب )بسیارى از آگاهى‏ها در مورد طلاب در این مرحله به دست مى‏آید که چه بسا بعدها آگاه شدن از آنها امکان‏پذیر نباشد(

1. شروع کار با شمار اندکى از طلاب، براى هموار کردن راه و آسان‏سازى به وجود آوردن پیوند مهرورزانه بین طلاب و مسؤولان و دست‏اندرکاران.

2. پیوند درسى با طلاب )در قالب تدریس و یا کلاسهاى معرفت(.

3. مشاوره‏ها.

4. تشکیل جلسه‏هاى گفت و گو با طلاب و شنیدن درد دلها، مشکلها، انتقادها و پیشنهادها.

5. تعبیه صندوق انتقادها و پیشنهادها در مدرسه.

6. تشکیل جلسه‏هاى خصوصى با هریک از طلاب و جویا شدن از احوال ایشان و وضعیت تحصیلى و... آنان.

7. دعوت از والدین و آگاه ساختن ایشان از وضعیت مدرسه )پیشرفتها و دشواریهاى راه( و در جریان گذاشتن والدین از وضعیت درسى و روحى فرزندشان و شنیدن پیشنهادها و نظرهاى ایشان.

8. هم غذا شدن و شرکت در صرف غذاى دسته‏جمعى )لازم به یادآورى است که صرف غذا، تا جایى که ممکن است هر سه وعده، از طرف مدرسه به صورت عمومى انجام گیرد(.

9. شرکت در مراسمهاى طلاب.

10. شرکت در کارهاى عمومى، که باعث افزایش روحیه طلاب و تشویق آنان به شرکت در کارهاى جمعى مى‏شود. البته این کار مصداق دعوت عملى به کار نیک نیز هست.

اصل سوم، توجه به واقعیتهاى زندگى و شخصیتى هر فرد، همچون استعدادهاى خاص، بهره‏هاى هوشى، ویژگیهاى ذاتى و وراثتى، ویژگیهاى تربیتى، مشکلات خانوادگى )فرهنگى و اقتصادى( بحرانها و... : این توجه در سه مقام تصمیم‏گیرى، تکلیف و بازخواست باید ملاحظه شود.

این اصل با الهام از آیه »لایُکَلِّفُ اللّه نَفساً إلاّ وُسعَهَا« و مانند آن مورد توجه قرار مى‏گیرد. ضمن این‏که نظام عادلانه در سیستم مدیریت و اجراى عدالت در سه مرحله یادشده، به هنگام ضعف درسى یا اخلاقى، بدون توجه به این اصل ممکن نیست. )مى‏توان گفت اصل سوم برخاسته از دو اصل پیشین است( البته در مرحله پذیرش باید توجه شود تا نیروهایى پذیرفته شوند که در زوایاى مختلف )استعداد، زمینه‏هاى خانوادگى و محیطى و... ( نزدیک به هم باشند و باید از پذیرش نیروهاى ناهمگون و ناسان با مجموعه به شدت پرهیز شود. هرچند نباید انتظار داشت که همه افراد در یک سطح و از همه جهت مساوى باشند.

اصل چهارم، نظارت مستقیم و غیرمستقیم )پنهان(: درمان بسیارى از دردها و برطرف کردن گرفتاریها و مشکلهاو سامان دادن به هر امرى، نیازمند اطلاع و آشنایى با زوایاى گوناگون آن امر است. مدیر در صورت اطلاع از ناهنجاریهاى اخلاقى، مشکلات روحى و ضعفها و قوتهاى هریک از طلاب، مى‏تواند بهنگام به اصلاح آنان بپردازد. در سایه این نظارت، حتى تذکرهاى اخلاقى و جلسه‏هاى پند و موعظه جهت‏دار مى‏شود و مدیر تیر در تاریکى نمى‏افکند. این مسأله با نظارت مدام مدیر، میسور و ممکن است و اصل نظارت به خاطر پیچیدگیهاى روحى و روانى انسان و حالتهاى مختلف او باید به دو شیوه آشکار و پنهان صورت گیرد.

راهکارها:

1. حضور مستقیم مدیر و یا همکاران وى در عرصه‏هاى مختلف مدرسه.

2. سؤال و گزارش گرفتن از زیر مجموعه مدیریت.

3. شنیدن درد دلها و پرسش از احوال تک تک طلاب.

4. حضور ناگهانى و غیر قابل پیش‏بینى در ساعتهاى مختلف.

این مهم با ایجاد فضاى باز و صمیمى امکان‏پذیر است.

یادآورى:

مدیر در نظارت پنهان باید به آسیبهاى احتمالى توجه داشته باشد. در مَثَل باید مواظب باشد تا روحیه سعایت و نمّامى در طلاب شکل نگیرد و یا احساس حاکم بودن فضاى پلیسى و اطلاعاتى بر مدرسه نشود. براى این منظور مدیر مى‏بایست:

نخست آن‏که: رفع برخى عیوب و اشکالها را به خود طلاب واگذار و از آنان بخواهد که به یکدیگر به صورت شفاهى، یا با نوشتن نامه‏اى صمیمانه تذکر دهند.

دو دیگر: این نکته را به طلاب برساند که حریص بر گزارش دادن از عیوب دیگران براى تخریب شخصیت آنان نباشند، بلکه با نیت خیر و براى اصلاح عیوب و با قصد قربت، در صورتى که لازم است، عیوب پنهان مانده از چشم مدیر را به وى اطلاع دهند.

سه دیگر: به محض شنیدن گزارش یا خبر، از واکنش سریع بپرهیزد و پس از بررسى کامل و تکمیل اطلاعات با تدبیر لازم به حل مسأله بپردازد.

اصل پنجم، تغافل )من أخلاقِ الکَریم التَغَافُل عَمّا یَعلَم(: با نگاهداشت اصول پیشین، مدیر از ضعفها آگاه مى‏شود; امّا نباید بدون درنگ، بازتاب نشان دهد. غفلت و بى‏خبرى مدیر درست نیست; امّا تغافل و خود را بى‏خبر وانمود کردن شایسته است.

در پرتوى این اصل، حریم مدیر و طلاب در امان مى‏ماند و در عین حال در جاى خود به صورت غیر مستقیم، ضعفها و کاستیها درمان و مشکلات گوشزد و راه‏حل‏هاى لازم بیان مى‏گردد.

ایجاد فرصت براى جبران، درمان منطقى دردها و حل مشکلات به دور از احساسات لحظه‏اى و هیجانهاى زودگذر، از دستاوردهاى این اصل است. بنابراین، با این اصل دو فرصت ایجاد مى‏شود: یکى فرصت براى جبران از ناحیه طلاب و دیگرى فرصت براى تصمیم درست از ناحیه مدیر.

مدیر نیز مى‏تواند غیر مستقیم و در قالب کلامهاى معرفت ریشه‏هاى این گونه مشکلات را عنوان کند و به طرح راه‏هاى جبران و حل آن بپردازد. علاوه بر آن‏که در صورت رعایت نکردن این اصل و شکسته شدن حریمها، انگیزه لازم براى خوب ماندن و اصلاح، ضعیف مى‏شود.

باید توجه داشت که اجراى این اصل، مادامى است که براى برخوردها نیازى به واکنش سریع و تصمیم لحظه‏اى نباشد.

اصل ششم، قاطعیت همراه با لینت: در کنار اصول دیگر چون اصل تغافل، جریان این اصل در امر مدیریت، سبب مى‏شود همراه با جوّ صمیمى حاکم بر مدرسه، جدیت در امور به صورت فرهنگ همگانى درآید، حریم‏ها محفوظ بماند و تعادل در رفتارها و برخوردها صورت پذیرد و سوء استفاده از نرمشها و مدارا کردنها و نادیده انگاریهاى کریمانه مدیر به پایین‏ترین حدّ خود برسد.

مدیر مدرسه باید حتى الامکان برخورد تند را آخرین راه حل بداند و آن‏گاه که تصمیم به برخورد تند گرفت، آن را با نرمش و لینت همراه کند:

»وَ اخلِط اَلشِّدَه بِضِغثً مِنَ اللِّبَین وارفُق مَا کَانَ الرِّفقُ اَرفَق وَاعتَزم بِالشِّدة حینَ لَاتُغنَى عَنکَ إلاّ اَلشِّدَة«

5و درشتى را به اندک نرمى بیامیز و آن جا که مهربانى باید، راه مهربانى پوى، و جایى که جز درشتى به‏کار نیاید، درشتى پیش‏گیر.

»اَخِّرِ اَلشَّرَّ فَإنَّکَ إذا شِئتَ تَعَجَّلتَهُ«

6بدى را واپس افکن، چه هرگاه خواهى، توانى شتافت و به آن دست خواهى یافت.

باید توجه داشت که اگر طلاب به صداقت، دلسوزى و خیرخواهى و نیز آگاهى مدیر ایمان داشته و به او اعتماد کنند، نه تنها از برخوردهاى تند و سخت‏گیریهاى دلسوزانه و اندرزهاى عتاب‏آمیز مدیر، دلگیر نمى‏شوند، بلکه آن را به سود خویش مى‏دانند و از آن دل شادند.

اصل هفتم، پرهیز از شتابزدگى در امر تربیت: توجه به این نکته براى مدیر ضرورى است که تربیت امرى است تدریجى که با صبر، حلم، حوصله و مداراى مربى به دست مى‏آید و نتیجه مى‏بخشد:

»...ذلک مَثَلُهُم فِى التَّورات وَ مَثَلُهُم فِى الانجِیل کَزَرعً أخرَجَ شَطئَهُ - فآزَرَهُ - فَاستَغلَظَ - فَاستَوىَ عَلَى سُوقِه... «

7... این داستان‏شان در تورات است و داستان‏شان در انجیل، چون کِشته‏ى که جوانه‏اش را برون کرده و استوارش ساخته، تا سنبر شده است و بر ساقه‏هاى خویش، راست بایستاده...

در این آیه شکل‏گیرى تدریجى شخصیت یاران پیامبر که در سایه تربیت نبوى به رشد رسیده‏اند، تصویر شده است: هم‏چون درختى که اول جوانه بذرى است )أخرج شطئه( و بعد نهال نوپایى )فآزره( و به دنبال آن به استحکام مى‏رسد )فاستغلظ( وسرانجام درختى پابرجا مى‏شود.

اصل هشتم، جمع بین مراقبت و ایجاد زمینه انتخاب: باید توجه داشت که نه آن قدر طلاب تحت مراقبتهاى دقیق و شدید باشند که احساس کنند هیچ اختیارى از خود ندارند و نه از آن طرف رها شوند و هیچ مراقبتى را احساس نکنند. بنابراین، لازم است در ابتداى ورودِ طلاب، با توجه به کم تجربگى آنان، با بصیرت دادن به ایشان از یک سو و جلوگیرى از هدر دادن وقت از سوى دیگر، زمینه حداقلى انتخاب را فراهم نمود. این حوزه انتخاب، کم‏کم گسترده مى‏شود تا طلاب با رسیدن به استقلال و با تکیه بر انگیزه و عشق و با اعتماد به تواناییهاى فردى، بدون اجبار بتوانند مسیر تحصیلى خویش را پیدا کنند.

دَر مَثل در سال اول تحصیلى لازم است تنظیم و تقسیم اوقات شبانه‏روز )براى کلاس، مباحثه، مطالعه و... ( از سوى مدیریت مدرسه صورت گیرد و در سالهاى بعدى، کم‏کم به خود طلاب با مشاوره واگذار شود.

اصل نهم، واگذارى امور بخشهاى مختلف مدرسه: مدیر مدرسه براى این‏که بتواند بر تمامى موارد زیر مجموعه خویش اشراف داشته باشد و از کم‏ترین فرصتها، کمال استفاده را ببرد، باید با نظارت، کارهایى را که مى‏شود واگذار کرد )بویژه در حوزه اجرایى( به طلاب واگذارد.

فایده این کار آن است که امور مدرسه قائم به فرد نبوده و طلاب ضمن این‏که نازپرورده نخواهند شد و همه چیز را حاضر و آماده نخواهند خواست، علاوه بر این، خود را سهیم در اداره امور مدرسه دانسته و در این زمینه احساس تکلیف و مسؤولیت مى‏کنند که این خود نقش بسزایى در ساختار شخصیتى ایشان از جهت مدیریت دارد. افزون بر آن‏که در پیشبرد کارهاى مدرسه اثر فراوانى خواهد داشت.

امور قابل واگذارى به طلاب:

الف. آموزشى: ضبط و تهیه جزوه براى کلاسها، حضور و غیاب، مدیریت نظارت بر کتابخانه و امور مربوط به آن و مواردى از این قبیل.

ب. خدمات بهداشتى: خریدهاى روزانه مثل نان، سبزى و... ، توزیع غذا و آماده نمودن مقدمات سفره، انداختن و جمع کردن آن و تمیز کردن محیط مدرسه و...

ج. فرهنگى: سخنرانى بین دو نماز، راه‏اندازى و برگذارى مراسم، آماده‏سازى فضاى مدرسه و...

اصل دهم، همسویى ارکان مدرسه: باید توجه داشت که یکى از رموز موفقیت مدیر، همسو بودن مجموعه ارکان تحت مدیریت است. مدیر نباید گمان کند که در مَثَل رکن خدماتى مجموعه، در روند تربیتى بى‏تأثیر است، یا این‏که آموزش، صرفاً کار آموزشى مى‏کند و در تربیت دخیل نیست. گاه مربى ورزش که آراسته به اخلاق نیک است، آثارى به اندازه تأثیرات معلم اخلاق را دارد. بنابراین هرقدر که ارکان مجموعه همسوتر و هم‏نواتر باشند روند تربیت آسان‏تر و سریع‏تر و کم‏آفت‏تر خواهد بود.

اصل یازدهم، شروع کار مدرسه با شمار اندک از طلاب: نسل اول همیشه از اهمیت بسیار برخوردار بوده و هست; زیرا مى‏تواند به عنوان الگویى براى نسلهاى بعد باشد. موفقیت در تربیت این اندک، کار را در آینده آسان خواهد کرد و این نیروهاى تربیت‏شده در آینده در جهت فضاسازى و به وجود آوردن جو مناسب تربیتى و اثرگذار، یار و یاور خوبى خواهند بود. صمیمیت و کار همه جانبه با نسل اول با توفیق بیش‏ترى قرین است. اگر این نسل خوب تربیت نشوند کار در سالهاى بعد دشوار خواهد شد.

 

 

فصل دوم: آموزش

اصل اول، دقت و سرعت: کمبود وقت، عمر کوتاه و از دست رفتن سریع فرصتها، فراغتها، و سلامتیها از یک سو و گستره وسیع حوزه اطلاعات و معارف از سوى دیگر و نیز وضعیت بحرانى عرصه فرهنگ، پرکارى دشمن و کم‏کارى و سستى در جبهه خودى، همه و همه، اقتضا دارد که آموزش طلاب با بیش‏ترین سرعت و بدون هدر دادن کم‏ترین وقت، پیش رود. بنابراین برنامه‏ریزیها و شکل اجرایى کار به گونه‏اى باید باشد که بهره‏ورى از وقت را به بیش‏ترین حد ممکن برساند.

بى‏شک سرعت زیاد اگر همراه با دقت لازم نباشد، نه تنها در این مسیر باعث دورى از هدف مى‏شود، بلکه چه بسا باعث فروپاشى نیز باشد و دقّت بدون سرعت هم بسانِ تأخیر بیان از وقت حاجت است.

راهکارها:

1. گذراندن واحدهاى درسى مصوب حوزه، به صورت سریع‏تر و جایگزین سازى عناوین لازم جهت استفاده بهینه و کامل کردن کاستیها و نقصها.

2. استفاده از شیوه‏هاى نوین مانند کلاسهاى حلِّ تمرین و رفع اشکال و بهره‏گیرى از سیره سَلف، یعنى پیش مطالعه و پیش مباحثه.

3. احیاى وقتهاى غیر درسى، مثل بین‏الصلاتین، بین الطّلوعین و...

4. بهره‏گیرى از اساتید قوى، مجرّب و منظّم.

5. رساندن تعطیلات به حداقل و استفاده از تابستان.

6. برگذارى امتحانات دوره‏اى.

7. تشویق و ایجاد انگیزه از طریق پیوند و پیوستگى پیوسته با فرهیختگان حوزه و دانشگاه و آشنایى با مشکلات و سختیهاى راه، ضعفها و کمبودها از زبان بزرگان.

8. معرفت دادن به طلاب مثل: توجّه دادن به گذر سریع زمان، از دست رفتن تدریجى توان‏مندیها، موقّتى بودن فراغتها، تضمین نبودن سلامتى و... ، توجّه به دگرگونیهاى سریع و پرشتاب در عصر کنونى، غافل نماندن از تلاش پیوسته و مداوم دشمن، توجّه دادن به گستردگى حوزه علوم که آگاهى به آنها زمان بَر است، توجّه به عوامل وقت‏گیر زندگى کنونى )شهرهاى شلوغ و پر رفت و آمد، ترافیکها( و... در غالب کلاسهاى معرفت و اخلاق مداوم و با زبانهاى مختلف.

اصل دوم، آموزش طولى و متمرکز: در راستاى اصل قبلى، حتى‏المقدور آموزشها باید طولى و متمرکز باشد، نه عرضى و پراکنده. منظور از این اصل آن است که در مرحله آموزش بسیارى از مباحث به صورت کامل بیان مى‏شود و سپس با تکرار و تمرین چیرگى موردنیاز به دست مى‏آید. در مَثل به جاى آن‏که اصل یادگیرى و آشنایى با مباحث صرفى در طول یک سال و در کنار دروس دیگر صورت پذیرد، این مرحله در یک دوره کوتاه‏تر با حذف برخى عنوانهاى درسى دیگر آموزش داده مى‏شود سپس در ادامه سال، با تکرار و تمرین و تورق و سرکشى به کتابهاى صرفى، چیرگى لازم حاصل مى‏شود. البته در اجراى این اصل، به نکته زیر باید توجه کرد:

1. فراهم کردن استاد به صورت تمام وقت در یک دوره متمرکز.

2. قابلیت درس براى برگذارى فشرده. برخى از درسها باید به صورت تدریجى القاء شوند تا در طول دوره، طلاب به یادگیرى درس و تمرین و تکرار بپردازند، مثل صرف و منطق.

اصل سوم، آموزش کارگاهى: این اصل نیز در بالا بردن ضریب دقت و سرعت، اثرگذار مى‏نماید.

در این شیوه، با حلّ تمرینهاى مختلف و آشنایى با نمونه‏ها و توجه به کاربرد علوم، گزاره‏ها و مطالب درسى با دقت و سرعت بیش‏ترى آموخته مى‏شود و در ذهن جاى مى‏گیرد.

راهکارها، در بخش ادبیات:

1. استفاده از کتابهاى تمرین‏دار، مانند مبادى‏العربیه و... .

2. تجزیه و ترکیب قرآن و ادعیه.

3. مرور قرآن با تکیه بر علم معانى، بیان و بدیع.

4. آشنایى با تفاسیر ادبى و ارائه نقش ادبیات در فهم لطایف ادبى و اعجاز بیانى قرآن کریم.

در بخش فقه و اصول:

1. بیان و تحلیل فتاواى فقها با توجه به مبانى ایشان در اصول.

2. توجه دادن به کاربرد قواعد اصولى در فقه.

3. احکام عملى.

در بخش عقاید:

1. آشنایى با احتجاجهاى اهل‏البیت)ع( و اصحاب‏شان در برابر گروه‏ها و نحله‏هاى مختلف فکرى.

2. آشنایى با شبهه‏هاى عصر حاضر و برابرسازى آن با پیچیدگیها و دشواریهاى فکرى موجود در عصر معصومین)ع(.

3. میزگرد، کنفرانس و گفت و گو و بحثهاى اعتقادى.

اصل چهارم، ارائه کاربردهاى مواد آموزشى: در کنار این اصل، طلاب با توجه به کاربردهاى مطالب خوانده شده، از انگیزه بیش‏ترى براى ادامه برخوردار مى‏شوند و به پیوند درسى را که فرا مى‏گیرند با هدفهاى کلى خود دست مى‏یابند. به عبارت دیگر، طلاب باید جایگاه هر درس و فلسفه وجودى و پیوند آن را با سایر دروس، به خوبى بشناسند. مطالعه، تعلیم و تحقیق کاربردى، یکى از راه‏هاى رسیدن به این مهم است. در این صورت، ملالت و خستگى که ممکن است از برخى متون درسى ناشى شود، از بین خواهد رفت.

راهکارها:

در مرحله یادگیرى ادبیات، با ارجاع طلاب به قرآن، ادعیه و... و تجزیه و ترکیب این متون، شیرینى و کاربرد مطالبى را که یاد گرفته‏اند، براى ایشان محسوس خواهد گشت.

و یا در دوره یادگیرى اصول، با نشان دادن استناد فتواى یک فقیه به یک قاعده اصولى، کاربرد مباحثِ لازمِ اصول، به طلاب نشان داده مى‏شود.

در سایه این اصل توجه به این نکته ضرورى است: در آموزش و مواد آموزشى باید این مهم مدّنظر باشد که از خواندن مطالب و متونى که به هیچ عنوان نمى‏تواند ابزار موردنیاز یک طلبه باشد، پرهیز نمود و گرفتار توجیهاتى از قبیل تشحیذ ذهن طلاب و... نباید شد.

اصل پنجم: اشراف و اطلاع کامل آموزش از وضعیت درسى، جایگاه طلاب و کلاس، کیفیت و سطح مباحثات.

راهکارها:

1. سرکشى از مباحثه‏ها و رساندن نکته‏هاى لازم درباره مباحثه به طلاب.

2. گرفتن گزارش کار از طلاب راجع به زمان مباحثه‏ها.

3. استفسار مکتوب جهت تأخیر و غیبتها و... .

4. برگذارى امتحانات مسلسل در فاصله زمانى منطقى )نه با فاصله بسیار نزدیک که باعث خستگى و ملالت طلاب و از بین رفتن جایگاه امتحان شود و نه با فاصله‏هاى زمانى طولانى که فرصت محک زدن طلاب و نیز آشکار شدن عیبها و ضعفها برخود ایشان از بین برود(.

اصل ششم، نگاه پرورشى و تربیتى به آموزش )پرورش در کنار آموزش(: برابر این اصل، در امر آموزش باید به نکته‏هاى تربیتى نیز، توجه داشت. به عبارت دیگر، سیاست کلّى بر آن است که جُداى از بحثهاى اخلاقى و کارهاى فرهنگى تربیتى، بسیارى از بحثهاى تربیتى در لا به لاى امور آموزشى و در حین کلاسها منتقل شود.

راهکارها:

1. انتخاب استادانى که در اخلاق، در عمل، الگو باشند.

2. درخواست از استادان براى انتقال نکته‏هاى تربیتى و اخلاقى در حین درس به مقتضاى زمان.

3. تشکیل کلاسهایى در قالب تدریس برخى متون روایى و ادعیه با درونمایه‏هاى اخلاقى، مثل دعاى مکارم الاخلاق، رساله حقوق امام سجاد)ع(، مناجات خسمه عشر و... .

اصل هفتم، جمع بین غناى علمى و تلاشها و تکاپوهاى اجتماعى لازم براى یک طلبه: به کارگیرى این اصل، دستاوردهاى زیر را در پى خواهد داشت:

الف. اعتماد به نفس و خودباورى.

ب. نشاط و روحیه بالا براى تلاشهاى علمى.

ج. توانا سازى بنیه علمى )با تعامل و فعالیتهاى اجتماعى لازم، طلاب به کاستیها و ناتواناییهاى خود در حوزه‏هاى مختلف، از جمله بنیه علمى خود آگاه خواهند گشت و از این طریق ضعفهاى علمى خود را برطرف مى‏کنند(.

د. تواناسازى بنیه ارتباطى.

ه. کمک به حلّ گرفتاریهاى جامعه در حدّ توان.

در عصر حاضر و هنگامى که حکومت در دست صالحان است، طلاب هیچ بهانه و عذرى براى حضور در عرصه‏هاى مختلف و البته لازم اجتماعى را ندارند. و در اصل، این بخشى از رسالت حوزویان به شمار مى‏رود. اگر برخى جلسه‏هاى مذهبى دچار افراط و تفریط مى‏شوند، اگر سطح معرفت و آگاهى در برخى کانونها و حتى پایگاه‏هاى بسیج پایین است، اگر دانش‏آموزان و دانشجویان در کنار آموزش و یادگیرى، به امر تربیت و پرورش، توجه چندانى ندارند، اگر معنویت و ادب دینى در میان جوانان حرف اول را نمى‏زند، اینها و اگرهایى غیر از این، همه و همه، به خاطر عدم حضور یا حضور ناکافى نیروهاى شایسته حوزه در این عرصه‏هاست.

راهکارها:

1. آشنایى طلاب با روحیه‏هاى مختلف در میان جوانان از طریق کلاسهاى آموزشى در قالب شناخت و تحلیل روحیه‏ها و برخوردهاى گوناگون در میان جوانان امروز.

2. حضور طلاب در جمع‏هاى مختلف جوانان با برنامه‏ریزى کامل و احتیاط لازم از سوى مدرسه.

3. زمینه‏سازى براى مأنوس شدن با جوانان مذهبى و غیرمذهبى با طرح و برنامه منسجم توسط مدرسه.

4. حضور در جلسه‏ها و گفت و گو با جوانان و توجه به کمبودها و بازدارنده‏هاى موجود در تعامل با ایشان و برطرف کردن این بازدارنده‏ها از راه مباحثه طلاب با یکدیگر با نظارت اساتید.

باید توجه داشت که توجه به این اصل، طلبه را نباید از امر تحصیلِ مجدّانه باز دارد و با اندک موفقیّتى در زمینه اجتماعى احساس کند از تعلیم و یادگیرى بى‏نیاز است.

اصل هشتم، گسترش سیستم مباحثه به حوزه معارف: سنت حسنه مباحثه که از پیکره آموزشى حوزه جداناشدنى است، نباید تنها در درسها و دانشهاى مقدماتى مثل ادبیات و منطق و اصول اجراء شود، بلکه بسیار لازم است در مباحث فقهى، اعتقادى و معرفتى، قرآن و حدیث نیز جارى شود تا طلاب بتوانند با تکیه بر این سنّت در همه عرصه‏هاى علمى از قوّت لازم برخوردار باشند.

اصل نهم، تأکید بر رعایت پیش مطالعه و پیش مباحثه درسهایى که این ظرفیت را دارند: توجه به این اصل طلاب را در استقلال و استغناى علمى توان‏مند ساخته و باعث سرعت در روند کلاس و نیز بالا رفتن دقت اساتید در تدریس و بهره بهینه طلاب از استاد و در نتیجه بالاآمدن سطح علمى کلاس مى‏شود.

اصل دهم، فضاى مناسب آموزشى: محیط آموزشى باید نشاط آور باشد، تا حس درس خواندن و شادابى علمى در طلبه‏ها ایجاد شود، در ایجاد فضاى آموزشى رعایت این نکات مؤثر است:

تمیزى و بهداشت عمومى مدرسه.

رنگ روشن دیوارها و نور کافى.

نصب نوشته‏هایى با مضامین شورانگیز و معرفت‏زا.

فاصله داشتن ساختمان مدرسه از حاشیه خیابان.

 

فصل سوم: تربیت و پرورش

توفیق هر مدرسه‏اى، بستگى به آن دارد که علاوه بر اهتمام به امر آموزش، به امر اخلاق، ادب و تواناسازى طلاب توجه ویژه‏اى داشته باشد، تا بتواند طلاب کارآمد و مفیدى را تربیت کند.

توجه به امر اخلاق و تربیت، موجب شادابى و سرزندگى طلاب مى‏شود که این خود به امر آموزش کمک مى‏کند. اگر طلبه انگیزه کافى داشته باشد و از شور و نشاط برخوردار، به صورت خودجوش و خودکار تلاش مى‏کند.

بى‏توجهى به اخلاق، شادابى و کارآمدى، تلاشها را هدر داده و گاه آسیبهاى جدى ایجاد مى‏کند. در این فصل، به اصولى که باید در جهت کارآمدى و اخلاق رعایت شود و راهکارهاى اجرایى آن مى‏پردازیم.

اصل اول، تواناسازى بنیه پیوند و تعامل با جامعه و خانواده: پیوند و تعامل مثبت قوى هریک از طلاب با خانواده خود و عدم انزوا در جامعه، از امتیازهاى مثبت در امر طلبگى است. بویژه در تبلیغ که از شؤون مهم طلبگى است. براى رسیدن به این هدف، مدرسه مى‏بایست در کلاسهاى آموزشى راهکارها، پیوند و پیوستگى و نیز بازدارنده‏هاى آن را به طلاب آموزش دهد; همچنین با حضور در منزل هریک از طلاب )دست‏کم یک بار( همراه با هدایا و یا دعوت از والدین طلاب به مدرسه مى‏توان تأثیر چشم‏گیرى در بالا بردن کیفیت تعامل طلاب با خانواده‏ها و مدارس گذاشت.

اصل دوم، ایجاد و حفظ نشاط جسمى و روحى.

راهکارها:

از آن‏جا که نشاط روحى و جسمى درهم تنیده‏اند و یا دست کم بى‏ارتباط با یکدیگر نیستند، باید گفت راهکارهایى که براى شادابى جسمى پیش‏بینى مى‏شود، به یک معنى دریچه‏اى براى حفظ شادابى روحى نیز مى‏باشد.

لذا موارد ذیل از راهکارهاى حفظ شادابى جسمى و روحى به شمار مى‏آیند:

1. پیوند با رجال و دیدار با اسوه‏ها.

2. بازدید از مؤسسه‏ها و مراکز پژوهشى.

3. ادعیه و مناسبتها.

4. روزه‏هاى دسته‏جمعى.

5. اعتکاف.

6. بردن طلاب به مکانهایى خوش آب و هوا و جذّاب، به طور منظم و دوره‏اى، بویژه در تابستان.

7. شنا و کوهنوردى.

8. تغذیه مناسب. بدون شک کیفیت و کمیّت غذا در شادابى جسمى و به پیروى آن شادابى روحى اثرگذار است. باید توجه داشت در کیفیت و کمیت غذا، از عواملى که موجب رخوت و کسالت در طلاب مى‏شود، پرهیز نمود. استفاده از غذاهاى پرکالرى، ولى کم‏حجم مثل خرما، عسل و نیز پرهیز از غذاهاى پرچرب و حجیم در این زمینه شایسته است.

باید توجه داشت که ممکن است شمارى از طلاب، با توجه به روحیه معنوى و تفکر نادرست، از برنامه‏هاى شادابى‏آور جسمى، مثل اردوها و تفریحها و همچنین استفاده از غذاهاى مدرسه دورى کنند که بر مدیر است که با آگاهاندن آنان، زمینه‏هاى تعادل را در آنان فراهم آورد.

اصل سوم، پرورش و تربیت مبتنى بر آموزش عملى )دیدارى و اُسوه‏اى(: و نه تنها تئورى و بخشنامه‏اى )با توجه به کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم(

براى تربیت باید توجه داشت که اثرگذارترین عامل براى رشد اخلاقى، انس و معاشرت طلاب با انسانهاى آراسته به اخلاق نیک و همنشینى و گفت‏وگو با الگوهاى رفتارى در انتقال فضایل اخلاقى و شکل‏گیرى شخصیت، بیش‏ترین تأثیر را دارد.

راهکارها:

1. حضور جدّى و انس مدام مسؤولان مدرسه.

2. انتخاب اساتید با این نگاه.

3. دیدار با اسوه‏ها.

4. ایجاد زمینه انس و معاشرت طلاب با استادان آراسته به اخلاق نیک.

اصل چهارم، به وجود آوردن روحیه تعاون، همدلى و همیارى در میان طلاب و دست‏اندرکاران.

راهکارها:

1. معرفت به این که مدرسه خانه امام زمان)عج( است.

2. غذاخوردن به صورت دسته‏جمعى.

3. تشکیل گروه‏هاى خادم و واگذارى امور خدماتى به طلاب.

4. رسیدگى به مشکلات یکدیگر.

5. واگذارى بسیارى از کارها و بخشها به طلاب مدرسه.

راهکارهاى یادشده، افزون بر آن‏که موجب ایجاد روحیه تعاون در طلاب مى‏شود، در حقیقت، تمرینى براى اداره امور و بالابردن قدرت مدیریت در طلاب به شمار مى‏آید.

اصل پنجم، به وجود آوردن روحیه عدالت‏طلبى و ظلم‏ستیزى و مردم دوستى: در تربیت طلاب باید توجه داشت که این روحیه از همان آغاز باید در جان طلاب رسوخ کند و آنان باید بدانند که از نخستین رسالتهاى الهى اهل علم، ظلم ستیزى و دفاع از مظلوم است. به همان اندازه که با خلق خدا باید مهرورزى و دلسوزى نمایند و با زیردستان و گرسنگان همراهى و همدلى کنند و حق‏شان را بستانند، به همان اندازه باید با دشمنان خدا و جباران و زیاده‏خواهانِ شکمباره بستیزند و در برابر آنان ساکت ننشینند. که این فریاد على)ع( است که:

»... و ما اخذاللّه على العلماء أن لایقارّوا على کظّة ظالم و لاسغب مظلوم لألقیت حبلها على غاربها...«

...و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند و به یارى گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشته این کار را از دست مى‏گذاشتم.

و به حسنین سفارش کرد که:

»کونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً«

نکته دیگر القاى این مطلب است که باید دل یک روحانى، سرشار از عشق و مهر نسبت به خلق خدا باشد وگرنه توفیقى نخواهد داشت. خداى متعال در قرآن در وصف پیامبر مى‏فرماید: »بالمؤمنین رؤوف رحیم«

و على)ع( نیز به مالک فرمود:

»أشعر قلبک الرحمة للرعیة«

راهکارها:

1. دیدار از نیازمندان و مناطق پایین شهر.

2. جمع صدقات و توزیع آن بین فقرا توسط طلاب.

3. گذشتن از یک وعده غذا و تقسیم آن به نیازمندان به مناسبتهاى مختلف.

4. دیدن فیلمهایى با این مضمون.

5. بررسى زندگى علما از این زوایه.

اصل ششم، احیاء و تقویت روح انتخاب‏گرى با ایجاد زمینه انتخاب: ملاک دادن براى انتخابى آزاد، همراه با آگاهى و شناخت از جمله رسالتهاى برنامه‏ریزان و گردانندگان مدرسه علمیه است: »کونوا نقاد الکلام«

راهکارها:

1. برگذارى کلاس روش نقد و تشویق به نقد و در اختیار گذاشتن آثار بزرگان و نظارت بر آن.

2. نقادى و تضارب آراء به صورت جمعى توسط مدیر مدرسه، یا یکى از اساتید، پس از دیدارها و سخنرانیها، براى این که بحثها و مناظرات از دایره تعادل منطقى خارج نشود، مدیر باید این مباحث را جهت‏دهى و ابهامها را برطرف کند و از افراط و تفریط و دیگر آسیبهاى احتمالى پیشگیرى کند. باید طلاب را از شتابزدگى در داورى میان افکار و اندیشه‏ها پرهیز داد.

اصل هفتم، توجه به استفاده از ظرفیت 8 سال دفاع مقدس در زمینه‏هاى مختلف: الگوى متعالى و ایده‏آل ائمه معصومین، علیهم السلام، هستند و رزمندگان و شهدا به عنوان الگوهاى میانى و در دسترسى هستند که یادآورى خاطرات، تلاشها و روحیات آنان مى‏تواند مفید و کارساز باشد. اصولاً ذکر، منحصر در ذکراللّه نمى‏شود، بلکه ذکر خوبان: )واذکُر عبادَنا اِسماعیلَ وَ اسحَاقَ وَ... ( ذکر الموت و ذکر النعمه... هم مطرح است.

راهکارها:

1. غنى‏سازى کتابخانه از کتابهاى سیره شهدا.

2. دعوت از رزمندگان و ایثارگران صاحب نفس.

3. پخش فیلم‏هاى قوى مرتبط با دفاع مقدس.

4. گرامى‏داشت هفته دفاع مقدس.

5. زیارت قبور شهدا.

یادآورى: علما و شهدا نباید بت شوند و خاطرات آنان باید مستند به عقل و نقل باشد و از افراط جلوگیرى شود.

اصل هشتم، واکسینه سازى طلاب: در برابر گرفتاریها و بازدارنده‏هاى اجتماعى و آفتهاى مختلفِ اقتصادى )فقر، غناء( اجتماعى )تحقیرها، ملامتها، تعریفها و شهرتها( و نیز مسلح شدن در برابر خطراتى همچون: قدرت، ثروت، شهرت، شهوت و...

اصل نهم، گهر عمر: تذکر مدام به ارزش عمر و فرصت طلایى دوران جوانى از ضرورى‏ترین امور است. طلبه باید حرص زیادى براى استفاده از عمرش داشته باشد.

قال رسول اللّه)ص(:

»کُن على عُمرک أشحّ منک على درهمک و دینارک«

8راهکارها:

1. موعظه و استفاده از آیات و روایات.

2. یادآورى سیره سلف صالح و ذکر خاطرات آنان.

3. برگذارى کلاسهاى روش برنامه‏ریزى، تکنیک‏هاى مطالعه و... .

4. برنامه‏هاى مدرسه به گونه‏اى باشد که وقت طلاب کم‏تر هدر رود. به عنوان مثال نان گرفتن براى همه طلاب، آماده کردن سه وعده غذا دسته جمعى براى طلاب.

5. تذکر به رعایت اصل اهم و مهم در استفاده از وقت.

اصل دهم، ایجاد و تقویت عزت درونى و غناى نفسانى و مناعت طبع در طلاب: از بهترین حالتهاى سلسله عالمان شیعه، آزادمنشى، مناعت طبع و عزت نفس ایشان بوده است. طلاب علوم دینى باید بدانند که با داشتن این روحیه مى‏توان رسالت عظیم طلبگى را ادا نمود و این سرمایه‏اى است که علاوه بر این که عالم دینى را در همه نگرانیهاى دنیوى و نیز وسوسه‏هاى اهل دنیا آزاد مى‏کند، به او در میان خلق، محبوبیت مى‏بخشد و او مى‏تواند بدون هیچ تعلق خاطر و ملاحظه بى‏موردى از حق دفاع کند.

در این باره مدام باید به طلاب تذکر داد و خاطرات علماء وارسته را در برخورد با پولداران ذکر کرد و مناعت نفس طلاب را تقویت کرد.

راهکارها:

خواندن احادیث، ذکر خاطرات علما، توجه دادن به بى‏ارزشى دنیا، تمرینهاى عملى انفاق، برآورده ساختن نیازهاى ضرورى طلاب و رفع نگرانى آنان در کنار دعوت به ساده‏زیستى.

اصل یازدهم، ایجاد و حفظ عزت ظاهرى طلاب به خصوص در نزد خانواده.

راهکارها:

1. ارتباط و محبت به خانواده مانند دیدار مسؤولان مدرسه از نزدیک با خانواده هر یک از طلاب.

2. برنامه منظم و هدف‏مند براى خانواده‏ها مثل برگذارى کلاسهاى فرهنگى تربیتى براى اعضاى خانواده و اردوها و مراسمها به مناسبتهاى مختلف.

3. گردهمایى خانواده‏ها و روشنگرى اهمیت حوزه.

4. تواناسازى طلاب در برخورد با خانواده‏ها )تأکید بر محبّت و احسان، داشتن قدرت مشاوره براى حلّ مشکلات پیرامونیان و... (

اصل دوازدهم، ایجاد و حفظ روحیه حق‏طلبى و نقّادى و نقدپذیرى و آزادمنشى فکرى در عرصه علم و دانش: از طریق دعوت اساتید متفاوت با طرز فکرهاى گوناگون، برگذارى کلاسهاى روش نقد )آداب نقد، لوازم نقد و... ( و تشویق طلاب ناقد.

اصل سیزدهم، توجه به دو عنصر گویندگى و نویسندگى براى طلاب از طریق آموزش و تمرینهاى مرحله‏اى و بسترسازى براى ارائه توان‏مندیهاى طلاب در قالبِ جلسه‏هاى سخنرانى در مدرسه براى طلاب، مقاله‏نویسى و... .

اصل چهاردهم، ایجاد و حفظ و به‏کارگیرى روحیه پژوهش: در اجراى این اصل مى‏توان به پژوهشهاى پروژه‏اى و هدفدار که به صورت جمعى توسط طلاب انجام مى‏شود، روى آورد. تک روى در تحقیق آفت حوزه‏هاست; چرا که ممکن است کارهاى موازى زیادى انجام بگیرد. از طرفى با این حجم از کارها باید به جمع‏گرایى بیندیشیم، تا عمر طلبگى ما چند برابر شود و روحیه اخلاص و تعاون نیز در طلاب تقویت شود.

یادآورى: تحقیق به دو شکل است:

گاهى براى تولید علم و یافته‏هاى جدید است )محقق پس از یادگیرى راه و رسم تحقیق، باید به این کار روى بیاورد( گاهى به منظور آشنایى با روش تحقیق و مآخذ است که در این صورت خود تحقیق هدف است، چون رشد ایجاد مى‏کند و به طلاب شادابى مى‏بخشد. )در حقیقت کارگاهى است براى روش تحقیق(.

بیش‏تر پژوهشها در دوره سطح یک، با هدف دوم انجام مى‏شود; یعنى در کنار آشنایى با متون و تسلط و احاطه بر منابع، به روش تحقیق و ایجاد روحیه تحقیق باید توجه داشت، تا پس از سطح یک، طلاب با داشتن سرمایه اولیه با مهارتهاى پژوهش نیز آشنا باشند. البته اگر امکان جمع بین دو روش فوق باشد چه بهتر. چون به تولید علم نیز مى‏انجامد.

اصل پانزدهم، تواناسازى مهارتهاى لازم براى طلاب از قبیل: خوشنویسى، امدادگرى، آموزش نظامى، قبله‏شناسى و... .

پى‏نوشتها:
1. رعد، آیه 11.
2. نحل، آیه 120.
3. توبه، آیه 128.
4. کهف، آیه 6.
5. نهج‏البلاغه، نامه 46.
6. همان، نامه 31.
7. فتح، آیه 29.
8. منتخب میزان الحکمه، ح 4591.