نقد و بررسى مجّله حوزه در خانه پژوهش

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


در اداره ارشاد قم, اصحاب خانه پژوهش, در ادامه نشستهاى علمى بررسى دائرة المعارفها و مجلّه ها, نشستى برگذار کردند که در آن, مجلّه حوزه, وابسته به دفتر تبلیغات اسلامى را به بوته نقد و بررسى گذاردند که گزارشى از آن جلسه تقدیم حضور خوانندگان گرامى مى شود:
آقا ى رضا مختارى ,دبیرجلسه ,با نا م و یادخدا و تشکراز شرکت کنندگان, جلسه را شرو ع کردند و گفتند:
در ارائه نشستهاى علمى بررسى دائرة المعارفها و مجلّه ها, در این جلسه, به بررسى و نقد مجلّه حوزه,مى پردازیم. مجلّه حوزه, اکنون, وارد بیست و یکمین سال نشر خود مى شود. مجلّه حوزه, در فضاى پس از انقلاب اسلامى به عرصه مطبوعات گام گذارد که شاید بتوانم بگویم: در عرصه هاى گوناگون, خط شکن بود. البته خط شکنى مثبت. و از جهتهاى متعددى, الگو و نمونه خوبى براى مجلّه هایى بود که پس از آن نشر یافتند. این مجلّه جزء اوّلین, یا اوّلین نشریه حوزوى بود که به مباحث حوزوى مى پرداخت.
پیش از نشر مجلّه حوزه, پیش از انقلاب اسلامى و پس از آن, نشریه اى که ویژه حوزه هاى علمیه و ویژه روحانیت باشد, سراغ نداریم. این یک گام مهمى در این زمینه بود.
در این جلسه, خوشبختانه بعضى از اعضاى هیأت تحریریه, کادر, دست اندرکاران, نویسندگان و محققان مجلّه, حضور دارند, آقایان: عبدالرضا ایزدپناه, سید عباس صالحى, محمد حسن نجفى و…و نیز آقایانى که قرار است در نقد مجلّه حوزه سخن بگویند, در این جلسه حضور یافته اند که از همه آقایان, صمیمانه تشکر مى کنم.
در ابتدا از آقاى ایزدپناه تقاضا مى کنیم: شمه اى از سرگذشت مجّله را براى حضار محترم بازگو کنند.

آقاى عبدالرضا ایزدپناه:

به نام خدا در آغاز تشکر مى کنم از اصحاب خانه پژوهش که این فرصت را فراهم آوردند که ما عملکرد مجلّه را از منظر و نگاه فضلا, اندیش وران و ناقدان ناصح ببینیم.
از خداوند متعال خواهان توفیق براى برگذارکنندگان این محفل نقد هستم. امیدوارم از این محفل, دستاورد خوبى بهره فرهنگ کشور شود. از برگذارى این چنین جلسه اى, تا چند ساعت قبل, بى خبر بودم; از این روى براى طرح مباحث آمادگى لازم را پیدا نکرده ام, به سخنانى که عرض مى کنم, سر و صورت نداده ام.
البته شاید از جهتى این گونه سخن گفتن بهتر باشد; چون انسان بى پیرایه و صریح سخن مى گوید و جهت گیرى خاصى به حرفهایش نمى دهد و از جهتى, به گونه اى این گونه سخن گفتن, یعنى بدون آمادگى لازم و سرو صورت دادن به حرفها, جفا در حق مجلّه باشد و کارهایى که انجام گرفته است. این کاستى را امیدوارم دوستان جبران کنند, آقایان: صالحى و نجفى که در جلسه حضور دارند.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى دغدغه روحانیان انقلابى و پیرو امام خمینى, رحمة اللّه علیه, این بود که شاید بخشى از بدنه حوزه هاى علمیه, که با اندیشه هاى امام سر ناسازگارى داشتند, به مخالفت برخیزند, اشکال تراشى کنند و نیز این نگرانى وجود داشت که شاید کسانى به نام دین و روحانیت, انقلاب را از مسیر خودش منحرف کنند.
روحانیان انقلابى و پیرو امام خمینى که من با آنان حشرو نشر داشتم,این نگرانیها را داشتند, بویژه از کسانى نگران بودند که انقلاب را همراهى نکرده بودند و یا جوهره اندیشه امام را درنیافته بودند. در حوزه مشهد, حوزه قم و دیگر حوزه ها این نگرانیها بود.
در حوزه, من با گروهى از شاگردان و کسانى که با اندیشه هاى مقام معظم رهبرى,حضرت آیت اللّه خامنه اى آشنایى داشتند و حضرت ایشان آنان را به انقلاب کشانده بود, آشنایى داشتم و اینان نیز, سخت نگران بودند و مى گفتند: چه باید کرد و چه برنامه اى بریزیم که بتوانیم در برابر این جریان مخالف بایستیم و کسانى را که تحت تأثیر این جریان قرار گرفته اند, جذب اندیشه هاى امام خمینى و راه ایشان بکنیم, تا ظرفیت و تواناییهاشان, در جهت رشد و ارتقاى انقلاب اسلامى به کار گرفته شود.
بعضى از این جمع, پس از تأسیس دفتر تبلیغات اسلامى, جذب آن شدند و به ایفاى نقش پرداختند و بعضى هم در انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى, مسؤولیت پذیرفتند. اینان به فکر افتادند, مجلّه اى به راه بیندازند, ویژه روحانیون.
اصل فکر, از جناب استاد محمد رضا حکیمى بود که به دوستان دست اندرکار انتشارات دفتر, پیشنهاد شد. قرار بود نام نشریه, مشعلداران باشد. اساس نامه اى هم براى آن تنظیم شد. آقایان: محمد حکیمى, غزالى, سید محمد على ایازى و… جزء این مجموعه بودند. آقاى ایازى مسؤولیت انتشارات را به عهده داشت. این جانب مسؤولیت پیدا کردم که واحد مجلّه را در انتشارات, راه اندازى کنم.
از آن جمع نخستین,بعضى شان از قم رفتند و ما دوستان دیگرى را براى راه اندازى مجلّه دعوت کردیم و جلسه هاى مختلفى براى چگونگى راه اندازى مجلّه, هدفها, برنامه ها و سیاستگذارى آن بر گذار شد. در این جلسه ها, به فکر اساسنامه و نام جدید براى مجلّه افتادیم. دوستان روى اساسنامه قبلى حرف داشتند و نیز اسم مشعلداران را نپسندیدند.
من و آقاى ایازى, براى مشورت با جناب استاد محمد رضا حکیمى به تهران رفتیم و با ایشان در دفتر نشر فرهنگ, دیدار کردیم. در این دیدار, دو موضوع مورد مشورت قرار گرفت:
1. قطع مجلّه و این که چه کسى را براى طراحى و صفحه آرایى مجلّه دعوت کنیم.
2. اسم مجلّه چه باشد.
در اثناى گفت و گو روى اسم مجلّه, به ذهن این جانب زد, چه خوب است که اسم آن را (حوزه) بگذاریم.
آن چه به ذهنم زده بود, مطرح کردم, جناب استاد حکیمى گفتند: خیلى خوب است و شاید اگر همه مان مى نشستیم و فکر مى کردیم, به بهتر از این اسم نمى رسیدیم.
چون بناى گروهِ بنیان گذار مجلّه بر این بود که مجلّه, نویسندگان و محققان ثابت و عضو داشته باشد, پس از این مرحله, به عضوگیرى پرداخت, براى هر ستونى افرادى خاص, یعنى کسانى که از نظر فکرى و کارى, براى کار با آن ستون هماهنگى داشته باشند و یا ذوق و سلیقه شان با کارِ در آن بخش جور بیاید.
بخشها و ستونهایى که در مجلّه قرار شد بازشود و بعد هم, در زمان نشر, با اندکى تغییر دنبال شد, بدین شرح است: بخش مسائل صنفى و مسائل حوزه, اعتقادات, اخلاق, سیاست و مسائل اجتماعى و فرهنگى از آقایانى که دعوت شده بودند, گروه هاى پژوهشى تشکیل شد و سردبیر مجلّه هم به انتخاب اعضاى همین گروه ها مى باید انجام مى گرفت.
پیش از نشر مجلّه, گروه ها تشکیل و به اعضاى آنها آموزشهاى لازم داده شد: شیوه نویسندگى و آشنایى با تاریخ زبان فارسى شیوه تحقیق,شیوه کار روى متون, جغرافیا, تاریخ, مقوله ها و مسائل سیاسى و…
براى این که آموزش به نتیجه مطلوب برسد و افراد با یکدیگر آشنایى بهتر و بیش تر پیدا کنند و اُنس بگیرند, اردویى در مشهد گذاشته شد و در این اردو از اساتید برجسته بهره بردیم: مرحوم احمد احمدى بیرجندى,ادبیات و روش نویسندگى, دکتر علوى مقدم تاریخ ادبیات, دکتر سعیدى, جغرافیا و دکتر خدیوى زند, روان شناسى.
با این تمهیدات, مجلّه راه اندازى شد. دوستان کمک کردند, مقاله هاى خوبى گردآورى شد و به چاپ رسید. تهیّه مقاله ها براى شماره هاى نخستین, هر یک, داستانى دارد که ان شاء اللّه در فرصتى اگر پیش بیاید به پاره اى از آنها اشاره خواهم کرد.

مختارى:

خیلى متشکر, از بیانات حضرت عالى استفاده کردیم. اکنون از آقاى مهدوى, که از اعضاى اولیه هیأت تحریریه مجلّه حوزه و چند سالى هم سردبیرى آن را به عهده داشته اند, دعوت مى کنم که به جایگاه تشریف بیاورند و خاطرات و آن چه آگاهى از آن را براى جمع ما لازم مى دانند, بیان کنند.

محمد على مهدوى:

بسم اللّه الرحمن الرحیم. فکر مى کنم که نیاز هست تاریخ مجلّه حوزه گفته و به درستى ثبت و ضبط شود.
تا حدود شماره 36 مجلّه, هیچ اسم و رسمى از نویسندگان نبود. در هیچ مقاله اى اسم نویسنده اش نمى آمد. آقایى در نامه اى به مجلّه نوشته بود:
(اى کاش این اخوان الصفا, از پس پرده بیرون بیایند و معلوم شود که این مقاله ها را چه کسانى مى نویسند, پردازش مى کنند و…)
به گمان من, پنجاه سال دیگر, شاید این مطلب در بین تاریخ نگاران به بحث گذاشته شود که این مقاله ها را چه کسانى مى نوشتند. این اخوان الصفا, چه کسانى بودند. کسانى که مجلّه حوزه را راه انداختند کى بودند, چرا این حرفها را مى زدند. چه دغدغه اى داشتند و…
قطع مجلّه حوزه و نوع ادبیات آن, به تمام معنى, با توجه به فضاى فرهنگى آن روز, غیر حوزوى بود. در این باره خاطره اى دارم که نقل مى کنم:
روزى, در تهران, با لباس شخصى, در انتشارات توس بودم که آقایى وارد شد. مجلّه حوزه را از پیشخوان برداشت و رو کرد به آقاى باقرزاده, مدیر انتشارات توس و گفت:
یک عده بچه مذهبى در تهران جمع شده و این مجلّه را به نام حوزه چاپ مى کنند, تا مگر آبرویى براى حوزه درست کنند!
آقاى باقرزاده گفت: این جورى نیست. این مجلّه براى ما از قم پُست مى شود.
این مجلّه را از قم براى من مى فرستندو من آن را مى فروشم.
آن آقا گفت: اصلاً ادبیات این مجلّه, ادبیات حوزه قم نیست. به هیچ روى, با حوزه, آخوند و این جور چیزها, جور در نمى آید.
بنده گفتم: سخن شما درست نیست. این مجلّه از قم منتشر مى شود و از حوزه است.
گفت: شما از کجا مى گویید؟
گفتم: من طلبه هستم و خبر دارم. این مجلّه, نه تنها نویسندگان آن طلبه ها هستند که حتى حروف چینى و صفحه آرایى آن را هم طلبه انجام مى دهد. ویراستار مجلّه هم طلبه است.
آن آقا تعجب کرده گویا نتوانست بپذیرد که این مجلّه با این شکل و ادبیات, یک مجله حوزوى است. ما را هم که نمى شناخت که به عنوان یک مخبر صادق حرف مان را بپذیرد.
مجلّه در آن اوائل, مدیر مسؤول نداشت. آن زمان ارشاد هم گویا اصرارى بر آن نداشت, ولى سردبیر داشت, همان طور که آقاى ایزدپناه فرمودند: اعضا جلسه تشکیل مى دادند و سر دبیر را انتخاب مى کردند.
قرار نبود مجلّه, در آن زمانى که شماره اول آن نشر یافت, منتشر شود. از قضا, شماره اول, با اقبال عجیبى روبه رو شد, به چاپ سوم رسید. شرایط به گونه اى بود که دوستان لازم دانستند هرچه زودتر مجلّه را منتشر کنند.
از شماره اول و دوم را آقا محمد حکیمى نوشتند و شماره سوم را این جانب و بعد هم, که غالباً سرمقاله ها را آقاى صالحى مى نوشتند و گاهى آقاى سلطانى.
در مرحله تدوین, آقاى ایازى, اولین سردبیر بودند و بعد آقاى ایزدپناه و پس از ایشان, آقاى صالحى سردبیرى را به عهده گرفتند. ایشان به خاطر والد بزرگوارشان الزام پیدا کردند که به مشهد بروند و این جانب, تا شماره 36, سردبیرى را عهده دار بودم.
مقاله ها, به طور معمول, گروهى نوشته مى شد. به جز بنده که سلسله مقاله هاى کتابهاى درسى حوزوى را مى نوشتم, آقاى ابوالفضل شکورى که در بابِ تاریخ قلم مى زدند, آقاى محدثى که آفات علم را مى نوشتند و آقاى ایزدپناه که دستورالعملها را نگارش مى کردند.
مقاله هایى که گروهى نوشته مى شد, به این صورت بود که: گروه, روى موضوعى به مطالعه مى پرداخت, افراد فیش بردارى مى کردند, یک نفر تحریر مى کرد و پس از تحریر, اعضاى گروه مى خواندند و نظرات خود را در جلسه اى مى گفتند, پس از اصلاحات لازم, به تصویب مى رسید و منتشر مى شد.
مرحوم آقاى عبائى, تأکید داشت که کار روى مقاله ها,گروهى انجام بگیرد. یک وقتى, در دورانى که سردبیرى مجلّه را به عهده داشتم خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم: بعضى از مقاله ها که به طور گروهى نوشته مى شود, با هزینه بالایى که صرف آنها مى گردد, آن گونه که باید و شاید از آب در نمى آیند. ما مى توانیم با هزینه کم تر, مقاله سفارش بدهیم و از افراد با سابقه و نویسندگان مشهور دعوت کنیم که براى ما بنویسند.
ایشان گفتند:
(نخیر,کار باید به همین منوال پیش برود. هدف ما این است که در ضمن کار نویسنده تربیت بشود. و هر یک از آقایان بتوانند به طور مستقل مقاله بنویسند.)
این بخش از مجلّه حوزه,خیلى اهمیت دارد که یک نسل قابل توجه اهل قلم تربیت کرد و تحویل جامعه داد.
بخش مصاحبه هاى مجلّه حوزه, خود داستانى دارد بسیار شنیدنى. در آن زمان آقاى شرفى مسوٌولیت این بخش را داشتند. ایشان, با بزرگان تماس مى گرفتند, هماهنگ مى کردند, بنده و چند نفر از دوستان در خدمت ایشان, براى اجرا, گفت و گو و ضبط مصاحبه ها مى رفتیم و به خدمت بزرگان مى رسیدیم.
چندین جلسه هم, گفت وگو با مقام معظم رهبرى, که آن زمان ریاست جمهورى را به عهده داشتند, داشتیم. در یکى از این جلسه ها با تورق شماره جدید که خدمت شان دادیم, فرمودند:
(از مجلّه حوزه خیلى خوشم مى آید, چون به فارسى نویسى و درست نویسى اهمیت مى دهد.)
در حال ورق زدن مجلّه بودند که روى فرازى از مقاله اى, درنگ کردند و فرمودند:
(گمان مى کنم نویسنده این مقاله ترک باشد.)
از قضا آن مقاله به قلم آقاى شکورى بود که ترک زبان و اهل زنجان هستند.
بعد فرمودند:
(لهجه بالآخره خیلى مهم است, از ذهن انسان نمى رود. شهریار, واقعاً شهریار سخن است, ولى شما به شعر او نگاه کنید, به جاى این که بگوید من عاشق توام, گفته است: من به تو عاشقم.)
ان شاء اللّه دوستان و دست اندرکاران مجلّه حوزه, در دویستمین شماره (اکنون127 شماره از آن به چاپ شده است) شماره ویژه اى نشر بدهند و تاریخچه آن را به طور دقیق بنویسند و از کسانى که در آن قلم زده و یا نقشى داشته اند, یاد کنند و تاریخچه بخش مهم آن را, که مصاحبه ها باشد, به درستى ثبت و ضبط کنند و به اطلاع خوانندگان و علاقه مندان برسانند. از سفرهاى پر خطر یاد کنند. مثلاً از سفر که دوستان, در زمستان و در برف و کولاک شدید براى گفت و گو با آقاى حسینى همدانى نجفى, داماد علامه میرزاى نائینى, به همدان رفتند و آن مصاحبه به یاد ماندنى را انجام دادند, گزارشى چاپ کنند و…
مصاحبه ها, تاریخ مهم حوزه هاست. هیچ منبعى, خوش روایت تر, خوش دست تر و سالم تر از روایات مربوط به داستان حوزه ها, تاریخ حوزه ها و… از مصاحبه هاى مجلّه حوزه وجود ندارد.
اکنون در روش تحقیق, این بحث مطر ح است, مى گویند: بهترین اثر تحقیقى, اثرى است که بیش ترین رفلکس را به آن بدهند. شما اکنون کم چیزى را پیدا مى کنید در باره تاریخ حوزه ها, شخصیتهاى حوزوى که به اندازه مصاحبه ها به آنها رفلکس داده مى شود.
مجلّه حوزه, یک سرى اشکالاتى هم داشته و دارد. از جمله, خیلى درونى است. شاید در سالهاى نخست, یک الزام بود. مجلّه از بیرون مقاله نمى گرفت. البته گاهى چرا, مانند مقاله آفاق فکرى برون حوزه اى, استاد محمد رضا حکیمى, که در شماره یک چاپ شد. اگر انتقاد و یا پیشنهادى بود و یا نامه اى که دوستان لازم مى دیدند که چاپ شود. امّا مقاله هایى که اعضا مى نوشتند و در داخل تهیه مى شد, با هم فکرى بود. آن چه چاپ مى شد, فکر یک فرد خاص نبود. مثلاً مسائل صنفى را آقاى احمد ترابى مى نوشتند. آن چه ایشان به قلم مى آوردند, فکر جمع بود. مسأله اول طراحى مى شد, بعد در جلسات به تفصیل بحث مى شد, مخصوصاً مقوله هایى که حساسیت داشت, آن گاه ایشان با قلم بسیار خوب خود, آن را به زیور نگارش مى آراستند.
اگر فرصت شد, از عکس العملها سخن خواهم گفت. باید به گونه اى بحث شود و تاریخچه این قضیه بیاید. باید یاد کسانى مانند مرحوم آقاى عبائى را گرامى داشت که همّت کردند و ایستادند. حالا الحمد للّه فضاى فرهنگى خیلى خوب است.
مرد بسیار بزرگ و عزیز و شریفى, که خدا رحمت شان کند و رضوان الهى جاى او باشد, در جمع بسیار بزرگى در مسجد امام گفته بود: این مجلّه از کتب ضالّه است. باید جمع بشود و….
این قضایاى تاریخى خوب است که به نحوى ثبت بشود و بازگو گردد. بالآخره به گونه اى معلوم بشود که تفکر مجلّه حوزوى چگونه شکل گرفته و چگونه ادامه پیدا کرده است.
آن آقایى که گفته بود: مجلّه حوزه از کتب ضالّه است, فکر خاصى براى خودش داشت.
مجلّه حوزه در برابر مخالفان, مقاومت کرد. این فضایى که اکنون مى بینید, آن روز نبود. بیش تر مجلّه هاى مذهبى ـ که یک وقتى آمار گرفته بودم ـ از قم منتشر مى شود. بهترین آنها هم از قم منتشر مى شود. این فضاى فرهنگى ـ فکرى, کم کم پدید آمده است. قدم به قدم پیموده شده تا به این جا رسیده است. وگرنه کى فکر مى کرد حوزویها بنشینند و مجلّه در بیاورند.
ییکى از آقایان, با اشاره به این مجلّه گفته بود: روزنامه نویسى که کار آدم نیست!
بالآخره باید پذیرفت که روزنامه نویسى, مجلّه نویسى یک تریبون تبلیغ است, یک نوع حرف زدن است. مجلّه حوزه, به نظر من, یکى از نقشهاى مهمى که بازى کرد, این تریبون حرف زدن را باب کرد.
آقاى مختارى یادآور شد: با نشر مجلّه حوزه با بهاى دیگرى باز شد و مجلّه هایى با الگوگیرى از مجلّه حوزه, به وجود آمد, درست است. شما اگر به سبک و سیاق کیهان اندیشه, در آغاز شکل گیرى نگاه کنید, به روشنى احساس مى کنید, گرته بردارى از مجلّه حوزه است.
کیهان اندیشه, در حوزه علمیه قم تدوین مى شد و با فکر حوزوى بیرون مى آمد. نویسنده هاى آن هم, بیش تر حوزوى بودند.
ان شاء اللّه دوستان مجلّه حوزه موفق باشند و همچنان پر و پیمان مجلّه, را پیش ببرند و اشکالهاى آن را, اگر دارد, بپیرایند.
مجلّه, با صفا و صمیمیت پیش مى رفت. کسى چشمداشت مادى نداشت. مبلغى که پرداخت مى شد, بسیار ناچیز بود. آن چه افراد را در آن جمع نگه مى داشت, صفا و صمیمیت بود. واقعاً جمع اخوان الصفایى بود.
من سالهاست که در جمع دوستان مجلّه حوزه نیستم, مقاله هاى دوستان را مى خوانم و خبر دارم که صفا و صمیمیت وجود دارد و ان شاء اللّه این شجره طیبه همچنان ببالد و بماند و ثمر دهد. ان شاء اللّه.

آقاى مختارى:

از جناب آقاى مهدوى متشکرم, به نکته هاى خوبى اشاره کردند و معلوم شد که بیان همه زوایاى تاریخ مجلّه حوزه, در یک جلسه ممکن نیست. همان گونه که ایشان پیشنهاد کردند, خوب است یک شماره اى از شماره هاى مجلّه حوزه, ویژه تاریخچه و هدفهاى مجلّه حوزه باشد و این که چه مقدار به آن هدفها رسیده است.
و اکنون از جناب آقاى صالحى تقاضا مى کنیم که اگر نکته ضرورى و تکمیلى در این جهت به نظرشان مى رسد, بیان کنند و نیز درباره اهداف مجلّه سخن بگویند. توضیح بدهند که آیا با نشر مجلّه به اهدافى که در نظر داشته اند, رسیده اند و پرسش بعدى این که آیا اهدافى که در سر داشتند, با مجلّه حوزه برآورده نمى شد که بعدها به نشر پگاه حوزه پرداختند. یا این که در اساس دو نوع هدف از این دو نشریه مدّ نظرشان بوده است.

آقاى صالحى:

بسم اللّه الرحمن الرحیم. جلسه مغتنمى است هم گذرى است و نقدى به گذشته و هم چراغى است براى آینده.
نکته هاى گفتنى درباره تاریخچه مجلّه حوزه در حدّ وسع جلسه را آقایان گفتند.
مجلّه حوزه, پس از بیست سال انتشار, در حقیقت, بیش از بیست و دو هزار صفحه عرضه کرده که این خود یک مجموعه بزرگ و در خور توجّه است. شاید در تاریخ عمر مطبوعاتى در کشور ما, انگشت شمار نشریه هایى باشند که عمر بیش از بیست سال را داشته باشند. کسانى که با کارهاى مطبوعاتى سرو کار دارند و درگیرند, مى دانند کار مطبوعاتى, چه فراز و نشیبهایى دارد. اکنون مجلّه حوزه, به عنوان یک مجموعه دائرة المعارفى, در عرصه ها و فضاهاى گوناگون, در خور استناد و استفاده است.
مجلّه حوزه, در فضاى دغدغه هاى روزگاران اول انقلاب شکل گرفت.
جناب آقاى ایزدپناه, اشاره کردند. این دغدغه ها, دغدغه هاى طلاب فاضل جوانى بود, که از یک طرف, دغدغه کارامدى سازمان روحانیت را داشته اند و از دیگر سو, دغدغه ماندگارى و عزتِ حکومت دینى را. این دغدغه ها روى هم رفته, به یکى از روشها انجامید که مجلّه حوزه بود. تریبونى در پیوست این نسل با روحانیت.
دغدغه اوّل. مجلّه حوزه, از آغاز, دغدغه پاسداشت کیان روحانیت را داشت, نهادى که بنیان گذار انقلاب اسلامى بود و به طور طبیعى, جایگاه آن در علت بقاى انقلاب, اهمیت داشت.
بر همین اساس, مجلّه حوزه در طول فضاى انتشارش, در کنار پرداخت به حوزه هاى اصلاحى سازمان حوزه و روحانیت, که از آن سخن خواهیم گفت, توجه به حفظ میراث و پاسداشتِ روحانیت و کیان آن, برایش جدى بود. از این روى, از همان آغاز, از نخستین شماره ها, بحث مصاحبه ها جدى شد: این که ما, مفاخرى در حوزه ها داریم که اینان مى توانند همراه با روایت تاریخ روحانیت, تاریخ مناعت, کرامت و عزت را براى یک نسل روایت کنند.
هدف این بود که از روحانیت, که در فضاى دوران پهلوى, به انگیزه هاى گوناگون, مورد تهاجم بود, روایت صادقانه اى در دسترس علاقه مندان قرار بگیرد. روایتى که بیان گر زندگى در قناعت; امّا همراه با پشتکار و پیگیرى در علم آموزى, تحقیق, خدمت به مردم و مسائل دیگر.
تک تک عالمان و شخصیتهایى که مجلّه حوزه به سراغ آنان مى رفت, خاطرات شان, کارکرد و سیره و رفتارشان, نشان دهنده یک برگى از افتخارات روحانیت بود که آن گونه که باید و شاید, روایت نشده بود.
انجام مصاحبه کار بسیار سنگینى بود. راضى کردن تک تک این مفاخر براى مصاحبه, با دشوارى انجام مى گرفت; گاه, با همه تلاشهایى که مى شد و زمینه سازیهاى بسیار, کار به نتیجه نمى رسید.
این بخشى از دغدغه هاى مجلّه حوزه بود که از ابتدا براى پاسداشتِ کیان روحانیت اجرایى شد و ادامه یافت.
دغدغه دوّم مجلّه حوزه, پاسخ به شبهه هایى بوده که درباره روحانیت در تاریخ معاصر, بازتاب یافته بود.مجلّه حوزه با ویژه نامه هایى که ترتیب داد و مقاله ها و تک نگاریها, به شبهه ها پاسخ گفت, میراث روحانیت را شناساند و از کیان آن در این عرصه به دفاع برخاست.
دغدغه سوم, دغدغه کارآمدى سازمان روحانیت بود.از یک طرف نیازهاى عصر و زمان هجوم مى آورد و از طرف دیگر نیازهاى انقلاب اسلامى که روحانیت باید به این دو نیاز پاسخ مى گفت. انقلاب اسلامى, به خاطر سرچشمه گیرى آن از دین و بنیاد گذارى از سوى روحانیت, بار اصلى پاسخ گویى به نیازهاى آن و دشواریهایى که در مسیر حرکت اش پدید مى آمد, به روحانیت برمى گشت. از این روى, بخش درخور توجهى از مقاله هاى مجلّه, از ابتدا, معطوف به حوزه کارآمدى سازمان روحانیت بود. این دغدغه ها و دل نگرانیها, از آن سنخ دل نگرانیها و دغدغه هایى نبود که تنها طرح دردِ دل باشد. در طرح اینها, راه حلهایى هم طرح مى شد که بعدها پاره اى از این راه حلها هم اجرا شد, حالا یا به درستى و کامل و یا با کاستیهایى.
در حوزه سازمان روحانیت, در حوزه هاى مختلف دیگرى که مورد نظر بود, حتى پاره اى از دغدغه هایى که پشت صحنه قضیه بود, طراحان آن روزگار, کم و بیش, مطرح مى کردند و از نظم تشکیلات سخن مى گفتند; امّا دیکتاتورى تشکیلات در سازمان روحانیت و نواقص و یا احیاناً خسارتهایى که مى تواند بیافریند را بازگو کردند. و طرح واره هاى دیگرى که در طول نشر مجلّه حوزه, بویژه تا آن زمانى که مجلّه هاى تخصصى مربوط به سازمان روحانیت, در فضاى حوزه شکل نگرفته بود, به کثرت در فضاى مجلّه حوزه نمودار بود.
دغدغه چهارم, دغدغه پرسشهاى زمان و حضور در پرسشهاى زمان بود. اصحاب مجلّه حوزه از همان آغاز در نشستها و جلسه هایى که با بزرگان و دانشوران حوزه و دانشگاه داشتند, پى جوى این مسأله بودند و این که امروز, چه مسأله هایى در برابر ماست و مهم ترین پرسشهایى که با آن امروز, رو به رو هستیم چیست؟ از این روى, اگر به مجموعه مقاله ها و مصاحبه ها در طول نشر مجلّه, از این زاویه نگریسته شود و مورد کاووش قرار بگیرد, دریافته خواهد شد که پرسشهاى بسیارى مورد توجه اصحاب مجلّه حوزه بوده است. پرسشها و مقوله هایى که در زمانهاى بعد, تبدیل به یک چالش گسترده شدند.
دغدغه پنجم, یا هدف دیگرى که مى توان براى اصحاب مجلّه حوزه بر شمرد, یک روایت درست از روشنفکرى دینى بوده است. دغدغه اصحاب مجلّه حوزه, دغدغه اعتدال بود. در حوزه معرفت دینى و تفکر دینى, از یک سوى, به التقاط نینجامد و از دیگر سوى از تحجر فاصله بگیرد. براین اساس مى شود گفت: در طول این بیست سال, موٌلفه هایى براى این روایت سالم از روشنفکرى دینى تعریف کرده است. تا جایى که مى توان به این تعریف وفادار ماند. حال من, به پاره اى از این موٌلفه ها اشاره مى کنم که در حقیقت, تاریخ معنوى و تاریخ نرم افزارى مجلّه حوزه است:
1. اوّلین موٌلفه این روایت سالم از روشنفکرى دینى, نقد و عدم قبول مواجهه تکفیر گونه با اندیشه ها و افکار جدید است. این که تکفیر راه حل نیست, گفت و گو راه حلّ است.
این مواجهه و این نگاه یکى از موٌلفه هاى حرکت اصحاب مجلّه حوزه بود. از همان آغاز, در نخستین شماره هاى مجلّه حوزه بحثهایى همانند: آزادى عقیده, مرز اسلام و کفر, حربه تکفیر و… مطرح شد.
2. موٌلفه دومى که مجلّه حوزه در حوزه این روایت سالم از روشنفکرى دینى ارائه داد, بحث اعتقاد به احیاى دین در عصر جدید بود. اعتقاد به این نگاه بر پایه سه عنصر اصلى و اساسى استوار بود:
الف. پیوند دین و سیاست. مجلّه حوزه از ابتدا تا کنون, پیوند دین و سیاست را مبناى کار خود قرار داده است و هیچ گاه جدایى این دو عنصر را نپذیرفته است. در این روایت سالم از روشنفکرى دینى, بر این عقیده بود که جدا نبودن این دو از یکدیگر به سود هر دوست.
ب. ولایت فقیه. یعنى احیاى دین براساس نگاه ولایت فقیه. در طول تاریخ بیست ساله مجلّه حوزه بحث احیاى دین در عصر جدید, در فضاى تشیع, بر پایه و مبناى ولایت فقیه, یک عنصر ثابت بود.
ج. طلب عزت مجدد جهان اسلام و مسلمانان.
3. موٌلفه سوم, اعتقاد به جایگاه تعقل بود. در حوزه فهم دین و فضاى آن, اصحاب مجلّه حوزه, براین عقیده اند که رابطه فعّال بین مناسبات عقل و دین وجود دارد. حال تحلیل این قضیّه سرجاى خودش. اما این نگاه, خیلى متفاوت است با نگاه تعطیل کردنِ عقل, یا شبه تعطیل کردن عقل, در فضاى فهم دین.
4. موٌلفه چهارم این روایت سالم از روشنفکرى دینى, بحث نفى ناهمسازى دین و علم, دین و تجدد است. اصحاب مجلّه حوزه, از آغاز تا کنون, بر این باور تأکید داشته اند. آقایان مستحضرند روایتها و درایتهایى وجود دارد که دین و علم, یا دین و تجدد, ناهمسازند, با تفسیرها و تعبیرهاى گوناگون و متفاوت. امّا مجلّه حوزه, با این روایتها و درایتها, به مخالفت برخاست و باتفسیرها و تعبیرهاى متفاوت با این جریان, بحثهایى را مطرح کرد در نفى ناهمسازى دین و علم و دین و تجدد. البته با عناصر ماهوى و اصلى تجدد, نه بزک تجدد. و بحثهایى را مطرح کرد که علم و دین مى توانند رفیق هم باشند, نه رقیب.
ییادآورى: پیش از بیان موٌلفه پنجم, نکته اى را یادآور مى شوم. کسانى دانسته یا ندانسته در پى این هستند که مجلّه حوزه را طبقه بندى کنند وبراى بُرهه اى حسابى باز کنند و براى بُرهه اى دیگر, حسابى دیگر. البته نمى خواهم بگویم تغییر, تحول و تکامل نبوده که هر مجموعه اى با این پدیده ها روبه روست. امّا برخى از این طبقه بندیها, ممکن است طبقه بندیها و تعریفهاى ناصحیح باشد و القاى نادرستى باشد از یک تاریخ.
شما مى بینید, از باب مثال, در شماره هاى پیشین مجلّه حوزه مقاله هایى داریم در مباحث مربوط به حوزه علم و دین, دین و تجدد و در شماره هاى بعد و بویژه اخیر, این بحث ادامه مى یابد و مباحثى مطرح مى شود زیر عنوان: دین و تکنولوژى, نیاز انسان معاصر و مقولاتى از این دست, به گونه تک نگارى و ویژه نامه.
5 . موٌلفه پنجم, نفى خرافه گرایى و تحجر است. مجلّه حوزه از آغاز تا کنون, این روایت را از دین و روشنفکرى داشته است که دین با خرافات, میانه اى ندارد و به طول کامل در تضاد است.
دین واقعى دینى است منهاى خرافه, در برابر خرافه. از این روى بخشى از حرکتهاى مجلّه حوزه, بخش در خور توجهى که بازتابهاى گوناگونى هم در فضاى فرهنگى کشور داشته است, رویارویى آن با خرافات بوده است. در تک نگاریهاو و ویژه نامه به این مسأله پرداخته و در بین شمارى, این حرکت با واکنشهاى منفى رو به رو شده و براى آنها ناخوشایند بوده و موضع گیرى کرده اند; امّا اصحاب مجلّه حوزه پاى حرفى که زده و موضعى که در برابر خرافات گرفته اند, ایستاده اند.
اصحاب مجلّه, همیشه آمادگى خود را براى دیالوگ و گفت و گو راجع به دیدگاه ها و موضع گیریها و ابراز عقیده اى که کرده اند, اعلام مى دارند, با هر کس, در هر جا. حاضر هستند به طور منطقى و مستدل از مواضع خود دفاع کنند.
6. موٌلفه ششم این روایت سالم از روشنفکرى دینى, اعتقاد همه سویه و همه جانبه از نقش زمان و مکان در فهم و اجراى شریعت محمدى بود. حضرت امام فرمودند: زمان و مکان در فهم و اجراى شریعت, دخیل است. مجلّه حوزه یک روایت خنثى از زمان و مکان در اجراى شریعت نداشته است. بر این باور بوده و هست که این آموزه دین ماست. دین به روایت, یا با نظر امام, با این مبنى, در حقیقت همراهى دارد. مجلّه حوزه در طول تاریخ انتشار, به این مبنى, وفادارى نشان داده و آن را جزء موٌلفه هاى اصلى روایت سالم از روشنفکرى دینى به شمار آورده است.
ییادآورى: نکته اى را در این جا باید یادآورى کنم این که بحث وحدتِ حوزه و دانشگاه, مناسبات حسنه فرهنگى بین حوزویان و دانشگاهیان, از پایه هاى این روایت سالم از روشنفکرى دینى است. روشنفکرى دینى در عصر حاضر, تنها بر یک قائمه و قاعده نمى چرخد و جلو نخواهد رفت, یک حرکت دو ضلعى است و نیازمند به هم. در حقیقت دغدغه و یا هدفِ پنجمِ حوزه, ارائه یک تصویر سالم از روشنفکرى دینى در عصر ما بود.
این پنج دغدغه و یا هدف, مهم ترین هدفها, یا جزءِ مهم ترین هدفهاى مجلٌه حوزه بوده است.
حال در پاسخ پرسش آقاى مختارى که فرمودند: تا چه حدّ به این هدفها رسیده ایم, به یک بازوکارى جدى نیاز است.
امّا به عنوان منابع مکتوب, در دو حوزه باید بحث کنیم, در حقیقت با دو حوزه رو به روییم.
الف. حوزه بازتابهاى عینى و اجتماعى.
ب. حوزه نظرى.
حوزه بازتابها, چون به عوامل متغیر زیادى بستگى دارد, آنها را باید در فضاى دیگرى تحلیل کرد. بحثهاى عینى و بازتابهاى اجتماعى هدفهایى که براى مجلّه حوزه بر شمردیم: پاسداشت, کارآمدى سازمان روحانیت, حضور فعال در حوزه پرسشهاى زمان, بحث سالم از روشنفکرى دینى و تثبیت این تصویر, به متغیّرهاى بسیارى بستگى دارد.
امّا در حوزه نظرى, به اعتقاد من, یکى از منابع مهم و درخور توجّه است. مجلّه حوزه در هر یک از محورهاى چهارگانه, توانسته تبدیل شود به یک منبع و مرجع نظرى.
مجلّه حوزه, چه در حوزه دفاع از کیان روحانیت, چه در حوزه بحثهاى کارآمدسازى سازمان روحانیت, چه در حوزه بحث حضور در پرسشهاى زمان و چه در ارائه تصویرى سالم از روشنفکرى دینى, مرجعى است درخور توجه.

آقاى مختارى:

با تشکر از جناب آقاى صالحى.
همان طور که اشاره کردند, مصاحبه هاى مجلّه حوزه, یک نقطه امتیاز بود. حالا امروز را نگاه نکنیم که مجلّه ها, به مصاحبه زیاد رو مى آورند و شاید چیز سهل و آسانى به شمار بیاید. آن زمان, این کار واقعاً مشکل بود. من یادم مى آید, بیش تر از همه از خواندن مصاحبه مرحوم آیت اللّه اراکى لذّت بردم. شاید حالا هم, خود اصحاب مجلّه حوزه, اگر بخواهند روى مصاحبه ها ارزش گذارى کنند, شاید به مصاحبه آیت اللّه اراکى, بیش ترین ارزش را بدهند و آن را مهم ترین مصاحبه بشمارند.
با شخصیتى مانند آیت اللّه اراکى مصاحبه کردن, کار آسانى نبوده که این خود, موضوع بسیار مهمى است و افزون بر این, نکته ها, مطالب و سخنانى که آیت اللّه اراکى در این مصاحبه بیان کرده اند, در جایى نوشته نشده و مکتوب نیست.
ما از چند نفر از فضلاى حوزه, به عنوان ناقد دعوت کرده بودیم که فقط آقاى مرتضوى تشریف آورده اند. از این روى, از دوستان حاضر در جلسه نیز, اگر آمادگى دارند, مى خواهم نقدها, پرسشها و دیدگاه هاى خود را اعلام کنند. اگر پرسش, نقد و یا دیدگاه خود را مکتوب کنند, بنده مى خوانم. در آخر هم, پس از این که دوستان یک دور صحبت کردند, میکروفن آزاد, در اختیار آقایان حاضر در جلسه قرار مى گیرد, اگر پرسش و نقدى داشتند, مى توانند بیان کنند.

 آقاى مرتضوى:

این جانب, در آبان 1362, نخستین شماره مجلّه حوزه را تهیه کردم و خواندم. با خواندن آن شماره, دلبستگى به مجلّه پیدا کردم و خیلى امیدوار شدم. حالا که مقایسه مى کنم بین آن انتظارهاى اولیه و امیدى که بسته بودم و شماره هاى سالهاى اخیر پى گیر هستم, گرچه کم تر توفیق مطالعه همه مطالب آنها را مى یابم, مى بینم از آن چهارچوب, فاصله زیاد گرفته است. به هر حال, از علاقه مندان مجلّه و دوستان دست اندرکار, محققان و نویسندگان آن, بوده و هستم.
نکته هایى را هم که درباره مجلّه عرض مى کنم, به عنوان یک طلبه خواننده است. طلبه اى که با علاقه, مجلّه صنفى را دنبال مى کرده است. در این پى گیرى, پاره اى از انتظاراتش برآورده شده و پاره اى خیر.
مجلّه اى که بیش از بیست سال از عمر پربارش گذشته, ظرفیت ارزیابى و نقد و بررسى را به خوبى دارد. البته آن چه این جانب عرض مى کنم, جنبه کلى دارد و دوستان شرکت کننده, به عنوان صاحب نظران, ان شاء اللّه اظهار نظر خواهند کرد و از محضرشان بهره خواهیم برد.
مجلّه حوزه, ثابت قدمى اش را در گذشته نشان مى دهد که در آینده هم, همچنان به حیات پربار خود ادامه بدهد.
این جانب نکته هایى که درباره مجلّه حوزه عرض مى کنم, بر اساس انتظاراتى است که از آن داشته و دارم. خواننده اى که تحت تأثیر این مجلّه بوده ام.
من چون خواننده مجلّه حوزه بوده و هستم, این حق را دارم که اظهار نظر کنم. فکر مى کنم یکى از اِشکالهایى که به مجلّه حوزه شاید بشود کرد, این است که: اظهار نظر و نقد خوانندگان, در آن ظهور و بروز نداشته است. توجه خاص به دیدگاه خوانندگان مجلّه نشده که مى بایست در طول این مدت, دیدگاه و نقد خوانندگان در مجلّه بازتاب مى یافت.
این جانب على رغم تعلق خاطرى که به مجلّه دارم و على رغم ارادت و احترامى که براى دوستان دست اندرکار قائل هستم, نکته هایى را یادآور مى شوم و این نکته را بارها گفته ام: هر کس مى خواهد به مقاله و نوشته اى انتقاد بکند, اول, لطف کند یک صفحه خودش بنویسد, تا دریابد که اشکال کردن راحت است.
شما اکنون شماره صد مجلّه حوزه را بنگرید که فهرستى از 99 شماره, خواهید دریافت که چه تلاشى کرده چه رنجى برده و چه بار گرانى آقایان به دوش کشیده اند که فهرست, نمایان گر بخشى از آن تلاشها و رنجهاست.
خود تنظیم همین فهرست, کار بسیار شاقى است. چه استعدادهایى چه تواناییهایى به کار رفته و چه زحمتهایى کشیده شده تا این فهرستِ در 300 صفحه تنظیم شود. براى هر یک از عنوانها,به دقت زیر عنوانها و محورها آمده است. این که مقاله اى, هر چقدر عنوان و زیر عنوان داشته, در فهرست بیاید, کار خیلى پر زحمتى است.
مجلّه حوزه, مجلّه پیشکسوتى است, در سبک, در ابتکار داشتن, حتى قطع, در فاصله انتشار و…
مجلّه حوزه, در بدنه حوزه تأثیر گذاشت. خوانندگان بسیارى را از قشرهاى مختلف, حوزوى و غیر حوزوى, به خود جذب کرد. نیروهاى خوبى هم در درون خودش پرورش داد, که این نقطه قوت است. در همین جا به این نکته اشاره کنم که: در کنار این نقطقه قوت آفاتى هم شاید پدید آمد, از جمله, حالت درونى پیدا کرد, درون گرا شد و به تربیت نیرو در داخل خودش بسنده کرد. درست است که در طول زمان, نویسندگانش, کم و بیش عوض شدند, امّا فتح بابى براى نویسندگان بیرون, نویسندگانِ روشنفکر و متدین دانشگاهى نشده است. با توجه به این که آقاى صالحى فرمودند: جریان روشنفکرى دینى بدون تعامل حوزه و دانشگاه شکل نمى گیرد, امّا از نوشته هاى دانشگاهیان در مجلّه حوزه, کم تر اثرى مى بینیم.
از برجستگیهاى مجلّه حوزه و نقطه امتیاز آن, ثبات قدم است. تلاش براى تطبیق با نیازها و ارائه هر چه بهتر محتوا. مجلّه حوزه ظرفیت بالایى داشته که توانسته بیش از بیست سال, همچنان پرتوان راه خودش را ادامه بدهد. البته با دشواریهایى که این سنخ کارها در طبیعت خود دارند. کارهاى جدید و ابتکارى, آن هم در حوزه فکر, فرهنگ و علم, محدودیتهاى بسیارى دارد, راه دشوار و پر سنگلاخى را باید پیمود.
مجلّه حوزه, در حوزه قم, راه دشوار و پر از ناهموارى را در پیش رو داشت که باید طى مى کرد. کم تجربگى اولیه, محدود بودن همکاران و نویسندگان, انتظارهاى بیرونى و… دشواریهایى را ایجاب مى کرد. اینها, آزادى عمل را از انسان مى گیرند. گاهى انسان را ناخواسته به سمت و سویهایى مى کشانند. شاید اگر به اختیار خودش بود, به گونه دیگرى عمل مى کرد.
نکته دیگر با توسعه رسانه ها,نشریه اى بتواند براى تعالى خود به گونه سالم رقابت کند, کار دشوارى است. در سالهاى اول انتشار مجلّه حوزه, رقابت کم بودو از نشریات حوزوى در این حجم و تعداد که اکنون شاهد هستیم, خبرى نبود. خوب, گل کردن و رشد کردن, در چنین فضایى, کار آسانى است; ولى در فضاى پر رقابت و سنگین, درخشیدن به آسانى ممکن نیست. ما نباید اکنون مشکلات و دشواریها را فراموش کنیم. یک نشریه اى در چنین فضایى بتواند بیش از بیست سال به حیات پربار خود ادامه بدهد, با این دستاوردهاى متعدد, ایجاد شجاعت, پرداختن به مسائل نو و ادبیات جدیدى را وارد حوزه کردن و اثرگذارى بر فضاى حوزه, کار دشوارى است. امّا اینها نباید ما را از کاستیها و نقصهاى مجلّه غافل کند که من اکنون به پاره اى از آنها اشاره مى کنم:
1. اثرگذارى مجلّه حوزه در فضاى حوزه کم شده است. با این که امروزه ما نیاز بیش ترى داریم. از مجلّه حوزه در سالهاى اخیر, انتظار مى رفت اثرگذار باشد. روحانیت, این همه مورد هجمه قرار گرفت. از هر سویى عده اى و جریانهایى علیه روحانیت قد عَلَم کردند, امید مى رفت مجلّه حوزه, با تجربه و توانى که داشت, در برابر این جریانهاى بایستد و از روحانیت به دفاع برخیزد.
ما از مجلّه حوزه, نقش اثرگذار دیده بودیم, امید داشتیم در این برهه نیز اثرگذار و نقش آفرین باشد. نمى توانیم نقش اثرگذار این مجلّه را در سالهاى نخستین فراموش کنیم. مجلّه حوزه منبع ماندگار و متنوعى براى مطالعات و پژوهشهاى حوزوى فراهم ساخت. با شخصیتهایى مصاحبه کرد و سخنان و خاطرات آنان را به یادگار گذاشت و در تاریخ ماندگار کرد که اکنون در بین ما نیستند و اگر این مصاحبه انجام نمى شد, چه بسا آن خاطرات و آن نکته هاى آموزنده هم از بین مى رفتند. ماندگارى این گنجینه بزرگ, به همّت اصحاب مجلّه حوزه بود.
از این روى ما انتظار داشتیم, با استفاده از این تجربه ها و توانى که داشت, در برابر هجوم به روحانیت, بایستد.
2. باید تعریف درستى از مجلّه داشته باشیم و توجه به وجه تمایز آن با کتاب, مجموعه مقاله ها, با روزنامه, با کارى که کنگره ها انجام مى دهند. فصلنامه, دوماهنامه, ماهنامه, هفته نامه, روزنامه, هر یک, تعریف خاص خودش را دارد. نسبت متقابل فاصله انتشار, با نوع محتوا خیلى روشن است. این نسبت و فاصله زمانى, هر چقدر بیش تر شود, در نوع محتوایى که ما به آن مى پردازیم, نقش دارد در مجلّه اى که فاصله زمانى اش کم است, مانند هفته نامه, یکسرى مطالب مناسب است که در آن بیاید و درج شود و در نشریه اى که کمى فاصله زمانى اش بیش تر است, مثل ماهنامه, یکسرى مطالب مناسب است که در آن بیاید. مطالب در ماهنامه کمى عمیق تر و ماندگارتر نسبت به هفته نامه باید باشد. در دوماهنامه و فصلنامه مطالب, باید خیلى عمیق تر و ماندگارتر نسبت به هفته نامه و ماهنامه باشد و….
حالا باید ببینیم, مجلّه حوزه, با توجه به این که دوماهنامه است; درست عمل کرده, یا خیر. بویژه در سالهاى اخیر وقتى که ما اعلام مى کنیم: دو ماه به دو ماه, ما مجلّه را بیرون مى دهیم, در خواننده توقع ایجاد مى شود که مطالبى را بخواهد که با این فاصله زمانى, تناسب داشته باشد. به نظر من رعایت این فاصله هاى زمانى اثرگذار است و از نکته هایى است که باید به طور دقیق مورد نظر قرار بگیرد.
3. مجلّه و نشریه باید در فاصله زمانى نشر, اثر خود را بگذارد. اثرگذارى اش, باید به تناسبِ فاصله زمانى باشد که منتشر مى شود. این یک اصل است. اگر در دراز مدت هیچ محلى براى فایده رسانى آن نباشد, حتى مانند یک روزنامه با آن برخورد بشود و دور سبزى بپیچند, کار خودش را کرده باشد. اثرى که لازم بوده بگذارد, گذاشته باشد و از این ناحیه زیان و خسارتى متوجه آن نباشد. چون از آن انتظار بوده که در محدوده زمانى, اثر خودشرا بگذارد که گذاشته است.
البته اگر ظرفیت ماندگارى داشته باشد و بتواند به عنوان یک منبع, به حیات خود ادامه بدهد و کتابخانه هاى غنى ما را غنى تر بکند و به حالت منبعى غنى براى پژوهش گران دربیاید, یک امتیاز است, ولى اگر این سد اصل, و قضیّه برعکس شد و دنبال این بود که براى جمع خاصى منبع بشود, مشکلى نخواهد داشت, امّا نشریه دو ماهنامه و یا فصلنامه نخواهد بود و اثر آنى و در فاصله زمانى محدود نخواهد بخشید.
مثالى عرض کنم: مجلّه رسالةالاسلام, پیش از آن که ما به دنیا بیاییم منتشر مى شده است. اکنون دوره پانزده جلدى آن چاپ شده و در دسترس پژوهشگران و اهل مطالعه است, به عنوان یک منبع بسیار مفید و قابل استفاده. منِ طلبه هم مراجعه مى کنم و از مطالب آن بسیار خوشم مى آید, ولى در دوره اى که منتشر مى شد, با این هدف نبود که سى و یا چهل سال بعد, آن را کسانى چاپ کنند و در دسترس اهل پژوهش و مطالعه قرار بدهند, بلکه هدف اثرگذارى آن, در همان بستر زمانى بود که منتشر مى شد.
ما نباید از نشر مجلّه اى هدف مان این باشد که بعدها اثر مى گذارد. از اثرگذارى آنى و در فاصله زمانى خاص غافل بشویم و دل مان را خوش کنیم به این که بعدها, کسانى مى آیند, آن را جلد مى کنند و به طور دوره اى به کتابخانه ها عرضه مى دارند و اهل مطالعه با مراجعه به آن, نیاز هاى فکرى خود را برآورده مى سازند.
اصل در نشر مجلّه, این نیست. اصل در چاپ مجلّه اى مثل رسالة الاسلام که حالا تجدید چاپ شده و به عنوان منبع مطالعاتى و پژوهشى براى ما به کار مى رود, این نبود. بلکه براى مخاطبان خاص, که در همان دوره مى زیستند و نیاز به این مطالب داشتند, نشر مى یافت و براى این که در نسل زمان خودش اثر بگذارد به بازار عرضه مى گردید.
اگر مجلّه رسالة الاسلام, اکنون تمام نسخه هایش هم نایاب باشد, ضررى نکرده و مشکلى ایجاد نمى کند; زیرا اثر خودش را بخشیده است.
این هم در کار مجلّه یک اصل است. این یک وجه تمایز بین مجلّه و کتاب و یا حتى مجموعه مقاله هایى است که از یک کنگره چاپ مى شود و عرضه مى گردد.
4.مجلّه ها و نشریه ها, به نظر من, همواره باید یک نگاهى به گذشته داشته باشند. همیشه خود را نقد کنند. مجلّه اى موفق خواهد بود که همیشه نگاهى به گذشته و نگاهى به آینده داشته باشد. باید بیندیشد که تا کنون کجا بوده, چه راهى را پیموده و چه کاستیهایى داشته ایم.
مجلّه وزین حوزه, حتماً در داخل و در گفت و گوهاى درون سازمانى, اصحاب مجلّه, این بررسى را داشته و گذشته خود را به نقد گذاشته و براى آینده برنامه ریزى کرده اند که در بیرون بروز و ظهور نداشته و لازم نداشته اند که من خواننده هم از آن با خبر شوم و در جریان قرار بگیرم.
من اکنون, کار به گرایشها و محتوا ندارم. نگاه من, نگاه شکلى است و روند کلى است که مجلّه طى کرده است. خواننده اى مثلاً, بیست سال مجلّه را دنبال کرده و بعد مى بیند, در مجلّه تحول ایجاد شده و از شماره هاى قبلى, خیلى فاصله گرفته است و توجیه هم نمى شود و علت هم براى او بیان نمى شود که چرا؟
در نخستین شماره اى که این جانب, در 62.8.7 تهیه کردم, پس از مطلبى که از حضرت امام و برخى از بزرگان نقل شده, در سرمقاله, چهار محورِ بر گرفته از اساسنامه, به عنوان محورهاى اصلى کار شناسانده شده است. سالها هم, این چهار محور, به نظر من دنبال شده است. حال در این فضاى رقابت آمیز, هنر مجله باید این مى بود که بتواند براساس همان محورها و هدفهاى نخستین, راه خود را ادامه بدهد.
مجلّه اى که هنر این را داشته که در آن فضا, به عنوان اولین تجربه حوزوى, توانست راه را باز کند, از این هنر هم برخوردار بود که بتواند در فضاى رقابت آمیز و فراوانى نشریه هاى مشابه, اثرگذارى خودش را حفظ کند.
من قطع دارم و مطمئن هستم زحمتى که الآن براى تهیه مقاله ها کشیده مى شود, چند برابر کارهاى قبلى است. در مقاله اى, در ویژه نامه سید جمال الدین اسد آبادى, دیدم که هشتصد مورد رفلکس داشت.
ییا در مقاله اى, با عنوان نقش حوزه علمیه تهران در نهضت مشروطه, که در ویژه نامه مشروطه به چاپ رسیده بود, سیصد و سیزده ارجاع داشت.
اگر مقایسه بشود بین تلاشى که اکنون روى تک تک مقاله هاى مجلّه حوزه مى شود, با تلاشى که در سالهاى نخست انجام مى گرفت, در خواهیم یافت که چندین برابر تلاش مى شود.
آن چه مهم است, بررسى حوزه تأثیر گذارى است. مقاله هایى که با این حجم سنگین و با هشتصد رفلکس در مقاله مربوط به سید جمال الدین اسدآبادى و سیصد و سیزده ارجاع و رفلکس در مقاله مربوط به نقش حوزه علمیه تهران در نهضت مشروطه, باید ببینیم در حوزه و روى طلاب و حوزویان چقدر اثرگذارده است.
چهار محورى که مجلّه روى آنها تأکید ورزیده و آنها را مدار حرکتِ خود قرار داده, بدین شرح است:
1. مجلّه بیان گر اندیشه ها و افکار اصیل اسلامى در مسائل عقیدتى و فلسفى و سیاسى و اجتماعى و اقتصادى در چهارچوب اسلام فقاهتى و تشیّع خونین خواهد بود.
2. تعیین و تشریح مسائل سیاسى جهان و ارائه تحلیلهاى سیاسى و اقتصادى و نظامى ایران و بیان جریانات و حوادث روز. براى بالابردنِ سطح اندیشه سیاسى در حوزه.
3. جهت کسب مهارتهاى لازم در امور برنامه ریزى و سازماندهى و تبلیغ و تحقیق و کنترل و اداره جامعه و کارایى هرچه بیش تر روحانیون, آشنایى با دانشهاى لازم روز, مدیریت, آیین سخنورى و جز آنها ضرورتى حیاتى است. مجلّه براى بیان این گونه مسائل کوشش خواهد کرد.
4. دگرگونى نظام ارزشها و تعالى اخلاق, سهم به سزائى در رشد حوزه و موقعیت آنان خواهد داشت, بدونِ شک پژوهش و رشد ارزشهاى انسانى در جامعه و ساخته شدنِ افراد, مرهون اصول اعتقادى جامعه خواهد بود, از این روى بیان مسائل اخلاقى حوزه, نقش موٌثرى در تحقق اهداف فوق خواهد داشت که مجلّه حوزه خود را ملزم به تبیین آن مى داند.
به نظر این جانب در سالهاى اخیر, مجلّه بیش تر روى محور نخست کار کرده و به ارائه مقاله پرداخته است و از محورهاى دیگر چشم پوشید و به آنها بهاى لازم را نداده است.
ما اکنون از دستورالعملها و بحثهاى اخلاقى محروم هستیم. بسیارى از طلاب به دستورالعملهایى که آقاى ایزدپناه, گردآورى و تنظیم مى کردند, علاقه مند بودند و بحثهاى اخلاقى را پى مى گرفتند و اکنون از آنها محروم هستند. یا مصاحبه ها. مصاحبه هایى که با علماى بزرگ انجام مى گرفت, آن چه از آنها به کار ما طلبه ها مى آمد, فقط مسائل فکرى نبود. تجربه هایى در مصاحبه ها بازگو مى شد, که براى ما طلبه ها الگوسازى مى کرد. چرا اکنون مجلّه حوزه, کم تر به سراغ علما مى رود و با آنان به گفت و گو نمى پردازد و درسها و تجربه هاى آنان را به ما طلبه ها انتقال نمى دهد؟
مجلّه حوزه, اکنون, غیر از سر مقاله ها, غیر از ادبیات خوبى که دارد و غیر از خوبیهاى دیگر, هر شماره یک موضوع را در دستور کار خود قرار مى دهد و مجموعه مقاله هایى در آن زمینه فراهم مى کند, مانند دیگر فصلنامه هاى تخصصى; امّا این موضوع چقدر با صنف روحانیت ارتباط دارد, معلوم نیست!
مجلّه تخصصى زیاد داریم. این کار مجلّه حوزه چه تمایزى با آنها دارد. من نمى خواهم مقایسه کنم. البته سطح و نوع گرایشها فرق مى کند. من از این باب مى گویم که نوع کار, یعنى گردآورى و نوشتن مقالاتى در یک موضوع و هر شماره اى را بر موضوعى ویژه کردن, مجلّه را از مخاطب و خواننده اى که دارد, دور مى کند.
البته موضوعى بودن و روى موضوعى خاص در هر شماره اى کار کردن, به نظر بعضى از خوانندگان نقطه قوت است و براى فراهم آورندگان موجب زحمت بیش تر. با این حال به نظر من موضوعى کار کردن, با این که زحمت بیش ترى دارد, تنوع را از مجلّه مى گیرد و این موجب کم شدنِ خوانندگان آن مجلّه مى شود. مجلّه باید با سلیقه هاى مختلف, همخوانى داشته باشد.
مجلّه اى مانند مجلّه حوزه باید سعى کند رابطه اش را با طیف گسترده اى از طلاب برقرار کند که این, با گرایشى شدن و اختصاص یافتن هر شماره آن به موضوعى, تحقق نمى یابد.
مجلّه حوزه, یکى از شماره هایش را اختصاص داده به جریان شناسى عرفانى و بحث کرده از فلسفه اُپانیشادها! من طلبه در هر شماره اى از شماره هاى مجلّه حوزه در پى یک دستورالعمل اخلاقى, یک بحث اخلاقى, یک الگو رفتارى, یک مصاحبه سازنده, معرفى یک کتاب و… هستم, نه عرفان هندو, یا سرخ پوستى و…
این آفت, تنها گریبان گیر مجلّه حوزه نیست. خیلى از مجلّه ها به چنین آفتى گرفتار آمده اند. به موضوعاتى مى پردازند که نیاز مخاطب شان نیست.گاهى به مناسبتى, موضوعى, موضوع سال مى شود. مى بینیم چند شماره یک مجلّه به آن موضوع, اختصاص مى یابد. روشن است که گردآورى مطلب براى آن موضوع کار دشوارى است و بسیار نیرو و وقت یک نشریه را مى گیرد. خیلى از مطالبش, تولیدى باید باشد. امّا خوانندگان ما, داراى یک سلیقه, ذوق و گرایش نیستند که آن چه را مجلّه من به عنوان موضوع کار خود, که موضوع سال هم هست, برگزیده و روى تک تک مقاله ها بجدّ کار شده, بپسندند و به کارشان بیاید. بسیارى از خوانندگان, خیلى صریح مى گویند: این موضوع به کار ما نمى آید. مجلّه اى که در هر شماره اى به موضوع خاص مى پردازد, خواننده در صفحات حضور ندارد. یکى از اشکالات مجلّه حوزه این است. حضور خوانندگان در آن محسوس نیست. حضور خواننده به این نیست که خواننده اى یک نامه اى بدهد و از مطلبى خوشش بیاید و شما هم آن را چاپ کنید. عده اى شاید به شما نامه بنویسند و از مطالبى که آورده اید, تشکر بکنند, ولى بدانید که خوانندگان شما همان عدّه محدود نیستند. شما باید با سلیقه و برابر علاقه طیف گسترده اى مطلب بنویسید, نه براى عده اى خاص.
5. مجلّه حوزه از نسل جدیدى که وارد حوزه علمیه شده اند, به دور مانده است. اصحاب مجلّه حوزه, براى هم فکرها و هم سن و سالهاى خودشان مى نویسند. به تناسب رشد علمى, نویسندگى و مطالعاتى خودشان, مطالبى را ارائه مى دهند و در مجلّه مى آورند که به کار همین طیف و همین سطح مى آید, نه گروه پایین تر و نسل جدید.
ما وقتى که سطح را به پایان رسانده بودیم و تازه درس خارج مى رفتیم, مجلّه حوزه خیلى براى ما قابل استفاده بود. آن زمان دوست داشتیم, مطالبى را بخوانیم که به ذهن مان شکل بدهد و ذهن مان در آن فضا شکل بگیرد و هویت طلبگى مان درست سامان بگیرد. ما مجلّه حوزه را مناسب دیدیم و به مطالعه آن پرداختیم. چون مصاحبه ها, دستورالعملها, بحثهاى اخلاقى و…. ذهن را خیلى خوب شکل مى دادند و به ما هویت طلبگى مى بخشیدند و امّا اکنون به نظر من, رابطه مجلّه حوزه, با نسل جوان, منقطع است. مجلّه حوزه, به طلبه هایى که سطح مى خوانند, باید جهت گیرى فکرى بدهد.
آیا مجلّه, که حتى پاره اى از واژگان آن را من نمى توانم تلفظ کنم و یا تلفظ آنها براى من مشکل است, براى طلاب سطح خوان, قابل استفاده است؟
آیا مجلّه, اکنون, براى کسانى که شدیداً نیاز دارند که شما به آنان فکر بدهید, جهت بدهید, درخور استفاده است؟ آیا این نسل جدید حوزه به دنبال اُوپانیشادهاست؟
آیا تمدن اسلامى, عرفان اسلامى (حال اگر عرفان اسلامى باشد, شاید بشود گفت در چهارچوب اهداف مجلّه است) عرفان هندو, عرفان سرخ پوستى, جریان عرفانى کریشتامورتى, عرفان شرقى, چقدر به کار روحانیت مى آید و صنفى هستند. این گونه مسائل را مجلّه ها و نشریه هاى دیگر هم مى توانند بپردازند, نیازى نیست که مجلّه حوزه به آنها مشغول شود و نیرو و توان خود را در آنها به کار بندد.
امروز مجلّه حوزه, اگر بناست به عرفان اسلامى حتى بپردازد, به آن بخش از مسائلى رو بیاورد که از قلمرو کار و وظیفه روحانیت است و حوزه ها و روحانیت در آن باره مسوٌولیت دارند, مانند برخورد با معرکه گیریهایى که به نام عرفان اسلامى انجام مى گیرد.
یا مداحى گریها, که حوزه ها و روحانیت, به گونه اى با آن رو به رو هستند و درباره آن باید موضع بگیرند و نیز چیزهایى که به نام دین, عده اى به ذهن مردم داخل مى کنند, وظیفه روحانیت است که به مردم آگاهى بدهد و به اصلاح بپردازد که این کار اول روحانیت است. روحانیت نه در بیرون از حوزه, که در داخل حوزه, با این گرفتاریها رو به روست. مجلّه حوزه, وظیفه دارد که به هدایت طلاب بپردازد و اصلاح این گونه امور را سرلوحه کار خود قرار بدهد. البته این کارها موٌونه دارد. پس این قضاوت دور از انصاف نیست که بگوییم مجلّه حوزه, محافظه کار شده است! یعنى در قبل, خیلى با شجاعت وارد مقوله ها و مسائل مى شد, ولى اکنون از آن شدّت وحدّت کاسته شده است.
البته بحثهایى مانند مسأله انتظار خوب است که کم تر شاهد این گونه بحثها هستیم.
به نظر من مجلّه حوزه از توانایى بالایى برخوردار است. در دفاع از روحانیت و دفاع درست و عقلانى از حوزه ها ظرفیت بالایى دارد و مى تواند در این عرصه کارهاى اساسى انجام بدهد.
مجلّه حوزه در این سالهاى اخیر که نیاز بود بر روحانیت اثرگذار باشد, متأسفانه به خاطر محافظه کارى, نتوانست اثر بگذارد. البته این تعبیر (محافظه کار) تعبیر سبکى است و اصحاب شجاع و زحمتکش مجلّه حوزه, مستحق چنین تعبیرى نیستند.
شاید بشود گفت: مجلّه حوزه دنبال درد سر نمى گردد و نمى خواهد خود را به دردسر بیندازد و در برابر دشواریها, به یک راحت طلبى مطبوعاتى روى آورده است. در حالى که امروز نیاز است که از اندیشه ناب امام به دفاع برخیزند و در برابر هجوم گسترده به روحانیت اصیل, جبهه دفاعى تشکیل بدهند, چیزى که توانایى آن را دارند. امروز روزِ حرکتِ شجاعانه است. این که یکى از آقایان گفتند:
(به این فضاى فرهنگى الآن نگاه نکنید, در آن زمان [و زمانِ آغاز به کار مجلّه حوزه] مشکلات فراوان بود.)
سخن درستى نیست. الآن مشکلات و دشواریهاى راه, خیلى بیش تر است, در این شرایط و فضا, اصحاب مجلّه حوزه باید توانایى و شجاعت خود را در برخورد با دشواریها نشان بدهند. البته مصلحت اندیشانه و خرد ورزانه.
دوستان مجلّه حوزه, ان شاء اللّه در دهه سوم, مجلّه را با حجم کم, امّا با محتواى اثرگذار منتشر کنند. اکنون این شماره اى که در دست من است, با 120 صفحه نشر یافته است که به گمان من از شماره هایى که با 500 صفحه منتشر شده, اثرش روى طلبه ها بیش تر است!

 آقاى مختارى:

دوستان شرکت کننده, یکى ـ دو سوٌال مطرح کرده اند که مى خوانم و یک سوٌال بنده دارم که تقاضا مى کنم دوستان دست اندر کار مجلّه حوزه توضیح بدهند:
1. سابقه اظهار نظر درباره حوزه ها و تشکیلات و سازمان روحانیت به پیش از مجلّه حوزه برمى گردد, هر چند نه به شکل کار مجلّه حوزه, مانند مقاله استاد شهید مطهرى و دیگران. چرا به کارهاى این چنین, که پیش از تأسیس مجلّه, طرح شده, مجلّه حوزه توجهى نشان نداده است. از باب نمونه یادآور مى شوم: در سال 1373 هجرى قمرى, مرحوم آیت اللّه سراج انصارى به قم مى آیند و 72 روز در این شهر مى مانند. این سفر همزمان بوده با زعامت آیت اللّه بروجردى. در این مدت که در قم مى مانند, مطالب بسیار عالى راجع به حوزه ها, محاسن و معایب آنها مطرح مى کنند که هنوز تازه است. امّا متأسفانه مجلّه حوزه در مدت نشر, به این امر مهم توجه نکرده است.
2. چرا مصاحبه هاى مجلّه قطع شده است.
3. چرا مجلّه محافظه کار شده و آن قلم تندى که علیه نابسامانیهاى حوزه به کار مى برد, به زمین گذارده است؟ از آقاى نجفى, که از مسوٌولان و دست اندر کاران مجلّه حوزه هستند مى خواهم به این پرسشها پاسخ بدهند:

آقاى نجفى:

این جانب از آقایان محترمِ خانه پژوهش و ارشاد قم, کمال تشکر را دارم که این مجال را براى ما و خوانندگان عزیز فراهم آوردند که در یک نشست دوستانه, به گفت و گو بپردازیم, گذشته کار خود را به نقد بگذاریم و براى آینده براساس دیدگاه هاى روشنِ خوانندگان و ناقدان دلسوز, برنامه ریزى کنیم.
از آقایان و سرورانِ عزیز, که براى نقد, یا شنیدن نقدها و توضیحات اصحاب مجلّه, در این محفل حضور یافته اند, بویژه جناب آقاى مرتضوى که زحمت مضاعفى کشیده و با حوصله تمام مجلّه را مطالعه کرده و کاستیهاى آن را یادداشت و بازگو کردند, سپاسگزارم.
اشکالها بسیار بود, چه آن چه جناب آقاى مرتضوى طرح فرمودند و چه آن چه کتباً به دبیر محترم جلسه تحویل گردید که اصحاب مجلّه پاسخ بگویند. اگر دبیر جلسه لطف بفرمایند از اشکالها و پرسشها دسته بندى ارائه بدهند و بیان کنند که پاسخ به کدام پرسشها, با توجه به وقتى که هست, در اولویت قرار دارد, بسیار ممنون و سپاسگزار خواهم بود.
حال اگر قرار است که اولویت بندى به اختیار این جانب باشد, به چند اشکال پاسخ مى دهم:
1. از جمله, در مرحله نخست, به اشکالى که آقاى مهدوى اشاره کردند و آقاى مرتضوى هم روى آن انگشت گذاشتند که عبارت باشد از: (درون گرا بودن مجلّه حوزه و محدود بودن در دائره اى خاص از نویسندگان و محققان), پاسخ مى دهم.
منظور از درون گرا بودن مجلّه حوزه چیست؟ اگر منظور این باشد که: گروهى از پژوهشگران و نویسندگان, عهده دار تحقیق و نوشتن مقاله براى مجلّه حوزه هستند, درست است و ما از آن ابایى نداریم و این را یک امتیاز براى مجلّه حوزه مى دانیم و نقطه قوت, نه نقطه ضعف! داشتن یک پشتوانه قوى براى پژوهش, نگارش, ارائه طرحهاى علمى وپژوهشى, با اطمینان ترین راه براى بالندگى, شکوفایى و ماندگارى یک نشریه است.
امّا اگر منظور این است که مجلّه حوزه انحصارى کار کرده و مقاله هایى را به چاپ رسانده که به قلم افراد خاصى نگارش یافته, سخن درستى نیست. مجلّه حوزه هیچ گاه انحصارى عمل نکرده و درهاى خود را به روى دیگران نبسته, از هر تحقیق و مقاله بیرونى, با روى باز استقبال کرده و به بهترین وجه به چاپ رسانیده است.
شاهد بر این سخن, آمار نویسندگانِ غیر این مجموعه است. کسانى که از بیرون با مجلّه حوزه, در طول این سالها,همکارى داشته اند و مقاله هاى آنان در مجلّه به چاپ رسیده, قریبِ به پنجاه نفر هستند.
این که مجلّه حوزه, گروهِ نویسنده و محققِ ثابت دارد و نیازمندِ به بیرون نیست, یک امر منفى نیست; بلکه یک امر کاملاً مثبتى است. یکى از علتهایى که مجلّه حوزه توانست به مدت بیش از بیست سال, به کار خویش, با صلابت و اتقان ادامه بدهد, داشتن محققان و نویسندگان ثابت است.
کاستیها طبیعى است. همین که مجلّه اى بتواند به راه خود ادامه بدهد, امتیاز بزرگى است. به این نکته بسیارى از اهل فکر و کسانى که از نزدیک با روزنامه و نشریه سرکار داشته ودارند, اذعان دارند, در نمایشگاه مطبوعاتِ سالِ گذشته, جناب آقاى خاتمى, رئیس جمهور, وقتى از غرفه ها بازدید مى کردند, تا چشمشان افتاد به غرفه مجلّه حوزه, به طرف غرفه آمدند, پس از سلام و احوال پرسى, خطاب به این جانب, با تعجب, فرمودند: مجلّه حوزه همچنان ادامه دارد؟
واقعاً هم جاى تعجب دارد که مجلّه اى بتواند بیش از بیست سال ادامه بیابد و روز به روز بر محتوا و اتقان خود هم بیفزاید. ما ادامه کار مجلّه را با این اتقان و محتواى بالا و حرکت در چهار چوب هدفهاى تعیین شده, آن هم در فضاى پر رقابت و سنگین موجود, از جمله مرهونِ کادرِ تحقیقاتى ثابت مى دانیم.
2. اشکال دیگرى که آقاى مرتضوى مطرح کردند و روى آن بسیار تأکید ورزیدند, از این قرار بود: مجلّه حوزه از هدفهاى اولیه و اصلى خود فاصله گرفته است.
ما این اشکال را به دلایل مختلف قبول نداریم. مجلّه همچنان در چهارچوبِ هدفهاى از پیش تعیین شده حرکت مى کند. تک تک شماره ها را که بنگرید, پاسخى به نیازى از نیازهاى روحانیت بوده و هر شماره اى, به گونه اى, به دفاع از کیان روحانیت و اندیشه هاى ناب امام خمینى, که همان اسلام ناب است, تنظیم و سامان دهى شده است. البته ما شعاع کار عالم دینى, روحانى و اهل علم را بسیار گسترده مى بینیم.
هیچ شماره اى از شماره هاى مجلّه, بى برنامه ریزى و طرح و رایزنیهاى بسیار و بدون مطالعه نیازهاى فکرى و فرهنگى, تنظیم, ساماندهى و چاپ نشده است.
هر کس منصفانه و از روى دقت و تأمل به مجلّه حوزه بنگرد, در خواهد یافت, هدف مند و با برنامه ریزى حرکت کرده است. بنایش روشنگرى بوده است. در هر شماره اى که چاپ کرده, هدفى داشته و بر آن بوده به نیازهاى فکرى فضلا و طلاب جوان پاسخ بدهد و آنها را برآورده سازد و راهى پیش پاى اهل فکر بگشاید.
به ویژه نامه هاى مجلّه حوزه بنگرید. دوستان شرکت کننده در این محفل نقد, همه اهل اطلاع و اهل فن هستند, به درستى مى دانند, این حجم از کار, با این کیفیت, یعنى چه کار کارستانى.
ویژه نامه هاى مجلّه حوزه با این کمیت و کیفیت, به آسانى شکل نگرفته است. از سال 1368 تا کنون, 40 ویژه نامه داشته ایم. سامان دادن این ویژه نامه ها, که بسیار توان فرسا بوده و نیرو و توان زیادى از اصحاب مجلّه گرفته, بدونِ برنامه ریزى, بدون هماهنگ سازى با اهداف مجلّه, بدون در نظر گرفتن نیازهاى آتى و به روزِ طلاب, فضلا, بویژه طلابِ جوان نبوده است.
ویژه نامه, همچنین دیگر شماره ها, هر یک شأن نزولى داشته است. این چنین نیست که ما از سر بیکارى, بى هدفى و بى برنامگى, براى سرگرمى و این که کارى انجام داده باشیم, بیاییم ویژه نامه اى بنویسیم و یا شماره اى را ترتیب بدهیم و منتشر کنیم و دلمان را خوش کنیم که در آینده به آن مراجعه خواهد شد و براى اهل تحقیق مفید و راه گشا! هر ویژه نامه اى, با هدفى سامان یافته است. هدفى که کاملاً با نیازهاى حوزه ها و طلاب سازگار بوده است. ویژه نامه ها, یا براساس درک و شناختى بوده که ما از حوزه هاى علمیه و نیازهاى فکرى, عقیدتى, اخلاقى طلاب داشته ایم, مانند: ویژه نامه امام خمینى, شیخ مفید, میرزاى بزرگ, شهید صدر, میرزاى نائینى, شهید مطهرى, سید جمال الدین اسدآبادى و… یا به خواست کنگره هاى حوزوى بوده است, مانند ویژه نامه هایى که براى خوانساریها و نراقیها, شرف الدین و… نوشته شد. البته جزء برنامه ما بود, منتهى وقتى که بنا شد براى بزرگداشت این شخصیتها, کنگره از طرف حوزه برگذار شود, ما به کارمان شتاب دادیم و مجلّه حوزه در این ویژه نامه ها و ویژه نامه هاى موضوعى, تاریخى و… دفاع از کیان روحانیت, آگاهى بخشى, بیان معارف اسلامى و مبارزه با تحریف گرى را سرلوحه کار خود قرار داده است. این یعنى عمل دقیق به اساسنامه و نه فاصله گیرى از هدف! مجلّه حوزه هرگاه به شخصیتى پرداخته, اندیشه ها, خصال اخلاقى, مشى فردى و اجتماعى او را بیان کرده, براى این بوده که الگویى روشن فراراه طلاب قرار بدهد.
مجلّه حوزه در همه حال, خودش را موظف مى داند که از عالمان راستین به دفاع برخیزد. این که به مشروطه پرداخته, خواسته نقش علماى راستین را در این نهضت بزرگ روشن کند و با تحریف گران و هجمه هاى فراوان به روحانیت اصیل, به رویارویى برخیزد.
مجلّه حوزه, وقتى روى تمدن اسلامى انگشت مى گذارد و این مقوله مهم را به بوته بحث مى نهد, شاید افرادى در نگاه اول به عمق قضیه پى نبرند و از کنار این مهم بگذرند.
امّا اگر اندکى درنگ ورزند, خواهند فهمید, از زاویه اى که مجلّه حوزه به این مقوله پرداخته, یک رسالت حوزوى و یک کار حوزوى است. مقام معظم رهبرى, در سفرى که به قم داشتند و براى علما و فرهیختگان و فضلاى حوزه به سخنرانى
پرداختند, رسالت حوزویان و علما را این دانستند که تمدن نوین اسلامى را پایه ریزى کنند و به سمت و سوى تمدن اسلامى حرکت خویش را سامان دهند.
آیا در آن شرایط بهترین کار این نبود که مجلّه حوزه مبانى فکرى تمدن نوین اسلامى را براى طلاب و فضلا باز کند و حوزه هاى علمیه را برانگیزاند که به این رسالت بزرگ جامه عمل بپوشاند و به سمت و سوى تمدن سازى و پى ریزى تمدن اسلامى حرکت کنند.
مجلّه حوزه, باید حوزه هاى علمیه و نسل جوان حوزه ها را توجه مى داد به وظیفه عصرى اش, که داد. یا قضیه جریان شناسى عرفانى. دوستان فرهیخته و اهل اطلاع, مى دانند که جریانهاى عرفانى هندو, سرخ پستى و… از بیرون مرزها هدایت مى شوند و شدیداً دستهایى آن را تقویت مى کنند. این جریان, به میان شمارى از فرهیختگان ما راه یافته, آثار فراوانى از این جریان به چاپ رسیده, با قلم روان و جذاب. اکنون جریان صوفى گرى و صوفى مسلکى جاذبه اى ندارد. ولى این عرفانها جاذبه آفرین هستند. بسیارى از جوانان را ممکن است به باتلاق بکشند. طلبه و درس خوانده حوزوى, که بین مردم, اهل مطالعه, روشنفکران و… مى رود باید با این جریانها آشنا باشد. مجلّه حوزه, در حدّ آشنا سازى طلاب به این امر پرداخته و جریانهاى عرفانى را, در حدّ توان و گنجایش صفحات خود, شناسانده است. ما در این گونه مسائل, وارد بحث همه جانبه نمى شویم و بر آن نیستیم, تمام زوایاى آنها را بشکافیم, تحلیل کنیم و… این وظیفه ما نیست, وظیفه ما این است که جریانهاى فکرى, اخلاقى, عرفانى, فرهنگى و سیاسى را در حدّ آشنا سازى طلاب, بررسى کنیم. ما فقط مى خواهیم فضلا و طلاب را به این گونه مسائل توجه بدهیم.
3. شاید کسانى از درون گرایى مجلّه حوزه منظورشان این نباشد که با نیروهاى محدودى, کارهاى علمى ومقاله ها و مطالب خود را سامان مى دهد. بلکه بخواهند بگویند اصحاب حوزه به گونه اى از مسائل حوزوى, اجتماعى و سیاسى بى خبرند و سر در لاک خود فرو برده و بدون توجه به نیازها و سمت و سوى حوزه ها و اجتماع مطالبى را مى نویسند و عرضه مى کنند. اگر کسى بر این گمان باشد, از سر بى خبرى و ناآگاهى از محتواى مجلّه است. مجلّه را مطالعه نمى کند و شماره شماره آن را از نظر نمى گذراند. کسى که مطالعه کند و شماره شماره آن را به دقت بنگرد, خواهد دید که نویسندگان و دست اندرکاران مجلّه, در زمان حضور دارند و مطالبى را که عرضه مى کنند,(شاید خیلى وقتها نه به صراحت که از صراحت گویى خیلى جاها کارى برنمى آید) به گونه اى با جریانهاى انحرافى, ارتجاعى و بازدارنده درگیر است و با اندیشه هاى ناب و راه گشا, هماهنگ. افزون بر این در این روزگار, کسى نمى تواند تو لاک خودش فرو برود و خودش را بى خبر از جریانهاى روز نگهدارد, تا چه برسد به مجلّه اى که بیست سال در صحنه حضور داشته است.

آقاى ایزدپناه:

در فضایى که نشریه حوزوى کم بود, شاید خیلى ها, پرداختن به بسیارى از مسائل را از مجلّه حوزه انتظار داشتند. ما هم تا جایى که مجلّه گنجایش داشت و ممکن بود, انتظارها را برآورده مى ساختیم. ولى وقتى که مجلّه هاى دیگر کم کم به صحنه آمدند و به مقوله هایى بیش تر علاقه نشان دادند و پرداختند, ما از آنها فاصله گرفتیم و به مسائل بیش تر مورد ابتلا و شاید سخت تر پرداختیم. شاید این سیاست را که ما پیش گرفتیم, برخى از آقایان بفرمایند فاصله گرفتن از اهداف. با وارد شدن کیهان اندیشه به عرصه مطبوعات و نشریات حوزوى, ناگزیر, پاره اى از بحثها را دیگر ما دنبال نکردیم, یا اگر مى خواستیم دنبال کنیم, از برنامه حذف کردیم. یا با منتشر شدن آینه پژوهش, نقد و معرفى کتاب در مجلّه حوزه کم رنگ شد. در چنین فضایى که آینه پژوهش به نقد کتاب و اطلاع رسانى مى پرداخت, دوستان لازم ندیدند به همان مباحث پرداخته شود و رویه سابق ادامه بیابد.
ییا پیام حوزه که به خانواده مطبوعات حوزوى پیوست, خیلى وارد قلمرو مجلّه حوزه شد. حالا کارى نداریم از نظر اتقان آیا به پایه مجلّه حوزه مى رسید, یا نه. به هر حال وارد شده بود. در این بُرهه نیز پاره اى از کارها را ما به طور موقت کنار گذاشتیم, تا ببینیم چه پیش مى آید. اگر خوانندگان و طلاب از کار این آقایان راضى بودند و پى گیرى کردند که دیگر لزومى ندارد ما به آن مقوله ها بپردازیم و اگر نه, باید فکرى کرد.
بعد پیام زن منتشر شد. با نشر این مجلّه, دیگر هیچ گاه به حوزه فرهنگى زنان وارد نشدیم. چون بر این باور بودیم و هستیم, وقتى نشریه اى ویژه زنان از حوزه, آن هم از طرف دفتر تبلیغات اسلامى منتشر مى شود, دیگر لازم نیست ما به این بخش بپردازیم.
با نقد و نظر, پژوهشهاى قرآنى, فقه, بعدها پگاه حوزه و… با پیوستن هر یک از اینها به خانواده مطبوعات حوزوى, بالآخره پاره اى از کارهاى پر جاذبه ما, از قلمرو کارى مان خارج شد. البته ما هیچ نگرانى نداشتیم و نداریم. پاره اى از این مجلّه ها را خودمان بنیان گذارده ایم.
وقتى که دیدیم مقاله فقهى بسیار داریم و اگر مجلّه حوزه بخواهد به آنها بپردازد از هدفهاى اصلى باز مى ماند و علاوه, خواست رهبر معظم انقلاب هم این بود که در حوزه علمیه مجلّه فقهى نشر یابد, مجلّه فقه را راه انداختیم. و به روشنى نیز دریافته بودیم و به تجربه هم براى ما ثابت شده بود که فقه براى حوزویان جاذبه دارد و علاوه تا در بینش فقهى حوزویان تحول پدید نیاید, در بخشهاى دیگر, تحول پدپد نخواهد آمد. هسته اصلى فقه است و باید در این عرصه کار مستقل انجام داد. به این موضوع در سر مقاله فقه اشاره کرده ایم.
پس مجلّه حوزه براساس یک سیاست و اصول راهبردى حرکت کرده است, نه دیمى و دلبخواه و بنا بر سلیقه شخص و یا اشخاصى.
این که اشاره فرمودند: از نقدهاى تند و به چالش کشیدن حوزه پرهیز مى کنیم و به گونه اى به ادبیات ملاحظه کارانه روى آورده ایم, باید بگویم: بیان شاید عوض شده باشد; امّا سیاستها و اصول استراتژیک, هرگز.
مجلّه همیشه, موضوعاتى را که باید بپردازد و خط مشى خود را در جلسه سیاستگذارى و جلسه طرح و برنامه معلوم مى کند. گروه سیاستگذارى موضوع یابى مى کند, موضوع را با گروه طرح و برنامه در میان مى گذارد, پس از بحثهاى زیاد, محور کار قرار مى گیرد. و مقاله هایى در آن موضوع, نوشته مى شود. البته روى موضوع هر مقاله اى, جداگانه بحث مى شود. پس از آن که مقاله اى در موضوع مورد نظر نوشته شد, به هیأت تحریریه, براى نقد و بررسى تحویل مى شود, در صورت تصویب به چاپ مى رسد و اگر اصلاح لازم داشت به نویسنده بازگردانده مى شود, تا اصلاح کند.
وقتى جمعى, با برنامه ریزى و دقت پیش مى رود و با مطالعه و رایزنى کار را به پیش مى برد و نه به گونه سلیقه اى و بى حساب و کتاب, حتماً مصلحت بزرگ ترى را در نظر گرفته است.
پس از رحلت امام,احساس کردیم شاید با نبود یک چنین استوانه اى, دستهایى براى هجوم به روحانیت, بیش از پیش, به کار بیفتند و به خیال خود, میدان را براى تاخت و تاز علیه روحانیت, خالى ببینند که همین طور شد. از این روى وظیفه و رسالت خود را در این دیدیم که از نقدهایى که شاید مورد سوء استفاده جریانهاى تخریب گر و روشنفکران عناد ورز قرار بگیرد, کم کنیم و بیش تر, در برابر هجومها و تحریف گریهاى تاریخ روحانیت, به رویا رویى برخیزیم. بر همین اساس ویژه نامه ها, یکى پس از دیگرى, سامان مى یابند: میرزاى شیرازى, سید جمال الدین اسدآبادى, میرزاى نائینى و….
بیش تر ویژه نامه ها, ناظر بر جریانهایى است که علیه شخصیتهاى حوزوى و اثرگذار حرکتهاى اصلاحى, به رهبرى عالمى بزرگ, شکل گرفته و یا در حال شکل گیرى بود.
شمارى از دگر اندیشان, پس از انقلاب اسلامى, به تلاش برخاستند, کسانى را که اندیشه شان در انقلاب اسلامى و به حرکت درآوردن مردم, اثر گذاشته بود, به گونه اى بد نام جلوه بدهند و اندیشه شان را کهنه و ناکارآمد جلوه بدهند, که مجلّه حوزه رسالت خود دانست و وظیفه بزرگ حوزوى خود که در برابر این جریانها بایستد.
یا ویژه نامه مرجعیت, یکى از کارهاى فوق العاده است. هم دفاع از مرجعیت اصیل, اثرگذار و انقلابى است, هم پاسخ به شبهه ها و هم ارائه طرح براى در امان ماندن نهاد مرجعیت از آفتها.
ویژه نامه مرجعیت, از زاویه نگاه روشنفکرى دینى و اسلامى که مجلّه حوزه به آن نگریست, در زمان خودش, صالح ترین و مناسب ترین عمل حوزوى بود و بسیار هماهنگ با اهداف مجلّه. مجلّه حوزه, وقتى بسیارى از عرصه هاى سنتى و حوزوى را نشریه هاى دیگر, به گونه اى پاسخ گو شدند, به راه هاى جدید فکر کرد و سعى کرد کارهاى دشوارتر را که کم تر گروه ها, جریانها, نشریه ها, به آنها مى پرداختند, به دوش بکشد. یعنى کارهاى شاید دیر بازده تر; امّا بسیار ضرورى و بایسته براى حوزه و حوزویان.
من با این که بسیار گرفتارم و کار و مشغله هاى زیاد دارم; امّا گاهى به کتابفروشیهاى جلو دانشگاه و در قم به بعضى از کتابفروشیها سر مى زنم و از آنها مى پرسم: پر فروش ترین کتاب اکنون, چه کتابى است و با چه موضوع؟
در جواب, به پاره اى از کتابهاى عرفانى اشاره مى کردند: عرفان سرخ پوستى, عرفان مسیحى, عرفان هندو و… که برخى از اینها به چاپ سیزدهم و چهاردهم رسیده بود. اصحاب مجلّه, براى آگاهى دادن به اهل علم و طلاب و کسانى که در حوزه فرهنگ و اندیشه وظیفه دارند, این جریان را در حدّ توان شناساند. بر روحانى و طلبه امروزى لازم است و جزء وظایف اوست که با جریانهاى فکرى و فرهنگى, آشنا شود و دیگران را با آنها آشنا سازد, به نقد آنها بپردازد, ذهنها را آماده کند, در برابر این جریانهاى فکرى و فرهنگى, جریانهاى مثبتى را پدید بیاورد, عرفان اسلامى و ناب را به جوانان بشناساند و….
ییا بررسى زوایاى مشروطه و نقش روحانیت در این حرکت, یا نهضت جنگل و… شاید در نگاه اول یک مسأله تاریخى باشد, ولى وقتى دقت شود مى بینیم, خیر, مسأله روز ماست. همان شبهه ها, همان موضع گیریها, همان مخالفتها و اندیشه هاى غربى در برابر اندیشه ناب اسلامى, در زمان ما, دارد تکرار مى شود و مجلّه حوزه علاوه بر بررسى این رویدادهاى تاریخى و نقش روحانیت در آنها, دقیقاً به مسائل روز هم نظر دارد.

آقاى مختارى:

با تشکر از آقاى ایزد پناه. گویا اختلاف مبنایى است. آقاى مرتضوى, فکر مى کنم منظورشان این بود که مجلّه حوزه باید سعى کند, با نسل جدید حوزه ارتباط بر قرار کند. همان طور که ما در آن زمان که سطح مى خواندیم و نسل جدید به شمار مى آمدیم, به آسانى مى توانستیم از مجلّه حوزه استفاده کنیم و با آن در ارتباط باشیم, اکنون نیز این نیاز هست و طلاب جوان باید بتوانند از آن بهره مند بشوند.
در وقت باقى مانده, از آقاى صالحى مى خواهیم اگر نکته تکمیلى دارند, بفرمایند.

آقاى صالحى:

تشکر مى کنم از آقاى مرتضوى که با صراحت و صداقت وارد مباحث شدند و آن چه به نظرشان مى آمد, براى اصلاح بیان فرمودند. این همان چیزى است که جمعهاى فکرى ـ فرهنگى به آن نیاز دارند.ما در جمع خودمان اگر نتوانیم این چنین گفت و گوهایى داشته باشیم, طبیعى است که کار با جمعهایى که فاصله دیگرى با آنها داریم, دشوارتر است.
از این روى نکته هایى که ایشان مطرح کردند, ممکن است از منظر دیگرى, نه پاسخ, بلکه منطق دیگر داشته باشد.
امّا در مجموع, این گونه بحثها, باب محاوره را باز مى کند و این نگاه را به اصحاب مجلّه حوزه, که با این سنخ نقدها روبه رویند, مى دهد که در کار خود بازنگرى کنند و نگاه مجدد بیفکنند.
البته همان طور که ایشان هم اظهار فرمودند, واقعیت مطلب این است که مجلّه حوزه در طول این بیست و اندى سال, فراوان اندیشیده است و به کاووشها و بازنگریهایى در کار خود پرداخته است.
در مجلّه حوزه, بین اصحاب مجلّه حوزه, در مرحله به مرحله, دغدغه هاى فراوانى بوده است. در مجلّه حوزه و بین اصحاب مجلّه, سنت حسنه اى وجود دارد و آن نقد از خود است. بررسى عملکردها و… که سالانه در مجمع عمومى, مسائل مجلّه مطرح مى شود و هر یک از اعضاء از دید و نگاه خود به نقد و بررسى مجلّه مى پردازد, نقطه قوتها و ضعفهاى آن را مطرح مى کند. ما در این مجمع داغ ترین بحثها را داریم. آخرین جلسه سالانه, شاید هفت ـ هشت ماه پیش بود که دوستان نقدهاى شدیدترى داشتند و جلسه بسیار جنجالى بود. پرسشهایى مطرح شد, نقدهایى به میان آمد, پاسخهایى داده شد.
نوار این جلسه هست و پیاده شده آن هم در دسترس است, دوستان مى توانند به دفتر مجلّه مراجعه کنند و بگیرند و بخوانند و دریابند که اصحاب مجلّه, با چه صراحتى مسائل را مطرح مى کنند و نقد خودشان را مى گویند.
بنده راضى به وضع موجود نیستم. همیشه بین وضع موجود و بین آرمان, فاصله مى بینم. در طول این سالیان متمادى, نه از الآن, حتى از همان دهه اول, از کسانى بودم که در جلسه اصحاب مجلّه, دیدگاه منتقدانه داشتم. نقدها, اشکالات را مطرح مى کردیم و فرایندى از حرفها به نقطه اى مى رسید. البته ممکن است این فرایند, نظر تک تک افراد نباشد. من به عنوان یک فرد, جناب آقاى ایزدپناه به عنوان یک فرد. همه حرکت با تصویب کل اتفاق نیفتاده است. امّا در مجموع یک منطقى داشته است. از این منطق نباید فاصله گرفت. گاهى احساس مى شود که در جمعهایى (منظور من, مسلّم, جناب آقاى مرتضوى و دوستان ناقد نیست که از انصاف برخوردارند و با سلامت وجودى مسائل را دنبال مى کنند) فضاى نقد, بى باکانه از این جهت اتفاق مى افتد که در جایگاه طرفِ مقابل نشسته نمى شود, منطق طرف مقابل, خوب تحلیل نمى شود. براى پاسخ به انتقادها, که کم و بیش, با زاویه هاى مختلف در برخى محافل مطرح شده و مى شود, فرصت نیست.
ممکن است در پاره اى از محفلها, این انتقادها, گاهى حاشیه هاى سیاسى و یا فکرى هم پیدا بکند و همراه بشود با حاشیه هایى که روى متن, سایه بیفکند.
از باب مثال, ممکن است مطرح شود که مجلّه حوزه محافظه کار شده, فضاى ارتباط اجتماعى اش را از دست داده, یا کم رنگ شده و بحثهایى از این قبیل.
من در این جا, یک منطقى را, که نمى خواهم بگویم درست است و شاید خود من هم قبول نداشته باشم, باز مى کنم:
ما, تا وقتى که حضرت امام حضور داشتند, به یک قائمه متکى بودیم و این قائمه آن قدر ریشه داشت و عمیق بود, که انسان احساس مى کرد نقد روحانیت به جایى خدشه وارد نمى سازد.
ریشه آن قدر قوى است که شاخ و برگ را نگه مى دارد. هرچه به این ور و آن وَر بتازیم, اون چیزى که عنوان کیان روحانیت دانسته و شمرده مى شود, آسیب نمى بیند.
ما به عنوان طلبه کوچک و پر دغدغه آن زمان احساس مى کردیم, با حضور امام در صحنه, اگر نقد کنیم و سازمان روحانیت را از هر جهت و زاویه به بوته نقد بگذاریم, ضعفها و کاستیهاى آن را یک یک برشمریم, به ریشه نمى خورد, کیان روحانیت به خطر نمى افتد. ولى پس از رحلت آن بزرگوار, این نگرانى براى ما وجود داشت که مبادا نقدها و انتقادها در این فضا, به پراکندگى و سوء استفاده دشمن بینجامد.
در آن فضا, نقدها و جسارتهاى ما, به حوزه تدین فشار نمى آورد. از انتقاد مجلّه حوزه و امثال مجلّه حوزه به سازمان روحانیت, روشنفکران سکولار, بى اعتقادان به دین و بى اعتقادان به روحانیت, نمى توانستند در آن فضا بهره بردارى سوء بکنند و علیه دین و روحانیت, فضاهاى دلخواه خود را بسازند که امام سکاندار بود.
پس از رحلت حضرت امام, دو نگاه و دو بینش در مجلّه حوزه پدید آمد و بین شان فاصله انداخت. نه به حدّ فاصله وجودى, فاصله مشربى و فکرى.
در فضاى پس از رحلت امام, شمارى از اصحاب مجلّه معتقد بودند که به احیاى دین بر اساس موٌلفه ولایت فقیه, که مترقى ترین اصل اسلام است, بپردازیم. اگر ما بخواهیم بین کارآمدى دین و زمان, ارتباط برقرار کنیم, اصل ولایت فقیه به بهترین وجه مى تواند این ارتباط را برقرار کند.
ولایت فقیه در تفکر اصحاب مجلّه حوزه, یک عنصر سازمانى سیاسى نبود, بلکه یک عنصر نرم افزارى بود براى حوزه کارآمدى دین.
در آن فضاى مباحث سنگین سالهاى 65ـ 66, بحثهاى شوراى نگهبان, نامه هاى امام و… مجلّه در سرمقاله و دیگر مقاله, تلاش مى کرد کلید چرخان مدیریت دین را بشناساند. ما در آن فضا, ولایت فقیه را کلید چرخان مدیریت دین مى شناختیم و بر این باور بودیم که باید از این کلید چرخان, به بهترین وجه استفاده کرد. هم بنیادش را استوار ساخت و هم به کارآمدیش افزود.
حالا این بحث وجود دارد که چرا ما نتوانستیم آن جور که باید و شاید, نه در بنیادها و نه در حوزه کارآمدى دین, از این کلید استفاده کنیم.
این که امام, رحمة اللّه علیه, فرمودند: (ولایت فقیه, مترقى ترین اصل اسلام است) آیا همین جورى و بدون توجه فرمودند, یا نه روى انتخاب واژه اى که به کار مى بردند, دقت داشتند. و حساس بودند و کلمه (مترقى) را با دقت و توجه به بار معنایى آن به کار بردند.
این نگاه, با نگاه کسانى که بر این عقیده بودند نظامى شکل گرفته و ریشه این نظام, به یک فرد وابسته است و آن شخص هم, حضرت امام است و اگر ایشان چشم از جهان فرو بندد, همه چیز از هم فرو مى پاشد, فرق مى کرد.
این فکر, در زمان تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسى و دوره هاى بعد هم مطرح بود که بالآخره ما یک دوره اى را طى مى کنیم با نظام ولایتى, مثلاً بر مبناى رهبرى امام خمینى, بعد از ایشان همه چیز از هم فرو مى پاشد!در فضاى پس از رحلت امام, وحدت ایران در خطر بود. چطور در خطر بود. بحثهاى دامنه دارى مى توان طرح کرد.
وحدت ایران در خطر بود, از لحاظ وحدت عرفى, از لحاظ فشار بر تفکر اسلامِ انقلابى. نظام انقلابى, تحت فشار بود.
در چنین شرایطى, که بعضى همه چیز را تمام شده مى انگاشتند و وحدت ایران در خطر بود و به نظام انقلابى از هر سو, از جمله از سوى نهاد سنتى دین, فشار بود, تنها اصلى که مى توانست راه گشا باشد, اصل ولایت فقیه بود و این که نموده شود نباید این اصل, به فرد وابسته باشد و این اصل مترقى را باید استوار کرد و به حوزه کارآمدى آن افزود. حالا ما در چنین شرایطى, بیاییم پُز روشنفکرى خود را حفظ کنیم, روشن است که خیلى جذاب خواهد بود و مخالفان زیادى با ما هماهنگى خواهند داشت و کوچک ترین انتقاد به روحانیت و سازمان روحانیت را با آب و تاب, این جا و آن جا نقل خواهند کرد.
در این جا نمى خواهم به دیگران, که راهى غیر از راه ما را طى کرده اند, انتقاد کنم, شاید آنان هم منطقى براى خودشان داشته باشند.
امّا بنا دارم که منطق خودمان را تحلیل و باز کنم. در یک برهه هایى, در برابر چهار راه هایى قرار مى گیریم که انتخاب, شاید سخت باشد.
حال در شرایطى که امام, چشم از جهان فرو بسته است و نظام نوپاى انقلابى و اسلامى تحت فشار قرار گرفته است و نهاد سنتى دین هم, به گونه اى به این فشارها مى افزاید و جریان روشنفکرى غیر معتقد به دین و جریانهاى خارجى, هم صدا و هم آوا, یورشهاى سهمگین خود را به کیان روحانیت, شدت بخشیده اند و کینه ورزانه با نهاد سازمان روحانیت رو در رو مى شوند, تکلیف چیست؟ تکلیف دینى و انقلابى, چه اقتضا مى کند؟
با این نگاه است که منطق مجلّه حوزه, به طرف یک نگاه مدافعانه حرکت کرد, نه یک نگاه منتقدانه رادیکال.
نمى خواهم بگویم راه سومى نبود, راه چهارمى نبود. در جاهایى, بهتر نمى توانستیم عمل کنیم. بلکه مى خواهم بگویم: اگر نقدى بناست داشته باشیم, باید این منطق را در نظر داشت و در نظر داشت که این منطق یک باره و بدون دقت انتخاب نشده است.
من فکر مى کنم: در مجلّه حوزه, همان طور که اشاره فرمودند, بیش از بیست هزار صفحه قابل استناد وجود دارد, یک تاریخ پر فراز و نشیب دارد, با پشت صحنه هاى فراوان و پشت پرده هاى پر نکته و عبرت آموز, با یک جلسه و دو جلسه, شاید نشود زوایاى قضیه را به خوبى بیان کرد و از تاریخ شکل گیرى و ادامه آن, یک روایت کامل و جامعى داشت و یا بحثهاى محتوایى آن را به انجام رساند.