نوع مقاله : مقاله پژوهشی
با پیروزى انقلاب اسلامى، تاریخ تشیّع وارد مرحله جدیدى شد. این دوره وامدار سلسله درخشان فرهنگ تشیّع است. و در اصل، نظام علوى، به پیروى از حرکت انبیاء، پیش از همه یک حرکت فرهنگى است و حاکمان آن مربّیان جامعهاند.
انقلاب اسلامى نشان داد که تربیت یافتگان مکتب تشیع و متروّیان جام زلال فقه جعفرى و رمیدگان از هرگونه التقاط و انحراف و آرمیدگان در دامانِ دین و اسلام ناب مىتوانند حلقهاى بر حلقههاى این سلسله زرّین بیفزایند. عالمان ربّانى همچون امام راحل، رضوان اللّه تَعالى علیه، و تربیت یافتگان دامان پاک او نشان دادند که براى هر تحوّلى نیروى انسانى، علت محدثه و مبقیه آن در عالم مُلک است و مهمترین رکن تحوّل جامعهها، نیروى انسانى است:
»إنّ اللّه لایُغیِّرُ مَا بِقَومً حَتَّى یُغَیِّروا مَا بِاَنفُسِهِم... «
1چنانکه پیروزى انقلاب اسلامى، مرهون تلاشهاى فکرى و فرهنگى عالمان دین بود، مطالعه در تحولهاى تاریخ کوتاه، ولى پرفراز و نشیب این دوره، روشن مىسازد که انقلاب ما براى پیشبرد هدفهاى خود، همچنان به این زیربناى فکرى و فرهنگى محکم و استوار و با این حال، ناب و عارى از هرگونه التقاط، نیاز مبرم دارد. مع الأسف باید اذعان نمود که برخلاف تلاشها و موفّقیتها براى تربیت نیروهایى که بتوانند این بناى عظیم را پاسدارى کنند، باز هم در این عرصه، کاستیهاى کاملاً جدّى محسوس است.
تلاش گسترده و بىوقفه دشمنان انقلاب از یک سو و کمکارى و سستى و گاه بىتفاوتى جبهه مدافع در عرصه فرهنگ، اعمّ از روحانیون و سایر روشنفکران دینى، دنیاگرایى شمارى از مسؤولان و به پیروى آنان بسیارى از مردم، انحراف در پارهاى از تشکلهاى مذهبى، تلاشهاى موزیانه دشمنان در میان نسل جوان و نبود نیروهاى مرجع در پیشبرد هدفهاى انقلاب اسلامى، همه و همه، مسائلى است که نشان مىدهد ضرورىترین کار در این مرحله حساس، تربیت است و بس و در این راستا تربیت نیروهاى حوزوى و روحانى کارآمد به عنوان گروههاى مرجع، نسبت به تربیت دیگر نیروها از اولویت بسیار بالاترى برخوردار است; زیرا که سرنوشت جامعه، در حقیقت، به دست خواص است. به دیگر سخن، امروزه کلیدىترین کار مُصلحپرورى است. گو اینکه یک انسان مُصلح مىتواند مقصد و مقصود گروهى را تحوّل بخشد و پرچمدار یک اُمت باشد:
»إنَّ إبراهیمَ کانَ اُمَّهً قَانِتاً للّهِ حَنیفاً... «
2در فرهنگ دینى و آموزههاى عملى اسلام، مداومت بر عمل و به فرجام رساندن امور، بسیار مورد تأکید واقع شده است. هر حرکت و تشکل و سازمان و یا نهادى براى آن که:
1. به هدفهاى خود با روشى صحیح برسد;
2. بر صراط مستقیم حرکت کند و از هرگونه انحراف و اِعوجاجى در امان ماند;
3. پایدارى و استقامت ورزد و بر حرکت هدفمند خویش مداومت داشته باشد;
باید با روشن کردن اهداف و پایهگذارى اصولى برخاسته از مبانى دینى، حرکت خویش را نظاممند سازد و برابر با اصول و راهکارهاى تعریف شده پیش رود، که غیر این، چه بسا در کشاکش امور و در بحبوحه آهنگ بر انجام کار، بسیارى از هدفها و روشها فراموش شود و کمکم از سرعت عمل کاسته و یا حتّى ناخواسته در مسیر دیگرى قرار گیرد که خالى از انحراف و کژى نباشد;
توجّه به دو اصطلاح دقیق »فقاهت« و »دین« روشن مىسازد که در این راه، نخست آنکه:
1. فراگیرنده دانشهاى دینى باید با ژرفاندیشى و ژرفنگرى تمام راه خود را بپیماید و از هرگونه سطحىنگرى در مسیر علمآموزى بپرهیزد.
و دو دیگر تفقُّه و اجتهاد در همه عرصههاى دین و نه تنها در احکام صورت گیرد.
رسیدن به این قُلّه نیازمند اشراف و احاطه بر متون اصلى دین، یعنى قرآن و سنت است و برخوردارى از ویژگیهاى زیر:
1. درد آشنایى و آگاهى به دشواریهاى مختلف، نه تنها در قلمرو محل زندگى و شهر، بلکه نسبت به دنیاى اسلام و همه بشر.
2. دشمنشناسى و آگاهى به جایگاه سیاسى جهان اسلامى و بویژه تشیّع.
3. دردمندى، همراهى با مردم و عشق به خلق خدا و تأسّى به سیره پیامبر اسلام که طَبیِب دَوّار بِطِبّه... بود و توجّه به روحیات والاى آن حضرت که در کلام خدا، اینسان بازتاب یافته است:
»عَزیز عَلَیهِ مَا عَنِتُّم«
3»فَلَعَّلَکَ بَاخِع نَفسَکَ على آثارِهِم إن لَم یُؤمِنُوا بِهذا اَلحَدِیث اَسَفاً«
44. داشتن انگیزه، هدف و بصیرت به روش حرکت.
5. توانایى در عرصه تبلیغ با ابزار مهمى چون قلم، بیان و...
6. پرکارى و نشاط و داشتن روحیه جهادى و خستگىناپذیرى: »فإذا فَرَغتَ فَانصَب. «
براى رسیدن به هدفهاى یاد شده، اصول و راهکارهاى زیر باید لحاظ شود:
فصل اول، عرصه مدیریت:
مدیریت مدرسه دینى علاوه بر اداره همه امور و شؤون مدرسه ویژگیهایى را باید دارا باشد و اصولى را باید رعایت کند که چه بسا در روش مدیریتى بسیارى از نظامهاى ادارى ملحوظ نیست. این اصول عبارتند از:
اصل اول، نگاه پدرانه به طلاب: مهرورزى، خیرخواهى، نگاهبانى و زمینهسازى براى رشد و تعالى و تسدید و ارشاد، نگاه پدرانه است. با این نگاه مدیر مىتواند این حالت و روحیه را که براى یک عالم، در گاه روبه رو شدن با انسانها نیاز است; یعنى احساس پدرى نسبت به دیگران، بویژه جوانان، به طلاب القاء کند و آموزش دهد.
در این فضا آموزه کُوُنُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم تمرین و چشیده مىشود. ویژگیها و فضیلتهایى مانند تواضع، ایثار، قاطعیت همراه با لینت، خشونت برخاسته از رحمت، حلم و مدارا، حوصله و شرح صدر همگى لازمه تربیت پدرانه است. و مدیر، باید داراى چنین صفاتى باشد. در این صورت هم خواستههاى روحى طلاب را برآورده ساخته و زمینه رشدشان را فراهم مىآورد و هم آنان را براى داشتن چنین روحیههایى در رو به رو شدن با افراد جامعه و تربیت آنان آماده مىسازد.
اصل دوم، پیوند و پیوستگى تنگاتنگ و آشنایى نزدیک مدیر با طلاب: کارهاى گوناگون که براى مدیر پیش مىآید، نباید او را از پیوند صمیمى و آشنایى نزدیک با طلاب و حضور در میان ایشان به صورت جمعى و فردى باز دارد. مدیر حتى باید از وضعیت خانوادگى طلاب آگاه باشد; چه اینکه همه اینها در تصمیمگیریهاى وى اثرگذار است.
راهکارهاى به وجود آوردن این پیوستگى:
حضور مستقیم مدیریت در گزینش طلاب )بسیارى از آگاهىها در مورد طلاب در این مرحله به دست مىآید که چه بسا بعدها آگاه شدن از آنها امکانپذیر نباشد(
1. شروع کار با شمار اندکى از طلاب، براى هموار کردن راه و آسانسازى به وجود آوردن پیوند مهرورزانه بین طلاب و مسؤولان و دستاندرکاران.
2. پیوند درسى با طلاب )در قالب تدریس و یا کلاسهاى معرفت(.
3. مشاورهها.
4. تشکیل جلسههاى گفت و گو با طلاب و شنیدن درد دلها، مشکلها، انتقادها و پیشنهادها.
5. تعبیه صندوق انتقادها و پیشنهادها در مدرسه.
6. تشکیل جلسههاى خصوصى با هریک از طلاب و جویا شدن از احوال ایشان و وضعیت تحصیلى و... آنان.
7. دعوت از والدین و آگاه ساختن ایشان از وضعیت مدرسه )پیشرفتها و دشواریهاى راه( و در جریان گذاشتن والدین از وضعیت درسى و روحى فرزندشان و شنیدن پیشنهادها و نظرهاى ایشان.
8. هم غذا شدن و شرکت در صرف غذاى دستهجمعى )لازم به یادآورى است که صرف غذا، تا جایى که ممکن است هر سه وعده، از طرف مدرسه به صورت عمومى انجام گیرد(.
9. شرکت در مراسمهاى طلاب.
10. شرکت در کارهاى عمومى، که باعث افزایش روحیه طلاب و تشویق آنان به شرکت در کارهاى جمعى مىشود. البته این کار مصداق دعوت عملى به کار نیک نیز هست.
اصل سوم، توجه به واقعیتهاى زندگى و شخصیتى هر فرد، همچون استعدادهاى خاص، بهرههاى هوشى، ویژگیهاى ذاتى و وراثتى، ویژگیهاى تربیتى، مشکلات خانوادگى )فرهنگى و اقتصادى( بحرانها و... : این توجه در سه مقام تصمیمگیرى، تکلیف و بازخواست باید ملاحظه شود.
این اصل با الهام از آیه »لایُکَلِّفُ اللّه نَفساً إلاّ وُسعَهَا« و مانند آن مورد توجه قرار مىگیرد. ضمن اینکه نظام عادلانه در سیستم مدیریت و اجراى عدالت در سه مرحله یادشده، به هنگام ضعف درسى یا اخلاقى، بدون توجه به این اصل ممکن نیست. )مىتوان گفت اصل سوم برخاسته از دو اصل پیشین است( البته در مرحله پذیرش باید توجه شود تا نیروهایى پذیرفته شوند که در زوایاى مختلف )استعداد، زمینههاى خانوادگى و محیطى و... ( نزدیک به هم باشند و باید از پذیرش نیروهاى ناهمگون و ناسان با مجموعه به شدت پرهیز شود. هرچند نباید انتظار داشت که همه افراد در یک سطح و از همه جهت مساوى باشند.
اصل چهارم، نظارت مستقیم و غیرمستقیم )پنهان(: درمان بسیارى از دردها و برطرف کردن گرفتاریها و مشکلهاو سامان دادن به هر امرى، نیازمند اطلاع و آشنایى با زوایاى گوناگون آن امر است. مدیر در صورت اطلاع از ناهنجاریهاى اخلاقى، مشکلات روحى و ضعفها و قوتهاى هریک از طلاب، مىتواند بهنگام به اصلاح آنان بپردازد. در سایه این نظارت، حتى تذکرهاى اخلاقى و جلسههاى پند و موعظه جهتدار مىشود و مدیر تیر در تاریکى نمىافکند. این مسأله با نظارت مدام مدیر، میسور و ممکن است و اصل نظارت به خاطر پیچیدگیهاى روحى و روانى انسان و حالتهاى مختلف او باید به دو شیوه آشکار و پنهان صورت گیرد.
راهکارها:
1. حضور مستقیم مدیر و یا همکاران وى در عرصههاى مختلف مدرسه.
2. سؤال و گزارش گرفتن از زیر مجموعه مدیریت.
3. شنیدن درد دلها و پرسش از احوال تک تک طلاب.
4. حضور ناگهانى و غیر قابل پیشبینى در ساعتهاى مختلف.
این مهم با ایجاد فضاى باز و صمیمى امکانپذیر است.
یادآورى:
مدیر در نظارت پنهان باید به آسیبهاى احتمالى توجه داشته باشد. در مَثَل باید مواظب باشد تا روحیه سعایت و نمّامى در طلاب شکل نگیرد و یا احساس حاکم بودن فضاى پلیسى و اطلاعاتى بر مدرسه نشود. براى این منظور مدیر مىبایست:
نخست آنکه: رفع برخى عیوب و اشکالها را به خود طلاب واگذار و از آنان بخواهد که به یکدیگر به صورت شفاهى، یا با نوشتن نامهاى صمیمانه تذکر دهند.
دو دیگر: این نکته را به طلاب برساند که حریص بر گزارش دادن از عیوب دیگران براى تخریب شخصیت آنان نباشند، بلکه با نیت خیر و براى اصلاح عیوب و با قصد قربت، در صورتى که لازم است، عیوب پنهان مانده از چشم مدیر را به وى اطلاع دهند.
سه دیگر: به محض شنیدن گزارش یا خبر، از واکنش سریع بپرهیزد و پس از بررسى کامل و تکمیل اطلاعات با تدبیر لازم به حل مسأله بپردازد.
اصل پنجم، تغافل )من أخلاقِ الکَریم التَغَافُل عَمّا یَعلَم(: با نگاهداشت اصول پیشین، مدیر از ضعفها آگاه مىشود; امّا نباید بدون درنگ، بازتاب نشان دهد. غفلت و بىخبرى مدیر درست نیست; امّا تغافل و خود را بىخبر وانمود کردن شایسته است.
در پرتوى این اصل، حریم مدیر و طلاب در امان مىماند و در عین حال در جاى خود به صورت غیر مستقیم، ضعفها و کاستیها درمان و مشکلات گوشزد و راهحلهاى لازم بیان مىگردد.
ایجاد فرصت براى جبران، درمان منطقى دردها و حل مشکلات به دور از احساسات لحظهاى و هیجانهاى زودگذر، از دستاوردهاى این اصل است. بنابراین، با این اصل دو فرصت ایجاد مىشود: یکى فرصت براى جبران از ناحیه طلاب و دیگرى فرصت براى تصمیم درست از ناحیه مدیر.
مدیر نیز مىتواند غیر مستقیم و در قالب کلامهاى معرفت ریشههاى این گونه مشکلات را عنوان کند و به طرح راههاى جبران و حل آن بپردازد. علاوه بر آنکه در صورت رعایت نکردن این اصل و شکسته شدن حریمها، انگیزه لازم براى خوب ماندن و اصلاح، ضعیف مىشود.
باید توجه داشت که اجراى این اصل، مادامى است که براى برخوردها نیازى به واکنش سریع و تصمیم لحظهاى نباشد.
اصل ششم، قاطعیت همراه با لینت: در کنار اصول دیگر چون اصل تغافل، جریان این اصل در امر مدیریت، سبب مىشود همراه با جوّ صمیمى حاکم بر مدرسه، جدیت در امور به صورت فرهنگ همگانى درآید، حریمها محفوظ بماند و تعادل در رفتارها و برخوردها صورت پذیرد و سوء استفاده از نرمشها و مدارا کردنها و نادیده انگاریهاى کریمانه مدیر به پایینترین حدّ خود برسد.
مدیر مدرسه باید حتى الامکان برخورد تند را آخرین راه حل بداند و آنگاه که تصمیم به برخورد تند گرفت، آن را با نرمش و لینت همراه کند:
»وَ اخلِط اَلشِّدَه بِضِغثً مِنَ اللِّبَین وارفُق مَا کَانَ الرِّفقُ اَرفَق وَاعتَزم بِالشِّدة حینَ لَاتُغنَى عَنکَ إلاّ اَلشِّدَة«
5و درشتى را به اندک نرمى بیامیز و آن جا که مهربانى باید، راه مهربانى پوى، و جایى که جز درشتى بهکار نیاید، درشتى پیشگیر.
»اَخِّرِ اَلشَّرَّ فَإنَّکَ إذا شِئتَ تَعَجَّلتَهُ«
6بدى را واپس افکن، چه هرگاه خواهى، توانى شتافت و به آن دست خواهى یافت.
باید توجه داشت که اگر طلاب به صداقت، دلسوزى و خیرخواهى و نیز آگاهى مدیر ایمان داشته و به او اعتماد کنند، نه تنها از برخوردهاى تند و سختگیریهاى دلسوزانه و اندرزهاى عتابآمیز مدیر، دلگیر نمىشوند، بلکه آن را به سود خویش مىدانند و از آن دل شادند.
اصل هفتم، پرهیز از شتابزدگى در امر تربیت: توجه به این نکته براى مدیر ضرورى است که تربیت امرى است تدریجى که با صبر، حلم، حوصله و مداراى مربى به دست مىآید و نتیجه مىبخشد:
»...ذلک مَثَلُهُم فِى التَّورات وَ مَثَلُهُم فِى الانجِیل کَزَرعً أخرَجَ شَطئَهُ - فآزَرَهُ - فَاستَغلَظَ - فَاستَوىَ عَلَى سُوقِه... «
7... این داستانشان در تورات است و داستانشان در انجیل، چون کِشتهى که جوانهاش را برون کرده و استوارش ساخته، تا سنبر شده است و بر ساقههاى خویش، راست بایستاده...
در این آیه شکلگیرى تدریجى شخصیت یاران پیامبر که در سایه تربیت نبوى به رشد رسیدهاند، تصویر شده است: همچون درختى که اول جوانه بذرى است )أخرج شطئه( و بعد نهال نوپایى )فآزره( و به دنبال آن به استحکام مىرسد )فاستغلظ( وسرانجام درختى پابرجا مىشود.
اصل هشتم، جمع بین مراقبت و ایجاد زمینه انتخاب: باید توجه داشت که نه آن قدر طلاب تحت مراقبتهاى دقیق و شدید باشند که احساس کنند هیچ اختیارى از خود ندارند و نه از آن طرف رها شوند و هیچ مراقبتى را احساس نکنند. بنابراین، لازم است در ابتداى ورودِ طلاب، با توجه به کم تجربگى آنان، با بصیرت دادن به ایشان از یک سو و جلوگیرى از هدر دادن وقت از سوى دیگر، زمینه حداقلى انتخاب را فراهم نمود. این حوزه انتخاب، کمکم گسترده مىشود تا طلاب با رسیدن به استقلال و با تکیه بر انگیزه و عشق و با اعتماد به تواناییهاى فردى، بدون اجبار بتوانند مسیر تحصیلى خویش را پیدا کنند.
دَر مَثل در سال اول تحصیلى لازم است تنظیم و تقسیم اوقات شبانهروز )براى کلاس، مباحثه، مطالعه و... ( از سوى مدیریت مدرسه صورت گیرد و در سالهاى بعدى، کمکم به خود طلاب با مشاوره واگذار شود.
اصل نهم، واگذارى امور بخشهاى مختلف مدرسه: مدیر مدرسه براى اینکه بتواند بر تمامى موارد زیر مجموعه خویش اشراف داشته باشد و از کمترین فرصتها، کمال استفاده را ببرد، باید با نظارت، کارهایى را که مىشود واگذار کرد )بویژه در حوزه اجرایى( به طلاب واگذارد.
فایده این کار آن است که امور مدرسه قائم به فرد نبوده و طلاب ضمن اینکه نازپرورده نخواهند شد و همه چیز را حاضر و آماده نخواهند خواست، علاوه بر این، خود را سهیم در اداره امور مدرسه دانسته و در این زمینه احساس تکلیف و مسؤولیت مىکنند که این خود نقش بسزایى در ساختار شخصیتى ایشان از جهت مدیریت دارد. افزون بر آنکه در پیشبرد کارهاى مدرسه اثر فراوانى خواهد داشت.
امور قابل واگذارى به طلاب:
الف. آموزشى: ضبط و تهیه جزوه براى کلاسها، حضور و غیاب، مدیریت نظارت بر کتابخانه و امور مربوط به آن و مواردى از این قبیل.
ب. خدمات بهداشتى: خریدهاى روزانه مثل نان، سبزى و... ، توزیع غذا و آماده نمودن مقدمات سفره، انداختن و جمع کردن آن و تمیز کردن محیط مدرسه و...
ج. فرهنگى: سخنرانى بین دو نماز، راهاندازى و برگذارى مراسم، آمادهسازى فضاى مدرسه و...
اصل دهم، همسویى ارکان مدرسه: باید توجه داشت که یکى از رموز موفقیت مدیر، همسو بودن مجموعه ارکان تحت مدیریت است. مدیر نباید گمان کند که در مَثَل رکن خدماتى مجموعه، در روند تربیتى بىتأثیر است، یا اینکه آموزش، صرفاً کار آموزشى مىکند و در تربیت دخیل نیست. گاه مربى ورزش که آراسته به اخلاق نیک است، آثارى به اندازه تأثیرات معلم اخلاق را دارد. بنابراین هرقدر که ارکان مجموعه همسوتر و همنواتر باشند روند تربیت آسانتر و سریعتر و کمآفتتر خواهد بود.
اصل یازدهم، شروع کار مدرسه با شمار اندک از طلاب: نسل اول همیشه از اهمیت بسیار برخوردار بوده و هست; زیرا مىتواند به عنوان الگویى براى نسلهاى بعد باشد. موفقیت در تربیت این اندک، کار را در آینده آسان خواهد کرد و این نیروهاى تربیتشده در آینده در جهت فضاسازى و به وجود آوردن جو مناسب تربیتى و اثرگذار، یار و یاور خوبى خواهند بود. صمیمیت و کار همه جانبه با نسل اول با توفیق بیشترى قرین است. اگر این نسل خوب تربیت نشوند کار در سالهاى بعد دشوار خواهد شد.
فصل دوم: آموزش
اصل اول، دقت و سرعت: کمبود وقت، عمر کوتاه و از دست رفتن سریع فرصتها، فراغتها، و سلامتیها از یک سو و گستره وسیع حوزه اطلاعات و معارف از سوى دیگر و نیز وضعیت بحرانى عرصه فرهنگ، پرکارى دشمن و کمکارى و سستى در جبهه خودى، همه و همه، اقتضا دارد که آموزش طلاب با بیشترین سرعت و بدون هدر دادن کمترین وقت، پیش رود. بنابراین برنامهریزیها و شکل اجرایى کار به گونهاى باید باشد که بهرهورى از وقت را به بیشترین حد ممکن برساند.
بىشک سرعت زیاد اگر همراه با دقت لازم نباشد، نه تنها در این مسیر باعث دورى از هدف مىشود، بلکه چه بسا باعث فروپاشى نیز باشد و دقّت بدون سرعت هم بسانِ تأخیر بیان از وقت حاجت است.
راهکارها:
1. گذراندن واحدهاى درسى مصوب حوزه، به صورت سریعتر و جایگزین سازى عناوین لازم جهت استفاده بهینه و کامل کردن کاستیها و نقصها.
2. استفاده از شیوههاى نوین مانند کلاسهاى حلِّ تمرین و رفع اشکال و بهرهگیرى از سیره سَلف، یعنى پیش مطالعه و پیش مباحثه.
3. احیاى وقتهاى غیر درسى، مثل بینالصلاتین، بین الطّلوعین و...
4. بهرهگیرى از اساتید قوى، مجرّب و منظّم.
5. رساندن تعطیلات به حداقل و استفاده از تابستان.
6. برگذارى امتحانات دورهاى.
7. تشویق و ایجاد انگیزه از طریق پیوند و پیوستگى پیوسته با فرهیختگان حوزه و دانشگاه و آشنایى با مشکلات و سختیهاى راه، ضعفها و کمبودها از زبان بزرگان.
8. معرفت دادن به طلاب مثل: توجّه دادن به گذر سریع زمان، از دست رفتن تدریجى توانمندیها، موقّتى بودن فراغتها، تضمین نبودن سلامتى و... ، توجّه به دگرگونیهاى سریع و پرشتاب در عصر کنونى، غافل نماندن از تلاش پیوسته و مداوم دشمن، توجّه دادن به گستردگى حوزه علوم که آگاهى به آنها زمان بَر است، توجّه به عوامل وقتگیر زندگى کنونى )شهرهاى شلوغ و پر رفت و آمد، ترافیکها( و... در غالب کلاسهاى معرفت و اخلاق مداوم و با زبانهاى مختلف.
اصل دوم، آموزش طولى و متمرکز: در راستاى اصل قبلى، حتىالمقدور آموزشها باید طولى و متمرکز باشد، نه عرضى و پراکنده. منظور از این اصل آن است که در مرحله آموزش بسیارى از مباحث به صورت کامل بیان مىشود و سپس با تکرار و تمرین چیرگى موردنیاز به دست مىآید. در مَثل به جاى آنکه اصل یادگیرى و آشنایى با مباحث صرفى در طول یک سال و در کنار دروس دیگر صورت پذیرد، این مرحله در یک دوره کوتاهتر با حذف برخى عنوانهاى درسى دیگر آموزش داده مىشود سپس در ادامه سال، با تکرار و تمرین و تورق و سرکشى به کتابهاى صرفى، چیرگى لازم حاصل مىشود. البته در اجراى این اصل، به نکته زیر باید توجه کرد:
1. فراهم کردن استاد به صورت تمام وقت در یک دوره متمرکز.
2. قابلیت درس براى برگذارى فشرده. برخى از درسها باید به صورت تدریجى القاء شوند تا در طول دوره، طلاب به یادگیرى درس و تمرین و تکرار بپردازند، مثل صرف و منطق.
اصل سوم، آموزش کارگاهى: این اصل نیز در بالا بردن ضریب دقت و سرعت، اثرگذار مىنماید.
در این شیوه، با حلّ تمرینهاى مختلف و آشنایى با نمونهها و توجه به کاربرد علوم، گزارهها و مطالب درسى با دقت و سرعت بیشترى آموخته مىشود و در ذهن جاى مىگیرد.
راهکارها، در بخش ادبیات:
1. استفاده از کتابهاى تمریندار، مانند مبادىالعربیه و... .
2. تجزیه و ترکیب قرآن و ادعیه.
3. مرور قرآن با تکیه بر علم معانى، بیان و بدیع.
4. آشنایى با تفاسیر ادبى و ارائه نقش ادبیات در فهم لطایف ادبى و اعجاز بیانى قرآن کریم.
در بخش فقه و اصول:
1. بیان و تحلیل فتاواى فقها با توجه به مبانى ایشان در اصول.
2. توجه دادن به کاربرد قواعد اصولى در فقه.
3. احکام عملى.
در بخش عقاید:
1. آشنایى با احتجاجهاى اهلالبیت)ع( و اصحابشان در برابر گروهها و نحلههاى مختلف فکرى.
2. آشنایى با شبهههاى عصر حاضر و برابرسازى آن با پیچیدگیها و دشواریهاى فکرى موجود در عصر معصومین)ع(.
3. میزگرد، کنفرانس و گفت و گو و بحثهاى اعتقادى.
اصل چهارم، ارائه کاربردهاى مواد آموزشى: در کنار این اصل، طلاب با توجه به کاربردهاى مطالب خوانده شده، از انگیزه بیشترى براى ادامه برخوردار مىشوند و به پیوند درسى را که فرا مىگیرند با هدفهاى کلى خود دست مىیابند. به عبارت دیگر، طلاب باید جایگاه هر درس و فلسفه وجودى و پیوند آن را با سایر دروس، به خوبى بشناسند. مطالعه، تعلیم و تحقیق کاربردى، یکى از راههاى رسیدن به این مهم است. در این صورت، ملالت و خستگى که ممکن است از برخى متون درسى ناشى شود، از بین خواهد رفت.
راهکارها:
در مرحله یادگیرى ادبیات، با ارجاع طلاب به قرآن، ادعیه و... و تجزیه و ترکیب این متون، شیرینى و کاربرد مطالبى را که یاد گرفتهاند، براى ایشان محسوس خواهد گشت.
و یا در دوره یادگیرى اصول، با نشان دادن استناد فتواى یک فقیه به یک قاعده اصولى، کاربرد مباحثِ لازمِ اصول، به طلاب نشان داده مىشود.
در سایه این اصل توجه به این نکته ضرورى است: در آموزش و مواد آموزشى باید این مهم مدّنظر باشد که از خواندن مطالب و متونى که به هیچ عنوان نمىتواند ابزار موردنیاز یک طلبه باشد، پرهیز نمود و گرفتار توجیهاتى از قبیل تشحیذ ذهن طلاب و... نباید شد.
اصل پنجم: اشراف و اطلاع کامل آموزش از وضعیت درسى، جایگاه طلاب و کلاس، کیفیت و سطح مباحثات.
راهکارها:
1. سرکشى از مباحثهها و رساندن نکتههاى لازم درباره مباحثه به طلاب.
2. گرفتن گزارش کار از طلاب راجع به زمان مباحثهها.
3. استفسار مکتوب جهت تأخیر و غیبتها و... .
4. برگذارى امتحانات مسلسل در فاصله زمانى منطقى )نه با فاصله بسیار نزدیک که باعث خستگى و ملالت طلاب و از بین رفتن جایگاه امتحان شود و نه با فاصلههاى زمانى طولانى که فرصت محک زدن طلاب و نیز آشکار شدن عیبها و ضعفها برخود ایشان از بین برود(.
اصل ششم، نگاه پرورشى و تربیتى به آموزش )پرورش در کنار آموزش(: برابر این اصل، در امر آموزش باید به نکتههاى تربیتى نیز، توجه داشت. به عبارت دیگر، سیاست کلّى بر آن است که جُداى از بحثهاى اخلاقى و کارهاى فرهنگى تربیتى، بسیارى از بحثهاى تربیتى در لا به لاى امور آموزشى و در حین کلاسها منتقل شود.
راهکارها:
1. انتخاب استادانى که در اخلاق، در عمل، الگو باشند.
2. درخواست از استادان براى انتقال نکتههاى تربیتى و اخلاقى در حین درس به مقتضاى زمان.
3. تشکیل کلاسهایى در قالب تدریس برخى متون روایى و ادعیه با درونمایههاى اخلاقى، مثل دعاى مکارم الاخلاق، رساله حقوق امام سجاد)ع(، مناجات خسمه عشر و... .
اصل هفتم، جمع بین غناى علمى و تلاشها و تکاپوهاى اجتماعى لازم براى یک طلبه: به کارگیرى این اصل، دستاوردهاى زیر را در پى خواهد داشت:
الف. اعتماد به نفس و خودباورى.
ب. نشاط و روحیه بالا براى تلاشهاى علمى.
ج. توانا سازى بنیه علمى )با تعامل و فعالیتهاى اجتماعى لازم، طلاب به کاستیها و ناتواناییهاى خود در حوزههاى مختلف، از جمله بنیه علمى خود آگاه خواهند گشت و از این طریق ضعفهاى علمى خود را برطرف مىکنند(.
د. تواناسازى بنیه ارتباطى.
ه. کمک به حلّ گرفتاریهاى جامعه در حدّ توان.
در عصر حاضر و هنگامى که حکومت در دست صالحان است، طلاب هیچ بهانه و عذرى براى حضور در عرصههاى مختلف و البته لازم اجتماعى را ندارند. و در اصل، این بخشى از رسالت حوزویان به شمار مىرود. اگر برخى جلسههاى مذهبى دچار افراط و تفریط مىشوند، اگر سطح معرفت و آگاهى در برخى کانونها و حتى پایگاههاى بسیج پایین است، اگر دانشآموزان و دانشجویان در کنار آموزش و یادگیرى، به امر تربیت و پرورش، توجه چندانى ندارند، اگر معنویت و ادب دینى در میان جوانان حرف اول را نمىزند، اینها و اگرهایى غیر از این، همه و همه، به خاطر عدم حضور یا حضور ناکافى نیروهاى شایسته حوزه در این عرصههاست.
راهکارها:
1. آشنایى طلاب با روحیههاى مختلف در میان جوانان از طریق کلاسهاى آموزشى در قالب شناخت و تحلیل روحیهها و برخوردهاى گوناگون در میان جوانان امروز.
2. حضور طلاب در جمعهاى مختلف جوانان با برنامهریزى کامل و احتیاط لازم از سوى مدرسه.
3. زمینهسازى براى مأنوس شدن با جوانان مذهبى و غیرمذهبى با طرح و برنامه منسجم توسط مدرسه.
4. حضور در جلسهها و گفت و گو با جوانان و توجه به کمبودها و بازدارندههاى موجود در تعامل با ایشان و برطرف کردن این بازدارندهها از راه مباحثه طلاب با یکدیگر با نظارت اساتید.
باید توجه داشت که توجه به این اصل، طلبه را نباید از امر تحصیلِ مجدّانه باز دارد و با اندک موفقیّتى در زمینه اجتماعى احساس کند از تعلیم و یادگیرى بىنیاز است.
اصل هشتم، گسترش سیستم مباحثه به حوزه معارف: سنت حسنه مباحثه که از پیکره آموزشى حوزه جداناشدنى است، نباید تنها در درسها و دانشهاى مقدماتى مثل ادبیات و منطق و اصول اجراء شود، بلکه بسیار لازم است در مباحث فقهى، اعتقادى و معرفتى، قرآن و حدیث نیز جارى شود تا طلاب بتوانند با تکیه بر این سنّت در همه عرصههاى علمى از قوّت لازم برخوردار باشند.
اصل نهم، تأکید بر رعایت پیش مطالعه و پیش مباحثه درسهایى که این ظرفیت را دارند: توجه به این اصل طلاب را در استقلال و استغناى علمى توانمند ساخته و باعث سرعت در روند کلاس و نیز بالا رفتن دقت اساتید در تدریس و بهره بهینه طلاب از استاد و در نتیجه بالاآمدن سطح علمى کلاس مىشود.
اصل دهم، فضاى مناسب آموزشى: محیط آموزشى باید نشاط آور باشد، تا حس درس خواندن و شادابى علمى در طلبهها ایجاد شود، در ایجاد فضاى آموزشى رعایت این نکات مؤثر است:
تمیزى و بهداشت عمومى مدرسه.
رنگ روشن دیوارها و نور کافى.
نصب نوشتههایى با مضامین شورانگیز و معرفتزا.
فاصله داشتن ساختمان مدرسه از حاشیه خیابان.
فصل سوم: تربیت و پرورش
توفیق هر مدرسهاى، بستگى به آن دارد که علاوه بر اهتمام به امر آموزش، به امر اخلاق، ادب و تواناسازى طلاب توجه ویژهاى داشته باشد، تا بتواند طلاب کارآمد و مفیدى را تربیت کند.
توجه به امر اخلاق و تربیت، موجب شادابى و سرزندگى طلاب مىشود که این خود به امر آموزش کمک مىکند. اگر طلبه انگیزه کافى داشته باشد و از شور و نشاط برخوردار، به صورت خودجوش و خودکار تلاش مىکند.
بىتوجهى به اخلاق، شادابى و کارآمدى، تلاشها را هدر داده و گاه آسیبهاى جدى ایجاد مىکند. در این فصل، به اصولى که باید در جهت کارآمدى و اخلاق رعایت شود و راهکارهاى اجرایى آن مىپردازیم.
اصل اول، تواناسازى بنیه پیوند و تعامل با جامعه و خانواده: پیوند و تعامل مثبت قوى هریک از طلاب با خانواده خود و عدم انزوا در جامعه، از امتیازهاى مثبت در امر طلبگى است. بویژه در تبلیغ که از شؤون مهم طلبگى است. براى رسیدن به این هدف، مدرسه مىبایست در کلاسهاى آموزشى راهکارها، پیوند و پیوستگى و نیز بازدارندههاى آن را به طلاب آموزش دهد; همچنین با حضور در منزل هریک از طلاب )دستکم یک بار( همراه با هدایا و یا دعوت از والدین طلاب به مدرسه مىتوان تأثیر چشمگیرى در بالا بردن کیفیت تعامل طلاب با خانوادهها و مدارس گذاشت.
اصل دوم، ایجاد و حفظ نشاط جسمى و روحى.
راهکارها:
از آنجا که نشاط روحى و جسمى درهم تنیدهاند و یا دست کم بىارتباط با یکدیگر نیستند، باید گفت راهکارهایى که براى شادابى جسمى پیشبینى مىشود، به یک معنى دریچهاى براى حفظ شادابى روحى نیز مىباشد.
لذا موارد ذیل از راهکارهاى حفظ شادابى جسمى و روحى به شمار مىآیند:
1. پیوند با رجال و دیدار با اسوهها.
2. بازدید از مؤسسهها و مراکز پژوهشى.
3. ادعیه و مناسبتها.
4. روزههاى دستهجمعى.
5. اعتکاف.
6. بردن طلاب به مکانهایى خوش آب و هوا و جذّاب، به طور منظم و دورهاى، بویژه در تابستان.
7. شنا و کوهنوردى.
8. تغذیه مناسب. بدون شک کیفیت و کمیّت غذا در شادابى جسمى و به پیروى آن شادابى روحى اثرگذار است. باید توجه داشت در کیفیت و کمیت غذا، از عواملى که موجب رخوت و کسالت در طلاب مىشود، پرهیز نمود. استفاده از غذاهاى پرکالرى، ولى کمحجم مثل خرما، عسل و نیز پرهیز از غذاهاى پرچرب و حجیم در این زمینه شایسته است.
باید توجه داشت که ممکن است شمارى از طلاب، با توجه به روحیه معنوى و تفکر نادرست، از برنامههاى شادابىآور جسمى، مثل اردوها و تفریحها و همچنین استفاده از غذاهاى مدرسه دورى کنند که بر مدیر است که با آگاهاندن آنان، زمینههاى تعادل را در آنان فراهم آورد.
اصل سوم، پرورش و تربیت مبتنى بر آموزش عملى )دیدارى و اُسوهاى(: و نه تنها تئورى و بخشنامهاى )با توجه به کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم(
براى تربیت باید توجه داشت که اثرگذارترین عامل براى رشد اخلاقى، انس و معاشرت طلاب با انسانهاى آراسته به اخلاق نیک و همنشینى و گفتوگو با الگوهاى رفتارى در انتقال فضایل اخلاقى و شکلگیرى شخصیت، بیشترین تأثیر را دارد.
راهکارها:
1. حضور جدّى و انس مدام مسؤولان مدرسه.
2. انتخاب اساتید با این نگاه.
3. دیدار با اسوهها.
4. ایجاد زمینه انس و معاشرت طلاب با استادان آراسته به اخلاق نیک.
اصل چهارم، به وجود آوردن روحیه تعاون، همدلى و همیارى در میان طلاب و دستاندرکاران.
راهکارها:
1. معرفت به این که مدرسه خانه امام زمان)عج( است.
2. غذاخوردن به صورت دستهجمعى.
3. تشکیل گروههاى خادم و واگذارى امور خدماتى به طلاب.
4. رسیدگى به مشکلات یکدیگر.
5. واگذارى بسیارى از کارها و بخشها به طلاب مدرسه.
راهکارهاى یادشده، افزون بر آنکه موجب ایجاد روحیه تعاون در طلاب مىشود، در حقیقت، تمرینى براى اداره امور و بالابردن قدرت مدیریت در طلاب به شمار مىآید.
اصل پنجم، به وجود آوردن روحیه عدالتطلبى و ظلمستیزى و مردم دوستى: در تربیت طلاب باید توجه داشت که این روحیه از همان آغاز باید در جان طلاب رسوخ کند و آنان باید بدانند که از نخستین رسالتهاى الهى اهل علم، ظلم ستیزى و دفاع از مظلوم است. به همان اندازه که با خلق خدا باید مهرورزى و دلسوزى نمایند و با زیردستان و گرسنگان همراهى و همدلى کنند و حقشان را بستانند، به همان اندازه باید با دشمنان خدا و جباران و زیادهخواهانِ شکمباره بستیزند و در برابر آنان ساکت ننشینند. که این فریاد على)ع( است که:
»... و ما اخذاللّه على العلماء أن لایقارّوا على کظّة ظالم و لاسغب مظلوم لألقیت حبلها على غاربها...«
...و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند و به یارى گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشته این کار را از دست مىگذاشتم.
و به حسنین سفارش کرد که:
»کونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً«
نکته دیگر القاى این مطلب است که باید دل یک روحانى، سرشار از عشق و مهر نسبت به خلق خدا باشد وگرنه توفیقى نخواهد داشت. خداى متعال در قرآن در وصف پیامبر مىفرماید: »بالمؤمنین رؤوف رحیم«
و على)ع( نیز به مالک فرمود:
»أشعر قلبک الرحمة للرعیة«
راهکارها:
1. دیدار از نیازمندان و مناطق پایین شهر.
2. جمع صدقات و توزیع آن بین فقرا توسط طلاب.
3. گذشتن از یک وعده غذا و تقسیم آن به نیازمندان به مناسبتهاى مختلف.
4. دیدن فیلمهایى با این مضمون.
5. بررسى زندگى علما از این زوایه.
اصل ششم، احیاء و تقویت روح انتخابگرى با ایجاد زمینه انتخاب: ملاک دادن براى انتخابى آزاد، همراه با آگاهى و شناخت از جمله رسالتهاى برنامهریزان و گردانندگان مدرسه علمیه است: »کونوا نقاد الکلام«
راهکارها:
1. برگذارى کلاس روش نقد و تشویق به نقد و در اختیار گذاشتن آثار بزرگان و نظارت بر آن.
2. نقادى و تضارب آراء به صورت جمعى توسط مدیر مدرسه، یا یکى از اساتید، پس از دیدارها و سخنرانیها، براى این که بحثها و مناظرات از دایره تعادل منطقى خارج نشود، مدیر باید این مباحث را جهتدهى و ابهامها را برطرف کند و از افراط و تفریط و دیگر آسیبهاى احتمالى پیشگیرى کند. باید طلاب را از شتابزدگى در داورى میان افکار و اندیشهها پرهیز داد.
اصل هفتم، توجه به استفاده از ظرفیت 8 سال دفاع مقدس در زمینههاى مختلف: الگوى متعالى و ایدهآل ائمه معصومین، علیهم السلام، هستند و رزمندگان و شهدا به عنوان الگوهاى میانى و در دسترسى هستند که یادآورى خاطرات، تلاشها و روحیات آنان مىتواند مفید و کارساز باشد. اصولاً ذکر، منحصر در ذکراللّه نمىشود، بلکه ذکر خوبان: )واذکُر عبادَنا اِسماعیلَ وَ اسحَاقَ وَ... ( ذکر الموت و ذکر النعمه... هم مطرح است.
راهکارها:
1. غنىسازى کتابخانه از کتابهاى سیره شهدا.
2. دعوت از رزمندگان و ایثارگران صاحب نفس.
3. پخش فیلمهاى قوى مرتبط با دفاع مقدس.
4. گرامىداشت هفته دفاع مقدس.
5. زیارت قبور شهدا.
یادآورى: علما و شهدا نباید بت شوند و خاطرات آنان باید مستند به عقل و نقل باشد و از افراط جلوگیرى شود.
اصل هشتم، واکسینه سازى طلاب: در برابر گرفتاریها و بازدارندههاى اجتماعى و آفتهاى مختلفِ اقتصادى )فقر، غناء( اجتماعى )تحقیرها، ملامتها، تعریفها و شهرتها( و نیز مسلح شدن در برابر خطراتى همچون: قدرت، ثروت، شهرت، شهوت و...
اصل نهم، گهر عمر: تذکر مدام به ارزش عمر و فرصت طلایى دوران جوانى از ضرورىترین امور است. طلبه باید حرص زیادى براى استفاده از عمرش داشته باشد.
قال رسول اللّه)ص(:
»کُن على عُمرک أشحّ منک على درهمک و دینارک«
8راهکارها:
1. موعظه و استفاده از آیات و روایات.
2. یادآورى سیره سلف صالح و ذکر خاطرات آنان.
3. برگذارى کلاسهاى روش برنامهریزى، تکنیکهاى مطالعه و... .
4. برنامههاى مدرسه به گونهاى باشد که وقت طلاب کمتر هدر رود. به عنوان مثال نان گرفتن براى همه طلاب، آماده کردن سه وعده غذا دسته جمعى براى طلاب.
5. تذکر به رعایت اصل اهم و مهم در استفاده از وقت.
اصل دهم، ایجاد و تقویت عزت درونى و غناى نفسانى و مناعت طبع در طلاب: از بهترین حالتهاى سلسله عالمان شیعه، آزادمنشى، مناعت طبع و عزت نفس ایشان بوده است. طلاب علوم دینى باید بدانند که با داشتن این روحیه مىتوان رسالت عظیم طلبگى را ادا نمود و این سرمایهاى است که علاوه بر این که عالم دینى را در همه نگرانیهاى دنیوى و نیز وسوسههاى اهل دنیا آزاد مىکند، به او در میان خلق، محبوبیت مىبخشد و او مىتواند بدون هیچ تعلق خاطر و ملاحظه بىموردى از حق دفاع کند.
در این باره مدام باید به طلاب تذکر داد و خاطرات علماء وارسته را در برخورد با پولداران ذکر کرد و مناعت نفس طلاب را تقویت کرد.
راهکارها:
خواندن احادیث، ذکر خاطرات علما، توجه دادن به بىارزشى دنیا، تمرینهاى عملى انفاق، برآورده ساختن نیازهاى ضرورى طلاب و رفع نگرانى آنان در کنار دعوت به سادهزیستى.
اصل یازدهم، ایجاد و حفظ عزت ظاهرى طلاب به خصوص در نزد خانواده.
راهکارها:
1. ارتباط و محبت به خانواده مانند دیدار مسؤولان مدرسه از نزدیک با خانواده هر یک از طلاب.
2. برنامه منظم و هدفمند براى خانوادهها مثل برگذارى کلاسهاى فرهنگى تربیتى براى اعضاى خانواده و اردوها و مراسمها به مناسبتهاى مختلف.
3. گردهمایى خانوادهها و روشنگرى اهمیت حوزه.
4. تواناسازى طلاب در برخورد با خانوادهها )تأکید بر محبّت و احسان، داشتن قدرت مشاوره براى حلّ مشکلات پیرامونیان و... (
اصل دوازدهم، ایجاد و حفظ روحیه حقطلبى و نقّادى و نقدپذیرى و آزادمنشى فکرى در عرصه علم و دانش: از طریق دعوت اساتید متفاوت با طرز فکرهاى گوناگون، برگذارى کلاسهاى روش نقد )آداب نقد، لوازم نقد و... ( و تشویق طلاب ناقد.
اصل سیزدهم، توجه به دو عنصر گویندگى و نویسندگى براى طلاب از طریق آموزش و تمرینهاى مرحلهاى و بسترسازى براى ارائه توانمندیهاى طلاب در قالبِ جلسههاى سخنرانى در مدرسه براى طلاب، مقالهنویسى و... .
اصل چهاردهم، ایجاد و حفظ و بهکارگیرى روحیه پژوهش: در اجراى این اصل مىتوان به پژوهشهاى پروژهاى و هدفدار که به صورت جمعى توسط طلاب انجام مىشود، روى آورد. تک روى در تحقیق آفت حوزههاست; چرا که ممکن است کارهاى موازى زیادى انجام بگیرد. از طرفى با این حجم از کارها باید به جمعگرایى بیندیشیم، تا عمر طلبگى ما چند برابر شود و روحیه اخلاص و تعاون نیز در طلاب تقویت شود.
یادآورى: تحقیق به دو شکل است:
گاهى براى تولید علم و یافتههاى جدید است )محقق پس از یادگیرى راه و رسم تحقیق، باید به این کار روى بیاورد( گاهى به منظور آشنایى با روش تحقیق و مآخذ است که در این صورت خود تحقیق هدف است، چون رشد ایجاد مىکند و به طلاب شادابى مىبخشد. )در حقیقت کارگاهى است براى روش تحقیق(.
بیشتر پژوهشها در دوره سطح یک، با هدف دوم انجام مىشود; یعنى در کنار آشنایى با متون و تسلط و احاطه بر منابع، به روش تحقیق و ایجاد روحیه تحقیق باید توجه داشت، تا پس از سطح یک، طلاب با داشتن سرمایه اولیه با مهارتهاى پژوهش نیز آشنا باشند. البته اگر امکان جمع بین دو روش فوق باشد چه بهتر. چون به تولید علم نیز مىانجامد.
اصل پانزدهم، تواناسازى مهارتهاى لازم براى طلاب از قبیل: خوشنویسى، امدادگرى، آموزش نظامى، قبلهشناسى و... .