قم خاستگاه علم و بصیرت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

در این نوشتار، پس از تبیین جایگاه حوزه علمیه قم در جغرافیاى تاریخى و علمى و نشر معارف دینى، به مهم ترین شاخصه‏هاى آن پرداخته شده است وعوامل موثر درموفقیت و شهره شدن آن بررسى شده است. ازجمله تبیین شده: حوزه نخستین قم، از نخستین کانونهاى علمى ممتاز جهان اسلام بوده و در چندین سده فعالیت خود، آثار علمى و فرهنگى درخشانى را به اسلام و تشیع هدیه کرده است. دانش گسترى و بصیرت دینى، از شاخصه‏هاى حوزه علمیه قم در طول تاریخ بوده است و این حوزه کهن در اختلافها و کشاکشهاى فکرى بزرگى چون موضوع امامت و ولایت اهل بیت و فتنه‏هاى خرافه پردازان و غالیان و محدثان سست اندیش، به مردم راه نموده است و این تجربه‏ها و دستاوردهاى کنونى حوزه نیز، دسترنج کوششهاى هزاران عالم دینى در دورانهاو برهه‏هاى گوناگون تاریخ است. این نوشتار، مرورى است بر جلوه‏هاى دانش گسترى و بصیرت دینى حوزه علمیه قم، بویژه در سالهاى آغازین غیبت امام زمان.

کلیدواژه‌ها


از گزاره‏هاى بایسته پژوهش و بررسى، توجه به جایگاه تاریخى قم و نقش آن در دانش افزایى و بصیرت گسترى درجامعه اسلامى است. رهبر معظم انقلاب اسلامى، درجمع فضلاى حوزه، قم را شهر علم و جها د و بصیرت نامید; شهرى که سرچشمه نور و روشنایى بوده و از کانِ آن معرفت و دانش ناب به دیگر جاها و سرزمینها منتشر شده است. و نیزکانونى که در بینش و بصیرت دینى سرآمد بوده و در مجاهدت و حرکت آفرینى پیشتاز دیگر سرزمینها. حوزه علوم دینى آن مشعلدار دیگر حوزه‏هاى دانش بوده است.

حوزه پویاى قم، توانسته است در دشوارترین برهه‏هاى تاریخى، نقش ممتاز خود را به خوبى به انجام رساند و بنیانى استوار و زوال ناپذیرى را پى افکند که قرنها، هدایت‏گر و روشنایى بخش امت اسلامى بوده وگذشت روزگاران، از اهمیت آن نکاسته است. یادکرد رهبرى از تاریخ افتخار آفرین حوزه قم، از آن جهت پراهمیت است تا نسل معاصر و جوان حوزه بیش از پیش، به راه و روش طلایه‏داران خود توجه کنند و نسبت به گوهر گرانبهایى که دردست دارند هوشیارى بیش‏ترى داشته باشند و قدرِ خوانى را که بر آن نشسته‏اند، بهتر بدانند. و در مراقبت از این امانت بى بدیل هوشیارتر باشند و بر دامنه و ژرفاى آن بیفزایند که ناسپاسى در برابر نعمتهاى خداوند، کفران و موجب زوال آن مى‏شود; چه این سفره‏اى که ما برآن نشسته‏ایم، نه تنها حاصل دسترنج نسل معاصر، که فراهم آمده از رنجهاى هزاران فرزانه به خاک خفته است و تحولات علمى کنونى، متکى به پشتوانه تاریخى است. و اگر تلاشى دو چندان صورت نگیرد ساختمان زیبایى که به بهاى رنجهاى هزارساله به پا داشته شده، فرو خواهد ریخت و اندیشه‏هاى ناب و اصیل بر اثر ناسپاسى و یا کم کارى متولیان آن، در برابر نوآوریهاى دیگران سپر خواهد افکند و چشمه‏هاى بینش و دانش خواهد خشکید. باید هماره بر این گنجینه افزود و از آن حراست نمود و با آسیب شناسى بهنگام، خطرها را از آن دورساخت.

رهبر معظم انقلاب اسلامى در پیام به کنگره هزاره شیخ مفید، فعالیتها و اندیشه‏هاى این عالم فرزانه را به مثابه سنگ زاویه و قاعده اصلى بناى بلند فقه وکلام شیعى معرفى کرد1 و در بیانى دیگر، حوزه کنونى ما را میراث برِ میراث هزار ساله عالمان گذشته خواند و تاکید کرد بى توجهى ما به وظیفه خود خیانت به این میراث عظیم تشیع است. ایشان یکى از ضرورتهاى ایجاد دادگاه ویژه روحانیت را حراست از کیان روحانیت و دستاوردهاى حوزه‏ها شمرده است:

»من یادم است، شاید این نکته را مکرر به بعضى از برادران عرض کرده‏ام. چند سال پیش که مقدمات تشکیل این دادگاه بود، خدمت امام(ره) رفتم و به ایشان عرض کردم که: این انقلاب، به پشتوانه هزار سال نفوذ معنوى روحانیت شیعه به پیروزى رسید. یعنى این‏که شخصى مثل امام یک مرجع تقلید توانست این اقیانوس را این‏طور به تلاطم در بیاورد، که هیچ عاملى نمى‏توانست آن را به تلاطم در بیاورد، کار خود او نبود. مردم در اول کار، امام را از کجا مى‏شناختند؟ اگر هزار سال اعتقاد شیعه به علما و روحانیون و مراجع‏اش نبود که مرجع و عالم دین، براى‏شان از قداستى برخوردار بود، چه موقع مردم پشت سر امام، به عنوان این‏که یک مرجع و یک عالم دین است، راه مى‏افتادند؟ امام، این را تلقى به قبول کردند. بعد به ایشان عرض کردم، الآن با عمل بعضى از ماها، این ذخیره‏ى هزارساله ضایع مى‏شود و از بین مى‏رود. ما پول و سرمایه‏اى را برداشتیم خرج کردیم و بساطى را درست کردیم; حالا خود این سرمایه، با کار بعضى از ماها دود مى‏شود و به هوا مى‏رود. گفتم به نظر من، راهش همین دادگاه روحانیون است... . «2

بررسى همه زوایاى نقش آفرینیهاى قم و حوزه آن، در همه دوره‏ها، از ظرفیت این مقال خارج است. و نگاه عمده، به حوزه قم در سده‏هاى نخستینِ تاسیس آن است. بررسى کارنامه این حوزه در سده پنجم و ششم و هفتم و حوزه دوران صفویه و حوزه معاصر، نیازمند مقاله‏هایى مستقل است. روشن شدن بخشهایى از زوایاى این تذکارِ ناب رهبرى، نیازمند بررسى و توجه به چند نکته تاریخى است.

 

پیشینه تشیع و حوزه در قم

تشیع و تاسیس حوزه در قم پیشینه‏اى مشترک دارند. مردم قم و حوزه علمیه آن، از آغاز تکوین، چنان با یکدیگر در پیوند بوده که جدا کردن آن دو از یکدیگر دشوار است. این دو کوثر جوشان، با همدیگر در هم تنیده و به موازات یکدیگر در تاریخ پیش آمده‏اند و در برهه‏هاى حساس، پشت به پشت یکدیگر داده و با بداندیشان و افزون طلبان مبارزه کرده و بر خطرها راه بسته‏اند. در سده نخست هجرى، بذر تشیع در این سرزمین کویرى جوانه زد و رشد و نمو کرد و نهال ولایت در این واحه پرقابلیت و مستعد بالید و به بار نشست و برکتهاى آن راهِ دیگر سرزمینها را پیش گرفت. و به تدریج دیگر مناطق ایران ازبرکت حوزه پویاى قم، به مکتب اهل بیت گرویدند. به گفته امام خمینى:

»قم... از زمان حضرت صادق، سلام اللّه علیه (حدود آن زمان) مرکز تشیع بوده است و از قم تشیع به سایر جاها رفته است. علم هم از قم به جاهاى دیگر منتشر شده است... قم مرکز همه برکات است. «3

خاندان عرب اشعرى از پیشگامان این کاروان پر برکت بوده‏اند. سائب بن مالک اشعرى، نیاى این خاندان از وفاداران به امام على(ع) بود. وى با مختار بن ابى عبیده ثقفى، به خونخواهى شهیدان مظلوم کربلا برخاسته بود. زمانى که عبدالله بن مطیع، از طرف عبدالله بن زبیر والى کوفه شد، به خواسته مختار، در برابر روش ابن مطیع که مى‏گفت امور را بر حسب سیره خلیفه دوم و سوم پیش خواهد برد، واکنش نشان داد و گفت:

»ألا یسار فینا الاّ بسیرة على بن ابیطالب التى بها سار فى بلادنا هذه حتى هلک رحمة الله علیه«.4

تنها باید به همان سیره‏اى که در زندگى على(ع) در میان ما به کار مى‏گرفت عمل شود.

کسانى که در زمانِ زندانى بودن مختار براى وى بیعت مى‏گرفتند، عبارت بودند از: سائب بن مالک اشعرى، یزید بن انس، احمر بن شُمَیط، رفاعة بن شداد و عبدالله بن شداد. سائب با شروع قیام مختار علیه امویان و زبیریان، به یارى مختاربرخاست. سائب بن مالک از اصحاب سرشناس مختار بود. زمانى که مختار از کوفه بیرون آمد، سائب بن مالک را به جاى خویش حاکم کوفه کرد.

فرزندان سائب بن مالک اشعرى، نیاى تیره اشعریانِ قم5 پس از شکست شورش ابن اشعث علیه مروانیان، به سال 94ه. ق. ، در جست‏وجوى سرزمین و فضاى مناسب ترى براى تداوم مبارزه و دفاع از اهل بیت، یامبر، رخت به قم کشیدند.6 و بنا به همین گزارش، اشعریان در قیام زید بن على نیز نقش آفرین بودند.7

از خاندان اشعرى، که هماره در پیوند با ائمه بوده‏اند، بیش از صد عالم برجسته به عرصه آمده‏اند. واین تبار پر برکت و پرشور و پر جنب وجوش، در تکوین و تداوم حوزه قم، نقش آفرین بوده‏اند. شمارى از تاریخ پژوهان، از جانبدارى قمیان از جنبش مطرف ابن مغیره علیه بنى مروان به سال 77ه. ق، نتیجه گرفته‏اند که شیعه پیش از آمدن اشعریان در قم حضور داشته است.8

ائمه(ع) جایگاه معنوى قم را به پیروان خود شناساندند و مردم را تشویق کردند که به این سرزمین هجرت کنند و با ساکنان آن ارتباط برقرار سازند واین خود به کوچ عالمان شیعه به این سرزمین شتاب داد. و درحاشیه فلات مرکزى ایران، یکى از بزرگ‏ترین حوزه‏هاى دانش، به وسیله عالمان و راویان حدیث پى افکنده شد و حوزه قم توانست به عنوان یکى از مراکز برجسته علمى و پویا نام خود را در تاریخ اسلام ماندگار کند. و حوزه علمیه این شهرِ رو به گسترش، جایگزین حوزه علوم دینى کوفه گردد. نشانه‏ها حکایت از آن دارد که از دوره امام باقر و امام صادق(ع) راویان و جویندگان دانش، به صورت فردى وگروهى براى کسب دانش و دیدار با امامان اهل بیت، راهى حجاز مى‏شده و از حوزه درسى ائمه و شاگردان‏شان استفاده مى‏کردند.9 رحله‏هاى علمى میان قم و دیگر کانونهاى علمى جهان اسلام نشانه وجود حرکت پرنشاط علمى در قمِ آن دوره بوده است. امام صادق(ع) بارها از نقش پر اهمیت قمیان در پاسدارى از دین و دیانت یاد کرده است. از جمله:

»لولا القمیون لضاع الدین«10

اگر قمیان نبودند دین تباه شده بود.

امام صادق(ع)، در سخن دیگر، قمیان را یاور دین خوانده است.11

در روایتهاى دیگر، از قمیان به »الفقهاء العلماء«12 یاد شده است که نشانه عجین بودن زندگى مردم قم با دانش طلبى و فقاهت بوده است. و درگزارش مستند دیگر از امام صادق(ع)، قم کانِ دانش و فضل شمرده شده است.13 در قم کانون علمى و پر جنب و جوشى وجود داشته که امام صادق شیعیانِ خراسان و عراق و حجاز را تشویق مى‏کند با قم ارتباط برقرار کنند و از دانشوران آن استفاده کنند. افزون بر آن، ائمه از قم به عنوان »کوفه کوچک«،14 »تکیه گاه قائم آل محمد، علیهم السلام«15، »محل انتظار کشیدن قائم آل محمد، علیهم السلام«16، »محل امنیت و راحت مؤمنان«17، »معدن آل محمد، علیهم السلام«18، »بحر«19، »قطعه‏اى از بیت‏المقدس«20، »آشیانه آل محمد، علیهم السلام«، »مأواى فاطمیین«21 یاد کرده‏اند.

پیوستگى فکرى و سیاسى قمیان با امامان شیعه، پس از سقوط بنى امیه، بیش‏تر شد. و تحولات پدید آمده، این زمینه را براى مردم فراهم آورد تا طلاب قمى براى کسب دانش آهنگ مدینه کنند. و شمار آنان به تدریج رو به افزایش گذارد. از این رو، شمار راویان حدیث قمى تبار، که به طور مستقیم از ائمه حدیث دریافت کرده‏اند، بیش از دیگر مناطق است.22 به گزارش سید بن طاووس، امام رضا در سفر به خراسان از قم عبور کرده است. بنا بر همین گزارش، خانهِ‏اى که حضرت رضا(ع) در آن جا میهمان شد، در زمان حاضر (قرن هفتم) مدرسه‏اى است که محل بحث طلّاب مى‏باشد.23 محدث قمى، مدرسه رضویه کنونى، واقع در خیابان آذر را یادگار اقامتگاه آن حضرت در قم دانسته است.24 هجرت فاطمه معصومه و دیگر امامزادگان فرزانه و دانشور به این شهر، دگرگونیهاى بس مهى را در جهت گسترش تشیع و حوزه علمیه ایفا کرد. و رفت و آمد و ارتباط علما و راویان و شاگردان برجسته امام صادق(ع) و ائمه پس از وى، وجود مرقد حضرت فاطمه معصومه در قم، هماره بر رونق و شکوفایى آن افزوده است. نوآوریهاى حوزه قم در کنار ملاحم و پیش بینیهاى ائمه درباره آینده روشن قم، شوق استادان و دانشجویان را براى رحله علمى به این دیار پربرکت برمى‏انگیخت و جویندگان دانش، به سوى قم ره مى‏سپاردند.

ریّان بن شبیب، دائى معتصم عباسى، درطلب دانش به قم هجرت کرد. وى پرسشهاى صباح بن نصر هندى از امام رضا(ع) و پاسخهاى آن حضرت را در کتابى گرد آورده است25 و محمد بن بشیر، از راویان مشهور کوفى، در قم از دنیا رفته است.26

به تدریج قم، با دیگر سرزمینها و شهرهاى شیعه نشین، چون: طبرستان و بغداد و کوفه و رى و حجاز و مصر وخراسان رابطه پیدا کرد و بر جایگاه علمى و اجتماعى خود افزود. فشارهاى سیاسى عباسیان بر شیعیان عراق و حجاز و یمن نیز سبب مى‏شد طالبان علم رو به کویر مرکزى ایران آورده و به دور از نگاه پر وحشت حاکمان عباسى، در جست‏وجوى معالم و شرائع دین خود برآیند. همه اینها به تشکیل حوزه‏اى گرم و مردمانى دانش پرور مدد مى‏رساند. قمیان براى ارتقاى علمى حوزه و از میان بردن کاستیهاى آن، از عالمان سرزنده و مسؤولیت شناس دیگر مراکز و کانونهاى علمى دعوت مى‏کردند، به قم بکوچند و در آن رحل اقامت افکنند و مردم را از دانش و بینش خود بهره مند سازند. بویژه آن که اصفهان و ساوه در آن دوره (سده سوم و چهارم) از رقباى مهم مذهبى مردم و حوزه قم به حساب مى‏آمد. و کارگزاران این دو شهر نمى‏توانستند گسترش مذهب اهل بیت را در همسایگى خود برتابند.

در سال 345ه. ق. اختلاف سختى میان اصفهانیان و قمیان اتفاق افتاد. سبب این بود که شایع شد که یکى از ملازمان مسؤول امنیت اصفهان، که فرد قمى بوده به یکى از صحابه دشنام گفته است. مردم شورش کردند و در اداره امنیت و مرکز شرطه گرد آمدند. گروهى در این حادثه به قتل رسیدند. مردم اصفهان اموال تاجران قمى را غارت کردند.27

تفاوتهاى مذهبى و سیاسى و فرهنگى سبب مى‏شد که مخالفان به سادگى موقعیت رو به رشد قم را برنتابیده و در راه گسترش این کانون نوپاى علمى مشکلاتى پدید آورند. و در برابر، قمیان تلاش داشتند جایگاه سیاسى و اجتماعى خود را با تحصیل بیش‏تر فرهنگ و دانش، در برابر رقبا تقویت کنند، تا افزون بر گرایش دیگر مردم به مکتب اهل بیت، مردم و جوانان آنان بتوانند در برابر امواج فرهنگى نوظهور و فرقه گرائیها مقاومت کنند و درعلم و دانش پیشتاز دیگران باشند. علماى قم، از ابو اسحاق ثقفى، مؤلف کتاب پرارزش الغارات، که در راه سفر به اصفهان بود، خواستند تا در قم سکنى گزیند، اما وى به دلیل نیاز بیش‏تر مردم اصفهان به دعوت شیعى، بر آن شد در این شهر بماند و احادیث اهل بیت را ترویج کند.28

ابواسحاق ثقفى براى آشنایى مردم با مکتب اهل بیت کتاب المعرفة فى المناقب و المثالب را نوشته بود. مردم کوفه در دلسوزى و نگهداشت جان وى از گزند بدخواهان، به وى پیشنهاد کردند، کتاب را از کوفه بیرون نبرد. او پرسید مردم کدامین شهر درباره شیعه، آگاهى کم‏ترى دارند. گفتند اصفهان. وى سوگند یاد کرد که جز در اصفهان آن را منتشر نسازد.29 وى به اصفهان رفت و کتاب فضائل اهل بیت خود را دراین شهر منتشر کرد و مردم را با مظلومیت خاندان پیامبر آشنا ساخت.30

کثرت محدثان و عالمان قمى زبانزد مردم در دیگر کانونهاى علمى بود. محمد تقى مجلسى در شرح من لایحضره الفقیه یادآور شده است:

»در زمان على بن حسین موسى بن بابویه (م: 329) دویست هزارمحدث در قم به سر مى‏برده‏اند.«31

محدث قمى در توجیه آن نوشته است: در آن روزگار گرایش عمومى مردم از عوام و خواص به حفظ احادیث بوده و مردم برابر آن عمل مى‏کردند.32

مؤلف تاریخ قم، در باب شانزدهم کتاب خود، از 266 نفر از علماى شیعه و 14 نفر از علماى عامه، که در قم مى‏زیسته‏اند، یاد کرده است33 که نشان‏گر آن است که مدرسه قم در سده چهارم، از گسترده ترین مدارس علمى شیعه بوده است.

خاندانى چند در قم، به کثرت عالم و دانشمند شهره بوده‏اند و اشعریان در رأس این خاندانها قرار داشته‏اند. صدها عالم و راوى حدیث در طول چندین سده، از میان اشعریان برخاسته و مدارس و مساجد گوناگون به دست بابرکت آنان بنیان نهاده شده است. مؤلف تاریخ قم، شمار عالمان از این خاندان را صد تن دانسته است که دوازده تن آنان، از فرزندان سعد بن عبدالله اشعرى از علماى دین و راوى حدیث امام صادق(ع) بوده‏اند.34 نجاشى از 39 نفر از عالمان این خاندان، نام مى‏برد که 16 نفر از آنان، بى واسطه از امام معصوم روایت کرده‏اند. خاندان عبدالعزیز مهتدى چندین محدث داشته است. عبدالعزیز و نواده‏اش، حسن بن حسین بن عبدالعزیز35 و محمد بن حسین بن عبدالعزیز، همه، از راویان حدیث بوده‏اند.36

خاندان ابن بابویه از خاندانهاى دانش پرورِ قم بودند و از سده سوم تا هفتم نام و نشان آنان در حوزه قم و رى دیده مى‏شود. نخستین عالم این خاندان، على بن حسین، معروف به ابن بابویه است. وى، شیخ فقیه و مقدم قمیان در عصر خود بود.37 برابر برخى از گزارشها، ابن بابویه با امام عسکرى در پیوند بوده و حضرت در توقیعى از وى به »شیخى و معتمدى« یاد کرده است.39 عده بسیارى از وابستگان ابن بابویه، در قم ساکن بوده‏اند. مانند: شیخ نجم الدین، ابوالحسن على بن محمد بن حسن بابویه قمى38 حسین بن حسن بن محمد بن موسى بن بابویه،39 خاندان برقى، محمد بن خالد برقى و پسرش احمد بن محمد و نواده‏هایش محمد بن ابوالقاسم، معروف به ماجیلویه و على بن محمد بن ابى‏القاسم40 و نبیره‏اش احمد و فرزند وى على بن احمد41 و فرزند زاده برادرش، على بن علاء بن فضل بن خالد42 از خاندانهاى دانشمند خیز قم بوده‏اند.

على بن محمد از نوادگان محمد بن خالد، از محدثان پرآوازه و از مشایخ شیخ صدوق بوده است.43 حسن بن خالد برقى و برادرش، ابوعلى قمى، از عالمان موثق و اهل قلم این شهر بوده‏اند و کتابهاى ارزنده‏اى در موضوعات گوناگون اسلامى تالیف کرده‏اند.44 مؤلف روضات الجنات، على بن احمد بن ابى عبدالله برقى را از مشایخ صدوق شمرده است و افزوده است:

»ابومحمد بن خالد نیز از راویان بزرگ و از سرآمدان دانش و فضل بوده و درآداب و تفسیر و تاریخ کتابهاى سودمندى نوشته است. «45

از این خانواده علماى دیگرى نیز برخاسته‏اند.46

خاندان ابن قولویه، محمد بن جعفر بن محمد بن قولویه و فرزندش جعفر بن محمد، از عالمان دانشور و محدث قمى بوده‏اند. جعفر، بیش از 23 رساله سودمند تالیف کرده است، از جمله: کتاب کامل الزیارات. شیخ مفید در حلقه شاگردان وى نشسته است.

نجاشى، درباره‏اش نوشته است:

»وکل ما یوصف به الناس من جمیل و ثقه فهو فوقه. «47

به گزارش افندى، فرزند دیگرش على بن محمد بن قولویه نیز، از محدثان بوده که برادرش جعفر بن محمد از وى بسیار روایت کرده است.48 عبدالعزیز بن جعفر بن قولویه نیز از راویان حدیث بوده. محمد بن احمد بن شاذان در باب احکام الرجال و النساء از وى نقل کرده است.49

خاندان متیل قمى از تیره‏هاى پر محدث و دانش گستر قم بوده‏اند. حسن و احمد بن متیل در قم، به کار حفظ و نشر حدیث مشغول بوده‏اند. على بن متیل از محدثان پر شاگرد و استاد دیده بوده. یکى از نوشته‏هاى وى کتاب النوادر است. محمد بن على بن متیل از محدثان قم بوده و شیخ صدوق از محضر وى دانش آموخته است. و جعفر بن احمد بن متیل از همین تیره، حدیث نقل مى‏کرده است.50 جایگاه جعفربن احمد بن متیل و پدرش در میان شیعیان و ارتباط آنان با ناحیه مقدسه، چنان پرعظمت بود که گمان مى‏رفت، نمایندگى امام زمان پس از محمد بن عثمان در میان این خاندان قرار خواهد گرفت.51

خاندان ابن شاذان قمى، چندین دانشمند برجسته داشته است. ابوالعباس،52 احمد بن على بن حسن بن شاذان قمى عالمى برجسته بود. وى فقیه بود و کتابهاى: حسن المعرفه،53 زاد المسافر و الامالى، از نوشته‏هاى اوست.54 فرزندش ابى الحسن، محمد بن احمد، عالمى پر اطلاع و کثیرالتألیف بود. از آثار به جا مانده از وى کتاب فضائل امیرالمومنین است.55 این کتاب در بردارنده صد فضیلت از امیرمومنان(ع) است که از طرق دیگر فرق اسلامى به دست محدثان رسیده است. گفته شده، این رساله همان کتاب ایضاح دفائن النواصب، نوشته دیگر ابن شاذان است. ابوالفتح کراچکى طرابلسى مولف کنزالفوائد449)56) این کتاب را درسال 412 در مکه نزد وى قراءت کرده است.57

خاندان حمیرى از تیره‏هاى عالم پرور حوزه قم بودند. نیاى آنان عبدالله بن جعفر حمیرى، پیشواى مذهبى قمیین بود. وى، با نوشتن چندین کتاب سودمند در عقائد و حدیث، مانند قرب الاسناد، خدمات ارزنده‏اى به اسلام وتشیع کرد58 حمیرى، فرزندان شایسته‏اى داشت که همه آنان از مروجان حدیث بودند.

محمد بن عبدالله قمى از راویان موثق و سرشناس قم بود. وى با امام زمان مکاتبه داشته و چندین مساله فقهى از حضرت پرسیده بود. وى نویسنده نیز بوده و چندین اثر روائى تالیف کرده است: کتاب الحقوق و کتاب الاوائل و کتاب الاحتجاج. و برادران‏اش جعفر، حسین و احمد نیز به وسیله نامه با امام زمان در ارتباط بوده‏اند.59 احمدبن داوود قمى، فقیه و شیخ قمیین و آگاه ترین مردم به دانش حدیث بود.60 فرزندش محمد بن احمد نیز راه پدر را در پیش گرفته بود.

على بن محمد بن على خزاز قمى و فرزندش حسین بن على خزاز61 نیز از راویان حدیث بودند و درعرصه ثبت و انتقال احادیث اهل بیت به دیگران خدمتهاى ارزنده‏اى را به انجام رساندند.

خاندان ابراهیم بن هاشم، از تیره‏هاى پر برکت حوزه قم بودند. ابراهیم‏بن هاشم، شاگرد یونس بن عبدالرحمن قمى، از بزرگ‏ترین رجال شیعه و از پیشگامان دانش کلام و حدیث بود. وى از معاصرین امام صادق و امام کاظم و از وکلا و خواص امام رضا(ع) شمرده مى‏شد. شیعیان، منزلت یونس را در میان خود، مانند سلمان فارسى در عصر حضرت رسول مى‏شمردند62 ابراهیم بن هاشم، نخستین محدثى بود که روایات محدثان کوفى تبار را در قم معرفى و منتشر کرد63 نام وى در اسناد بیش از شش هزار روایت دیده مى‏شود.64 بخش مهمى از روایات کلینى در کافى به او منتهى مى‏شود. فرزندش على بن ابراهیم، از محدثان و مفسران قم بود. و فرزند دیگرش، اسحاق نیز از راویان حدیث بوده که برادرش ابراهیم، از او روایت مى‏کند.65 ابراهیم بن على بن ابراهیم بن هاشم نیز، از محدثان کثیرالروایه بوده و حسین بن محمد، نویسنده کتاب: مقصدالراغب الطالب فى فضائل على بن ابى طالب، از او روایتهاى بسیارى نقل کرده است.66 فرزند دیگرش، احمد نیز از علماى قم بود که به رى هجرت کرد و شیخ صدوق دراین شهر از او حدیث شنیده است67 محمد بن على بن ابراهیم نیز از محدثان و مولفان بوده و کتاب علل الشرائع او تا سده دهم هجرى، موجود بوده که علامه مجلسى از آن استفاده کرده است.68

خاندان صفار قمى نیز، چندین دانشمند برجسته به خود دیده است، از جمله: محمد بن حسن صفار، مولف کتاب بصائر الدرجات و برادرش سهل بن حسن صفار، که محمد بن حسن بن بن ولید و صدوق و برادرش محمد، از وى روایت کرده‏اند.69

جبرئیل بن اسماعیل قمى، از علماى برجسته سده پنجم قم بود که وى شاگرد شیخ ابى الحسن بصرى و او از سید مرتضى کسب دانش کرده و فرزندش، شاذان بن جبرئیل قمى، ساکن مدینه، از بزرگان علما بوده که رساله‏هاى ارزنده‏اى را تالیف کرده است، از جمله رساله ازاله فى معرفة القبله، و کتاب الفضائل. وى استاد اجازه در دانش حدیث بوده و سید فخّار، استاد محقق حلّى، از او اجازه روایت دریافت داشته است.70

آبه، از شهرهاى توابع قم و مرتبط با آن، حوزه‏اى گرم و برخوردار از عالمان بزرگ داشته است. مردمان این شهرِ سرشار از نعمتهاى مادى و معنوى، از پشتیبانان اصلى اهل بیت بوده‏اند و هماره کمکهاى مالى اهالى آن، براى ائمه اطهار(ع) ارسال مى‏شده است، تا در راه نشر اسلام هزینه گردد. از جمله عالمان آن دیار، احمد بن حسین مهران آبى، استاد شیخ صدوق،71 حسن بن محمد اوى، صائد بن على، فقیه و واعظ،72 و صائد بن محمد آوى که چندین کتاب در ادبیات و عقائد نگاشته است.73

 

علماى قم از خاندان پیامبر

بخشى از علماى قم را علویان تشکیل مى‏دادند. بیش‏تر آنان در پى شرایط دشوار مذهبى و سیاسى سرزمینهاى عربى، به قم کوچ کرده بودند. فاطمه معصومه(س) از راویان حدیث بوده است. این بانوى فاضله و با بصیرت، چندین حدیث از جمله روایت مشهور غدیر »من کنت مولاه فهذا على مولاه« را به نقل از نیاى خود از پیامبر روایت کرده است74 و اگر على بن جعفر، که در قم دفن شده، چنانکه علامه مجلسى در بحار75 و تحفة الزائر بر این باور است، على بن جعفر عریضى، فرزند امام صادق بدانیم، وى از عالمان سرشناس اهل بیت و از راویان بنام حدیث بوده. صدها حدیث به نقل از برادرش، امام کاظم روایت کرده است. مسند منسوب به وى، به نام مسائل على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر تحقیق و منتشر شده است.

و اگر مزار معروف به على بن حسن، آرامگاه على بن حسن علوى عریضى بوده باشد، وى نیز، از فضلاى علوى است. و نیز محمد بن موسى بن اسحق، مدفون در کنار على بن جعفر از علویان فاضل و مشهو ر به فقیه بوده است.76 عبدالله بن حسن بن على بن جعفر از خانواده على عریضى، از فقهاء و راویان حدیث و ساکن قم77 بوده است. به گزارش ابن عنبه، حسین بن اسماعیل قمى ازخاندان عریضى، از فقهاء بوده است و صدوق از وى روایت بسیار دارد78 به گزارش تاریخ قم، حسین بن حسن افطس، از علویان فقیه بوده و از امام حسن عسکرى حدیث شنیده است. ابن افطس، در طلب بهروزى و آرامش فکرى مناسب ترى از حجاز به قم هجرت کرده و در این شهر از دنیا رفته است. محمد بن عبدالله بن على، از عالمان فقیه مهاجر به قم بوده است.79

 

ویژگیهاى حوزه قم

افزون بر بسیارى عالمان و متعلمان در حوزه قم، چند شاخصه مهم، این حوزه را از میان دیگر حوزه‏هاى مشابه درآن زمان ممتاز کرده است.

1. مرجعیت علمى علماى قم: حوزه قم، از نخستین سده تأسیس خود در میان حوزه‏هاى شیعى از مرجعیت علمى ممتازى برخوردار بوده است. گروه در خور توجهى از دانشوران قمى، بى واسطه از ائمه حدیث شنیده بودند. جایگاه علمى حوزه قم، آن چنان دراوج بود که ائمه(ع) پیروان خود را براى دریافت معالم و آیینهاى دینى به علماى قم ارجاع مى‏دادند. آگاهى‏هاى دینى و شعور مذهبى علماى قم، موجب شد که امام صادق(ع) از علماى قم به فقهاى فرزانه یاد کند. زکریا بن آدم قمى از محدثان پارساى حوزه قم بود و دراین شهر به کار تعلیم و تربیت مردم مشغول بود.

على بن مسیب همدانى وکیل امام رضا از حضرت درباره مرجع دینى چنین پرسید:

»قُلْتُ لِلرّضَا(ع) شُقَّتِى بَعِیدَةُ وَ لَسْتُ أَصِلُ اِلَیکَ فِى کُلّ وَقْتً فَمِمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِى. قَالَ مِنْ زَکَرِیا بْنِ آدَمَ الْقُمّى الْمَأْمُونِ عَلَى الدّینِ وَ الدّنْیا قَالَ عَلِى بْنُ الْمُسَیبِ فَلَمَّا انْصَرَفْتُ قَدِمْنَا عَلَى زَکَرِیا بْنِ آدَمَ فَسَأَلْتُهُ عَمَّا احْتَجْتُ اِلَیهِ«80

به امام رضا عرض کردم، راه من دور و همه وقت نمى‏توانم خدمت برسم. نشانه‏هاى دین ام را از که دریافت کنم؟

امام فرمود: زکریا بن آدم قمى. وى بر دین و دنیا امین است.

على بن مسیب مى‏گوید: پس از انجام مراسم حج، نزد زکریا بن آدم رفتم و آن چه را نیاز داشتم، از وى پرسیدم.

یونس بن عبدالرحمن از محدثان بنام و کثیرالحدیث حوزه قم بود. وى از امام رضا و امام جواد حدیث شنیده بود. با آن که عبدالعزیز مهتدى از خواص و وکیل امام رضا بود، حضرت وى را براى دریافت پاسخ پرسشهاى علمى و فکرى خود به یونس ارجاع فرمود.81

ابوهاشم جعفرى، کتاب یوم و لیله، نوشته یونس بن عبدالرحمن، درباره تکالیف شب وروز را براى ارزیابى به امام عسکرى عرضه کرد. امام پس از مطالعه کتاب، فرمود: خداوند به هرحرفى نورى در روز قیامت به او عطا کند.

برابر گزارش دیگر، امام، همه کتاب را تورق کرد و فرمود:

»مطالب این کتاب، دین من و همه پدرانم است و همه آن، برابر با حقیقت است.«82

کتاب تاییدالنبوه و تسدیدالامامه یونس بن عبدالرحمن قمى، تا سده ششم در دست محدثان بوده است.83

حسین بن روح، نائب سوم امام زمان، خود از مراجع علمى شیعه بود. افراد براى شناخت مطالب اعتقادى و فقهى، سره از نا سره، به وى مراجعه مى‏کردند. مردم نوشته‏ها و کتابهاى نوشته شده را براى ارزیابى نزد وى مى‏آوردند. وى در موردى کتاب ابن غضائرى را نقد کرد.84

حسین بن روح با آن جایگاه علمى، کتابهاى مهم را براى ارزیابى نزد علماى قم مى‏فرستاد.

شیخ طوسى به نقل از محمد بن سلامه نوشته است:

»قال أنفذ الشیخ الحسین بن روح، رضى الله عنه، کتاب التأدیب الى قم و کتب إلى جماعة الفقهاء بها و قال لهم انظروا فى هذا الکتاب و انظروا فیه شى‏ء یخالفکم. فکتبوا إلیه أنه کّله صحیح و ما فیه شى‏ء یخالف إلا قوله فى الصاع فى الفطرة نصف صاع من طعام و الطعام عندنا مثل الشعیر من کل واحد صاع«.85

حسین بن روح کتاب التأدیب نوشته شلغمانى را نزد علماى قم فرستاد. به جماعتى از آنان نامه نوشت که در این کتاب بنگرید اگر چیزى مخالف با دیدگاه شما بود، یادآورى کنید. در پاسخ نوشتند همه مطالب کتاب درست است. مگر این نکته »نصف صاع براى زکات فطره کفایت مى‏کند« و حال این که در نزد ما، فطریه در طعامى مانند جو، یک صاع است.

حسین بن روح نوبختى، با ابن بابویه قمى در ارتباط بود و درباره مسائل مشکل فقهى با وى مشورت مى‏کرد. شیخ طوسى حسین بن روح را قمى مى‏داند86 و لقبِ القمى را به دنبال نام حسین بن روح مى‏آورد. و چه بسا آشنایى حسین بن روح با زبان آبى، زبان مردم آبه، از مضافات قم، موید این نکته باشد.87

2. تعامل با دیگر حوزه‏هاى دانش: مبادله دانش میان حوزه‏هاى آن روز، موضوعى رایج بود. و دنیاى اسلام، حضور مرزهاى جغرافیائى مصنوعى امروزى را کم‏تر داشت و احساس مى‏کرد. عالمان، براى کسب دانش به مراکز علمى همجوار و یا دور از وطن سفر مى‏کردند. عالمان دین از غناى علمى خود به دیگران مى‏بخشیدند و آن‏چه نداشتند از دیگران مى‏گرفتند. تبادل علمى، حوزه‏ها را هماره با نشاط و نیرومند و سرزنده نگه مى‏داشت. یکى از هدفهاى سفرهاى علمى، کوتاه کردن واسطه‏هاى سند بود. رحله براى طلب حدیت، در میان راویان حدیث، رواج داشت. و محدثان با حضور در محضر استادان پخته و دانش آزموده در پى آن بودند از درستى اندوخته‏هاى خود، اطمینان یابند و یا آن را کامل سازند. از جمله میان قم و شهرهاى: مکه، مدینه، کوفه88، کربلا،89 بصره، بغداد، سامرّاء، واسط، نیشابور، موصل، دمشق، انبار، اهواز، شیراز، کاشان، آوه، رى، قزوین، اصفهان، همدان، نهاوند، سجستان، زنجان، قرمیسین، طبرستان، تفلیس، مرو،90 بلخ،91 ایلاق، بخارا، هرات، سمرقند; کِش و فاریاب، از شهرهاى ماوراء النهر، تبادل دانش بوده است.

میان حوزه کوفه و قم و رى و نیشابور و بغداد تعامل نزدیکى وجود داشته است. پسوندهایى مانند قمىِ بصرى،92 انبارى قمى93 قمى مروزى، قمى رازى94 و قمى بغدادى، قمى ایلاقى، قمى انبارى95 و طبرىِ قمى، نشان‏گر ارتباط گرم میان قم و دیگر حوزه‏هاى علمى است.

حسن بن صدقه و جعفر فقیه، از علماى قم، مناظره امام رضا در مرو خراسان را حکایت کرده‏اند که نشانه وجود این دو راوى قمى در مروِ خراسان بوده است. راویان قمى، درپى طلب احادیث اهل بیت، به شهرهاى مکه، مدینه، کوفه، سامرا، سفر کرده‏اند. ایّام حج شرایط مناسبى را فراهم مى‏آورد که طالبان دانش، به نزد ائمه اهل بیت بروند و از خرمن دانش آنان استفاده کنند. شیخ صدوق، در طلب دانش به بیش از سى سرزمین سفر کرده است96 سرزمینهایى که اکنون، هر یک درکشورى مستقل قرار دارند. و سعد بن عبدالله و موسى الحسن قمى و عبدالله بن جعفر حمیرى، در کوفه حدیث نقل کرده‏اند. جعفر بن حسین شهریار از عالمان قم براى کسب دانش به کوفه رفت.97 ابن بابویه و حسین بن روح نوبختى، با یکدیگر نامه نگارى داشتند.98 احمد بن محمد بن عیسى، رئیس حوزه قم، در جست‏وجوى دانش، به کوفه رفت. وى، از حسن بن على وشاء درخواست کرد کتابهاى علاء بن رزین و ابان بن عثمان را براى استفاده و نسخه بردارى در اختیار او قراردهد. وى با اصرار از ابن وشاء خواستار آماده کردن کتابها بود و وقتى استاد از علت شتاب وى دراین کار پرسید، پاسخ گفت که: من از بروز حوادث و فوت وقت هراس دارم.99 سعد بن عبدالله اشعرى، در طلب حدیث به مراکز گوناگون علمى سرزد. این دانشور دانش دوست، علاوه بر استفاده از محضر علماى شیعه، از دانش بزرگان دیگر مذاهب، چون حسن بن عرفه و ابو حاتم رازى نیز بهره برده است100 على بن ابراهیم قمى، از استادان پرآوازه‏اى در شهرهاى بصره، رى، همدان، کرمان و نیشابور استفاده برد. وى مجموعه‏هاى روایى محدثان کوفه را به قم آورد. شاذان بن جبرئیل قمى، از بزرگان شیعه در مدینه تحصیل دانش کرده است101 پیش از آن عیسى بن سرى کرخى قمى از زادگاه خود، به بغداد رخت سفر کشیده بود.102 وى از امام صادق روایت کرده است103 افرادى از علماى قم، براى تحصیل و تدریس دانش در بغداد سکنى گزیدند. و شمارى از آنان، براى نشر دانش راهى مصر شدند. جعفر بن احمد قمى، معاصر شیخ صدوق و مولف کتابهاى: زهدالنبى، الغایات و العروس دررى منزل گزید. و نیز جعفر بن على بن احمد قمى، از فقهاى قمى و از علماى ثقه و صاحب اجازه بوده است104 که در ایلاق سکونت گزیده است و شیخ صدوق از وى حدیث شنیده است. خزاز قمى در رى به کار علمى مشغول بود.105 از آن سو دانش پژوهان از دیگر مراکز دانش به قم آمده و دراین شهر به کسب دانش پرداخته‏اند. و یا افراد در دیگر حوزه‏ها از محضر استادان قمى استفاده برده‏اند. جبرئیل بن احمد فاریابى از عالمان ساکن کش، در قم تحصیل دانش کرده است.106 درباره وى نوشته‏اند:

»کان مقیما بکش کثیرالروایه عن العلما بالعراق و القم و خراسان.«

وى ساکن کش بود. روایتهاى بسیارى از عالمان عراق و قم و خراسان در یادداشت.

ابراهیم وراق سمرقندى، استاد کشى، از على بن محمد قمى، درباره قضا و قدر حدیث روایت کرده است.107 و محمد بن وارث سمرقندى از حسین بن على قمى استفاده علمى کرده است.

حسین بن سعید و برادرش حسن بن سعید اهوازى، در پى کسب و نشر دانش از کوفه به قم آمدند و کتابهاى بسیارى از جمله کتاب ربعى بن عبدالله، شعیب عقرقونى، حمیدبن مثنى و نوشته‏هاى فضاله بن ایوب و حریز سجستانى را به این شهر آوردند.108 استادان قمى، در هرکجا که بوده‏اند درخشیده‏اند و دانش پژوهان بسیارى از دیگر حوزه‏ها در نزد استادان قمى کسب دانش کرده‏اند. شیخ مفید، به سال 333 نزد ابن داود قمى تلمذ کرده است.109 از استادان فقه او جعفر بن محمد قولویه بوده است.110 شیخ طوسى، از محضر ابن ابى جید قمى و جعفر بن حسین بن حسکه قمى در بغداد، بهره برده است.111 عیاشى سمرقندى، مؤلف تفسیر مشهور، در ابتداء بر آیین مذهبى دیگر پاى بند بود که به مکتب اهل بیت گروید. وى از مشایخ کوفه و قم و بغداد استفاده بسیار کرده و روایتهاى ارزنده‏اى را به رشته تحریر درآورده است. گزارش نجاشى گویاى مسافرت وى به قم بوده است.

و شمار بسیارى ازاستادان ابن غضائرى از علماى قمى بوده‏اند.112 و نیز تاثیر پذیرى ابن غضائرى از روش قمیان در مبارزه سخت گیرانه با غالیان113 نشانه ارتباط و پیوند میان حوزه علمى بغداد و قم است. شیخ نجم الدین، ابوسعیدالدین صلت قمى، از مشایخ صدوق از عالمان برجسته قم بود که به شهرهاى گوناگون دنیاى اسلام سفر کرد و صدوق پس از بازگشت وى از سفر بخارا و مشهد رضوى از او حدیث شنیده است و نشست علمى ابن بابویه با این استاد حدیث، انگیزه وى براى نوشتن کتاب کمال الدین شده است114 و نیز على بن فیروزان قمى در شهر کش از توابع ماوراء النهر به دانش گسترى مشغول بوده است.115

ابو على بغدادى، حسین به على قمى، از استادان شیخ صدوق بوده است که در بغداد به دانش گسترى مشغول بوده است. وى با حسین به روح، وکیل امام زمان درارتباط بوده است.116 به گزارش شیخ صدوق، وى مدتى براى تحصیل دانش به بخارا سفر کرده و سپس به بغداد بازگشته است و شیعیان بخارا، مقدارى وجوه شرعى به وسیله وى براى نائب امام زمان فرستاده‏اند.

3. جامعیت حوزه قم: همه دانشهایى که براى شناخت کتاب و سنت و تبلیغ دین مورد نیاز بود در حوزه آن روز قم مورد بحث و تدریس قرار مى‏گرفت. افزون بر آن، دیگر دانشهایى که در حلّ دشواریهاى زندگى مردم کاربرى داشت، در این حوزه ترویج مى‏شد و خبرگان برجسته‏اى در حوزه به کار تحقیق و تدریس مشغول بودند.

ادبیات عرب

ادبیات عرب، از علوم پایه حوزه بوده . و حوزه آن روز قم شاهد حضور برجسته ترین ادیبان نامور بود.

استفاده درست از قرآن و سنت درگرو آشنایى عمیق با محاورات عرب است و هرچه دین پژوه و عالم دینى با ادبیات عرب و محاورات عربِ نژاده و اصیل آشناتر باشد، فهم وى از متون دینى، به واقعیت نزدیک تر است. احمد بن محمد بن خالد برقى، از استادان بزرگ ادب و علوم بلاغى بود. دو استاد پر آوازه ادبیات عرب، در نزد او شاگردى کرده‏اند: ابن فارس، نویسنده کتاب پرارزش مجمل اللغه و ابن عمید. اسماعیل، صاحب بن عباد وزیر و استاد پر آوازه ادبیات عرب، در نزد این دو درس خوانده است.117 و نیز عرّام استاد دیگر صاحب بن عباد از شاگردان برقى بوده و دانش خود را از او گرفته است.118 ابن سمکه قمى در فضل و دانش و ادبیات شهره بود.119 محمد ابن ابى القاسم برقى از ادیبان حوزه قم آن روزگار بوده است که درباره‏اش نوشته‏اند: »ثقة عالم فقیه عارف بالادب والشعر و الغریب« از جمله کتابهاى او شرح و تفسیر حماسه ابى تمام، شاعر برجسته عرب است. فرزندش على بن محمد در نزد پدر، با ادبیات عرب و دیگر دانشها آشنا شده است.120 احمد بن محمد بن عبیدالله قمى، استاد نجاشى، اهل علم ادب بود، هم شعر نیکو مى‏سرود و هم خطى پاکیزه داشت121 و نیز افضل‏الدین، حسن بن فادار قمى، ادیب بود و در دانش لغت پیشواى واژه شناسان زمان خود »امام اللغه«122 و شیخ زین‏الدین قمى ادیبى فاضل بوده است123 و نیز احمد بن عبدالقادر بن احمد از فضلاء و ادیبان پرهیزگار حوزه قم بوده است.124

 

دانشهاى اعتقادى

دانشهاى اعتقادى از دانشهاى زیربنایى بود. براى این مهم و آشنا شدن با باورهاى دیگران و پاسخ به شبهه‏ها، کتابهاى حکمت و فلسفه نیز خوانده مى‏شد. عالمان حکیم و آشناى با فلسفه و علوم یونانى نیز کم و بیش در حوزه قم به کار علمى مشغول بوده‏اند. ابوالمحارب، حنین بن سهل قمى، با اندیشه‏هاى ارسطو و منطق و حکمت یونانیان آشنا بود125 وى حکیمى خوش خوى و بلند همت بود.126

یونس بن عبدالرحمن از متکلمان قمى‏تبار پرآوازه بود. در متون روایى از وى در ردیف سلمان فارسى به عنوان گنجینه علوم اهل‏بیت یاد شده است. یونس ده‏ها رساله و کتاب در نقد  و رد مخالفان اسلام و اهل‏بیت نگاشته است.127

احمد بن ابى زاهر اشعرى از محدثین سرشناس قم بود. محمد بن یحیى عطار، به او بسیار نزدیک بود. وى کتابهاى بسیار در دانشهاى گوناگون، بویژه در حوزه عقائد و فقه تالیف کرده است: جبر و تفویض، بداء، نوادر، رسل و انبیاء و صالحان، زکات، احادیث آفتاب و ماه.

 

علوم قرآن:

قرآن، در حوزه قم از جایگاه ویژه‏اى برخوردار بوده است در آن دوره، ده‏ها رساله و کتاب درباره دانشهاى قرآنى: قراءت قرآن، تفسیر و تأویل آن و... در این حوزه منتشر شده است. تفسیر على بن ابراهیم قمى، از قدیمى‏ترین تفاسیر منتشر شده درجهان اسلام است. این مجموعه، تفسیرى است روایى. مؤلف، در ابتدا گزیده‏اى از روایات مربوط به علوم قرآن، در آغاز کتاب ثبت کرده و آن گاه متن تفسیر قرآن را آورده است. وى در ذیل آیه‏هاى قرآن، روایات رسیده از امام صادق(ع) را نقل کرده است. و گاه مطالبى را از على(ع) نیز یاداورشده است. این کتاب مورد استناد کلینى، شیخ صدوق و شیخ طوسى است.

تفسیر قمى، پایه بسیارى از تفاسیر بعدى بوده است. ابن ندیم، درالفهرست، اختیار القرآن را از کتابهاى دیگر وى شمرده است.128 گفته شده: او افزون بر این تفسیر، کتاب اختیار القرآن والناسخ والمنسوخ را نیز نوشته است.129

ابى طاهر قمى، مولف کتاب الحکمین، قرآن پژوه بوده است. على بن موسى یزداد قمى (م: 305) کتابى در علوم القرآن منتشر ساخته است.130 ابن دول قمى، کتابى در تفسیر قرآن نوشته است.131 عبدالله بن صلت قمى از راویان و وکلاى امام رضا، تفسیرى بر قرآن نوشته است.132 محمد بن حسن صفار قمى، کتاب فضل القرآن را تالیف کرده است.133 ابن ولید قمى، از قرآن شناسان بر جسته حوزه قم بوده است. وى، کتاب الجامع التفسیر را نوشته است.134 سعد ابن عبدالله اشعرى، کتاب الناسخ والمنسوخ و محکم و متشابه را نوشته است.135

محمد بن خالد برقى کتابى در دانش تفسیر داشته،136 به نام التنزیل و کتاب التفسیر137 و یا التنزیل والتفسیر و کتاب التفسیر.138 برادرش حسن بن خالد، از مفسران شیعه بوده و به گزارش ابن شهرآشوب، از کتابهاى وى، تفسیرامام حسن عسکرى، در 120 مجلد بوده است.139 گرچه شیخ آقابزرگ در الذریعه، بعید مى‏داند که وى روزگار امام هادى را درک کرده باشد.140 ابوجعفر قمى مجاور، کتابى در تفسیر قرآن نوشته است و صفار، کتاب فضل القرآن را به رشته تحریر درآورده است.141 احمدابن اصفهند قمى، از مشایخ ابن قولویه، از مفسران قرآن بوده است142 و سلمه بن خطاب براوستانى، بیش از 15 کتاب در فقه و تاریخ و تفسیر نوشته است، از جمله: تفسیر سوره یاسین.143 احمد بن محمدبن عیسى اشعرى; از اصحاب امام رضا و امام هادى(ع) و شیخ اشاعره قم، رساله‏هاى گوناگونى در فقه و عقائد و قرآن نوشته است، از جمله کتاب الناسخ والمنسوخ. کتاب تفسیر القرآن، درمجموعه نوشته‏هاى حسن بن سعید اهوازى قمى، شمرده شده است. محمد بن ارومه قمى دو کتاب تفسیرى داشته است: مانزل فى امیرالمومنین و تفسیر القرآن.144 ابوجعفر، محمد بن احمد بن یحیى از محدثان پیشگام قمى داراى تالیفات گرانبهایى است از جمله کتاب الجامع و النوادر و کتاب مانزل من القرآن فى حسین بن على. این کتاب را ابوعلى اسکافى گزارش کرده است.145 یکى از آثار ابن بابویه قمى تفسیر قرآن بوده است146 شیخ صدوق تفسیرى بر قرآن دارد که به نام تفسیر صدوق شهرت دارد.147 تذکره نگاران، در میان کتابهاى شیخ صدوق، سه کتاب در باره تفسیر قرآن، ثبت کرده‏اند: تفسیر القرآن، مختصر تفسیر القرآن وکتاب الناسخ و المنسوخ.148 ابن بطه قمى کتابى نوشته است به نام تفسیر اسماءالله که ابوالعباس بن نوح، آن را آمیخته با شگفتیها و زیباییها وصف کرده است.149 و دو نفر از راویان تفسیر منسوب به امام عسکرى(ع): ابوالحسن محمد بن احمدبن على و ابو محمد جعفر بن احمد، قمى بوده‏اند.

 

حوزه حدیثى قم

گرد آورى روایات ائمه اطهار(ع)، مهم‏ترین دغدغه علماى بزرگ شیعه بوده است. در آن روزگار، جنبشى بزرگ براى گرد آورى احادیث در جهان اسلام آغاز شده است. این جنبش در شرایطى شکل گرفت که علماى شیعه، مواریث ناب ائمه اطهار را در معرض نابودى دیدند. حاکمان عباسى، با شیعیان، سخت درگیر بودند هر چند گاه نیروهاى قدرت طلب و ضد فرهنگ شیعى، در لواى حمایت از سنت و جماعت، شیعیان را از دم تیغ مى‏گذراندند و مواریث علمى آنان را تباه مى‏کردند و مى‏سوزاندند. چنانکه در حرکت ویران‏گر سلطان محمود غزنوى و طغرل بک سلجوقى، هزاران کتاب و کتابخانه شیعه به آتش کشیده شد و صدها دانشمند دینى بر دار شدند. کتابخانه‏هاى شیعه در بغداد و رى، طعمه آتش شد.

علماى قم، بر میراث به‏جا مانده از ائمه احساس خطر کردند و گردآورى، نقل و ضبط احادیث اهل بیت را در دستور کار دادند. در این حوزه، حرکتى بزرگ آفریدند که اگر دوراندیشى نکرده و دیر مى‏جنبیدند، این فرصت تاریخى از دست مى‏رفت و با از میان رفتن راویان و یا هجوم دشمنان کینه توز، گنجینه روایى شیعه نا بود مى‏شد. عالمان هوشیار دست به کار شدند و با همت آنان مجموعه‏هاى بزرگ روایى سامان گرفت. ابراهیم بن هاشم قمى، نخستین کسى بوده که احادیث کوفیان را در قم منتشر کرد. راویان بسیارى از قمیان از او روایت کرده‏اند.150 اصل ابراهیم بن عبدالحمید کوفى، کتابهاى راویان بزرگى چون: اسماعیل بن ابى زیاد سکونى، حریز سجستانى، عبدالله بن سنان، ابن ابى عمیر، ابن بزیع و هشام بن سالم و سلیم فراء، از ارمغانهاى علمى وى براى قمیان بوده است.151

استاد بهبودى درشرح این گزارش نوشته است:

»این به معناى آن نیست که ابراهیم بن هاشم، تنها احادیث کوفیان را تحصیل کرد و به قم آمد، بلکه ابراهیم رشته‏هاى مختلف احادیث را از همه جا و کوفه تحصیل کرد و سپس به قم آمد، تا عاصمه شیعه را از حدیث اهل بیت غنى سازد. او پس از دریافت احادیث کوفیان به بغداد رفت و از علماى این شهر دانش آموخت و سپس به بصره رفت و محضر جماعتى را درک کرد و از جمله در ملازمت حماد بن عیسى، بالاترین دستاوردهاى فقهى را بر مسموعات خود افزود. اینک، در حدود هفت هزار حدیث فقهى وکلامى او در کتابهاى مذهبى موجود است و در کثرت استاد و روایت کسى به پاى او نرسیده است«.152

نام وى، در اسناد بیش از 7140 حدیث موجود است.153 بخش بزرگى از احادیث کتاب کافى(7000) از على بن ابراهیم بن هاشم قمى از پدرش نقل شده است. به قرائن بسیار، کلینى در وقت تدوین این مجموعه حدیثى، به قم سفر کرده تا از منابع حوزه قم، بویژه از کتابخانه استاد خود، على ابن ابراهیم، بهره گیرد. ابوجعفر صفار و ابوسلیمان، داود بن کوره قمى، از دیگر استادان کلینى بوده‏اند و نیز ابن قولویه قمى و دیگران موفق شده‏اند کتاب کافى را بدون واسطه از مولف آن نقل کنند. در این شهر، احادیث امامان، که نخست در مدینه و کوفه روایت مى‏شده، مورد تهذیب وگرداورى قرار مى‏گرفته است. بررسى در سلسله سند حدیثى شیعه امامى، شاهد مناسبى بر این ادعاست. المحاسن، نوشته احمد بن محمد بن خالد برقى(م: 280) نخستین مجموعه بزرگ احادیث اهل بیت است. در این کتاب فهرست زنانى که از پیامبر حدیث نقل کرده‏اند نیز، گزارش شده است. گفته شده است: این مجموعه، یک ششم تا یک هفتم مجموعه بزرگ ترى است که مفقود شده است. در نسخه باقى مانده 2909 حدیث گزارش شده است که در 11 کتاب مرتب شده که هر یک از آنها داراى ابوابى است. این کتاب در نزد عالمان شیعه از وثاقت زیادى برخوردار بوده است. صدوق در ابتداى کتاب من لا یحضره الفقیه، بدان اشاره کرده و این کتاب را از مصادر خود مى‏شمارد.154 بیش‏تر بخشهاى کتاب المحاسن، در کشاکش روزگار از بین رفته است و تنها ده فصل از صدفصل آن، به جاى مانده است. در مشهورترین کتاب حدیثى شیعه (الکافى) که در بردارنده 16000 حدیث است، بیش ار هشتاد درصد توسط راویان قمى روایت شده است و نشان مى‏دهد که کلینى زمان طولانى را در قم به سر برده است. تمام احادیث کتاب من لایحضره الفقیه، نوشته شیخ صدوق از طریق راویان قمى نقل شده است. صدوق نوشته‏هاى پدرش، على ابن بابویه را، قریب به صد اثر ذکر کرده است.155 به گزارش ابن ندیم 200 اثر.156 برخى، آمار نوشته‏هاى صدوق را سیصد اثر گزارش کرده‏اند. بیش‏تر نوشته‏هاى وى، گردآورى احادیث پیامبر و اهل بیت است. یکى از نوشته‏هاى او، موسوعه بزرگ مدینه العلم بوده که از نظر حجم و وسعت، همانند بحار الانوار بوده و از بین رفته است.157

محمدبن حسن صفار بیش از سى رساله در دانشهاى گوناگون سامان داده که کتاب بصائر الدرجات، یکى از آن مجموعه است.158 کتاب بصائرالدرجات موجود در بردارنده 1881 حدیث است.159 کتاب قرب الاسناد نوشته ابوالعباس حمیرى از صحابه امام عسکرى و از مشایخ قم، یکى از مجموعه‏هاى به جاى مانده است. در این مجموعه حدیثى، روایاتى که با واسطه کم‏ترى از معصوم نقل شده و سلسله سند کوتاه‏ترى دارند، ضبط و ثبت شده‏اند. این شیوه گزینش احادیث، از آن رو مورد توجه بوده که زیاد شدن واسطه، حتى اگر مورد اعتماد نیز باشند، شبهه اشتباه در حمل حدیث را افزایش مى‏دهد.

على بن ابراهیم قمى و محمد بن عیسى نیز قرب الاسناد نوشته‏اند که تنها کتاب قرب الاسناد حمیرى در دست است. این کتاب از جایگاه برجسته‏اى برخوردار و در نزد قدماى شیعه بسیار با ارزش و گرانمایه بوده است تا آن‏جا که علاقه‏مندان به روایات و آثار اهل بیت، از شهرهاى دور، براى شنیدن و دیدن آن بار سفر مى‏بستند و رنج سفر را بر خود هموار مى‏کردند کتاب قرب الاسناد حمیرى دربردارنده 1404 حدیث است که روایتهاى آن مستند به امام صادق و امام کاظم و امام رضا(ع) است. پرسشهاى على بن جعفر از برادرش امام کاظم در این کتاب آمده و این خود، بر اعتبار کتاب على بن جعفر افزوده است. کتاب على بن جعفر از اصول چهار صد گانه حدیثى معروف شیعه است.

 

توجه حوزه قم به دانش سیاسى:

حوزه قم، از آغاز پیدایش، حوزه‏اى منزوى وگوشه گیر نبود، حوزه‏اى بود پرتکاپو و و در جست‏وجوى افقهاى تازه. حوزه قم در تلاش بود خود را به سیاست و اجتماع نزدیک کند و از این راه، بهتر بتواند در توسعه دانش و فرهنگ و مذهب اسلامى - شیعى اثرگذار باشد. شرائط اجتماعى و جغرافیایى جامعه اسلامى نیز، زمینه را براى این مهم فراهم مى‏کرد و در اصل، بخش بزرگى از دانش آموختگان، آن کسانى بودند که به مشاغل اجتماعى مشغول بودند.

افزون بر آن که در قم، عالمان زمان شناس و حکیم و آشناى با سیاست، مانند ابوالمحارب حنین بن سهل، وجود داشته‏اند:160 آموزه‏هاى رایج در حوزه نیز، با سیاست و جامعه در پیوند بوده و بسیارى از مشکلات عینى جامعه با سر انگشتان علماى حوزه حل و فسخ مى‏گردیده است. دانش و روایتهایى که محدثان در پى گردآورى و شرح و فهم آن بودند، روایتهاى مربوط به احکام فردى و عبادى نبود، بلکه حوزه معارف روایى، همه احکام فردى و اجتماعى را در بر مى‏گرفت و مسلمانان را ملزم مى‏ساخت به همه احکام دینى عمل کنند و به شعائر آن جامه عمل بپوشانند. از آن جا که شیعیان دوران غیبت را استمرار دوران امامت مى‏شمردند و بر آن بودند که احکام اسلامى، تعطیل پذیر نیست، احکام عملى و مسائل اجتماعى در کانون توجه محدثان قرار داشت و مرتب دستورات و آداب گوناگون اجتماعى، مسائل مربوط به رهبرى و اداره جامعه، امور اقتصادى و گردآورى خراج، خمس و زکات، نماز جمعه، قضاوت و امور دادرسى، روابط مسلمانان با یکدیگر و با غیر مسلمانان، مسائل دفاع و جهاد، از موضوعات مورد کندوکاو و بحث علماى قم بوده است. از پژوهشهاى فقهى عالمان قم، موضوع کارکردن براى سلطان و همکارى با شاهان جائر بود. از روزگار ائمه این مسأله مورد گفت و گو بود که آیا همکارى با خلفاى ستمکار در جهت کمک به مسلمانان جایز است یا خیر؟ عده‏اى از علما، با استناد به روایات ائمه و نیز سیره شیعیانى چون على بن یقطین، از وزیران هارون الرشید که در منظر امام کاظم(ع) این همکارى انجام گرفته بود، آن را جائز و گاه واجب مى‏شمردند. هم در دوره بوئیان و هم در دوره سلاجقه، درباره جواز همکارى با شاهان و چگونگى آن میان علماى قم گفت‏وگو بوده است. فرزانگان قمى دوران حکومتِ شاهان معتدلى چون آل بویه و یا حتى سلطان سنجر و ملک شاه سلجوقى را فرصتى مى‏شمردند که باید از این فرصتها بهره برد و به نشر تعالیم اهل بیت پرداخت و از ستمدیدگان دفاع کرد. این ضرورت، ایجاب مى‏کرد که فقهایى مانند ابوالحسن بن داود(م: 378) شیخ قمیان و فقیه ترین و حافظ ترین مردم به دانش حدیث، درباره چگونگى همکارى با حاکمان زمانه، الرساله فى عمل السلطان را بنویسد.161 وى، در این رساله، مرزهاى همراهى با شاهان را از نظر فقهى شرح کرده و براى مردم توضیح داده که در چه شرائطى، مى‏توان با حاکمان همکارى کرد و در چه شرایطى باید با آنان ستیزید. و نیز جعفربن محمد قولویه، در این ارتباط، کتاب القضاء و آداب السلطان را نوشت162 شمارى از علماى قم، براى گره گشایى از مشکلات قضایى و اجراى حدود الهى به کار قضا روى آوردند: و کسانى هم به کارهاى اجرایى، مانند وزارت، فرماندهى و... . شیخ طوسى درباره احمد بن ادریس معلم قمى نوشته است: کان من القواد163 او از فرماندهان بوده است.

احمدبن ادریس و فرزندان فاضل وى، از راویان بنام قم بوده و در حوزه نشر حدیث، خدمتهاى بسیار ارزنده‏اى داشته‏اند. شاگردش کلینى در کافى روایات بسیارى را از این عالم متعهد نقل کرده است.

بزرگان قم، تلاش کردند تا خود را به سلجوقیان نزدیک ساخته و با مدارا، دور اندیشى و هوشیارى بتوانند تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند و در پرتو آن بتوانند از کیان تشیع و نیز مظلومان دفاع کنند. در همین راستا، مجدالملک ابوالفضل قمى و دیگران، خود را به ملکشاه سلجوقى نزدیک کردند و مسجدالملک ابوالفضل، به منصب کاتبى ملکشاه دست یافت.164 این حرکت خردمندانه، در گسترش تشیع بسیار کارگر افتاد. نمونه‏هایى از این دستاوردها در کتاب النقض، نوشته عبدالجلیل قزوینى ثبت شده است که دربحث دیگر به آن اشاره خواهیم کرد.

 

دیگر دانشهاى کاربردى در حوزه قم

حوزویان، از دیگر دانشهایى که امروزه آنها را دانشهاى کاربردى مى‏خوانند، بیگانه نبودند. فراگیرى دانشهاى مورد نیاز مردم، در نظر علما واجب کفایى شمرده مى‏شد و حوزویان پاسخ به نیازمندیهاى علمى مردم را برخود فریض مى‏شمردند. بویژه دانشهاى: نجوم، طب، ریاضیات و... در حوزه‏ها تدریس مى‏شد; زیرا سلامتى، اوقات شرعى، دریانوردى، اقتصاد و حسابهاى دقیق مردم به آنها بستگى داشته است. احمد بن محمد بن خالد برقى،165 موسى بن حسن اشعرى،166 عبدالله بن جعفر حمیرى، ماجیلویه167 و ابن بابویه در دانش طب و ریاضیات اهل نظر و داراى پژوهش و تألیف بوده‏اند. ابن قولویه، درباره چگونگى درمان بیماریها، کتاب مداواه الجسد را نگاشته و نشر داده است.168 احمد بن دول قمى، در عرصه دارو شناسى و معرفى غذاها و خوراکیها و پزشکى داراى نگاشته‏هاى سودمندى بوده است.169 شیخ جمال الدین طبیب، از عالمان ادیب و فاضل حوزه قم بوده و در قم به شغل طبابت مشغول بوده است170 و سید شمس الساده فخر آور قمى، از فقهاى سده پنجم در دانش منطق و علوم غریبه و کیمیا داراى تالیف بوده است. و شیخ زین الدین محمد بن ابى نصر قمى طبیبى چیره دست بوده است.171 از فخرالدین عبدالقاهر قمى، به عنوان ادیب فاضل و طبیعى‏دان یاد شده است که نشان‏گر کندوکا و این عالم دینى در علوم طبیعى و کاربردى است.172 حسن بن على قمى کتابى در دانش ستاره شناسى، نوشته است.173 سید بن طاووس، در فرج المهموم، از دانشمند ستاره شناس قمى دیگرى به نام محمد بن عبدالله اویار القمى یاد کرده است. وى در نزد ابى‏معشر، منجم پر آوازه جهان اسلام، درس خوانده بوده و کتاب القرانات‏والدول والملل را تالیف کرده است.174 ابن بابویه قمى نیز در این دانش دستى داشته است.

 

تاریخ و جغرافیا در حوزه قدیم قم

تاریخ و جغرافیا نیز در حوزه قم مورد توجه بوده و آثار پرارزشى در این دانشها از قمیان تاریخ، نگار و جغرافى‏دان به نگارش در آمده است. رویکرد علماى قمى به تاریخ نه به هدف سرگرمى و پر کردن اوقات فراغت که آن را مشعلى براى راهیابى و عبرت مى‏شناختند. از این روى نویسندگان این دانش، مواظب بودند زبان و قلم آنان از باطل نویسى به دور باشد و ادبیات آنان در خدمتِ گرفتن اربابان زر و زور به کار گرفته نشود. از جمله تاریخ نگاران بنام قم، ابن حجاج بوده است. درباره وى نوشته‏اند، یک وقتى درصدد برآمد درباره بزرگان قم کتابى بنگارد. معاذ جرجانى از سرشناسان قم، وقتى که اطلاع پیدا کرد این مورخ نامى درصدد چنین کارى است، مبلغى به ابوحجاج پیشنهاد کرد تا نام او را در ردیف بزرگان قم ثبت کند. ابو حجاج نپذیرفت. وقتى از او پرسیده شد چرا از این کار سرباز زدى، گفت: من منقبتى از او سراغ ندارم که موافق مضمون کتاب من باشد.175

ابوعبدالله برقى، براى آشنا شدن فقهاء و مردم با راویان حدیث، کتاب الرجال را تالیف کرده است.176 محمد بن خالد برقى از ادیبان و تاریخ دانان بنام حوزه قم بوده و در تاریخ عرب، از جایگاه ممتازى برخوردار بوده است.177

کتاب قصص الانبیاء و تاریخ نبردهاى اعراب جاهلى و اوسیان و خزرجیان مدینه در کارنامه وى ثبت شده است.178 و نیز کتاب مکه و مدینه و انساب، از نوشته‏هاى مفقود شده برقى نام برده شده است.179

و از دیگر ادیبان و مورخان بنام قم، احمد بن محمد بن خالد برقى بود. او بیش از نه کتاب با گرایش به موضوعات تاریخى نگاشته و نشر داده است: انساب الامم، الاوائل بنات النبى و ازواجه. کتاب التاریخ، مغازى النبى، طبقات الرجال، الماثر والانساب180 و... اسماعیل بن سمکه قمى، از شاگردان احمد بن محمد بن خالد در دانش تاریخ تبحر و جایگاهى داشته است. کتاب العباسى، از آثار اوست. این کتاب دانشنامه‏اى است بزرگ، در بردارنده ده هزار ورقه در اخبار خلفا و حکومت عباسیان.181 مولف تاریخ قم، از این کتاب بسیار استفاده کرده است و در جاى جاى اثر خود، درباره سرگذشت، افکار و عملکرد بنى عباس، به این کتاب استناد مى‏جوید.182 علامه حلى، کتاب اخبارالدوله را از تالیفات این مورخ برجسته شمرده و یادآور شده مانند آن نوشته نشده است.183 چه بسا اخبار الدوله که علامه حلى به آن اشاره دارد، همان کتاب عباسى ابن سمکه قمى باشد. نجاشى کتاب اخبارالامین را از او گزارش کرده و آن را کتابى نیکو برشمرده است.184

احمد بن محمد بن خالد برقى، افزون بر فن تاریخ و ادبیات، در دانش جغرافى و فن زمین‏شناسى تبحر ویژه داشته است. بیست کتاب از وى در دانشهاى گوناگون، از جمله دانش زمین شناسى شماره شده است. از جمله کتاب المساحه است که محمد بن عبدالله بن جعفر، در رى، قم و بغداد در جست‏وجوى این نوشته بوده و چون به متن آن دست پیدا نکرده است، با رجوع به اصول و مصنفات دیگر نویسنده، مطالب آن را استخراج کرده است.185

محمد بن عبدالله حمیرى در دانش تاریخ، اهل نظر و داراى آثار بوده است. کتاب المساحه والبلدان، از جمله آثار اوست.186 وى در این کتاب از زمین شناسى و تاریخ بحث مى‏کند. ابوعبدالله قزوینى، از على بن حاتم، به نقل از حمیرى گزارش کرده:

»انگیزه من درتصنیف این کتب (مساحت و بلدان) آن بود که فهرست کتابهاى المساحه احمد بن ابى عبدالله برقى را به دست آوردم و آن را استنساخ کردم، ولى آن را از دست دادم. سپس از برادرانم در قم و بغداد و رى خواستم مرا در یافتن آن یارى دهند، ولى این اثر نزد هیچ کدام یافت نشد. ناگزیر به نوشته‏هاى نخستین برقى مراجعه کردم و متون و اسناد را درآوردم و برابر تدوین برقى، آنها را در جاى خود قرار دادم. «187

مسعودى، مورخ بزرگ شیعه، برقى را در گروه مورخان آورده است.188

محمد بن حسن بن ولید، کتاب الرجال و ابن داود قمى کتاب الممدوحین والمذمومین را نوشته‏اند.189

سلمه بن خطاب، از علماى ساکن براوستان قم، در حوزه فقه و تاریخ چندین اثر از خود به جاى گذاشته است، از جمله در حوزه تاریخ: مقتل الحسین و وفات النبى را نوشته است.190

قدیمى‏ترین کتاب درباره تاریخ قم، به قلم نویسنده‏اى به نام على بن حسین بن محمد بن عامر، به سال 328 نوشته شده که گویا این کتاب درباره اخبار مهاجرین عرب به قم و کارهاى آنان بوده است.191

ابو نصر حسن بن على قمى منجم کتابى موسوم به کتاب تاریخ خلفاء و روزگار آنان نگاشته است. این کتاب از منابع تاریخ عباسى ابن سمکه بوده است.192

تاریخ قم، که از پرارزش‏ترین کتابهاى موجود در باره جغرافیا و تاریخ قم است، به قلم حسن ابن محمد قمى، به سال 378، به نگارش درآمده است. این کتاب، با توجه به مشاهدات مؤلف و اسناد موجود معتبر تالیف شده است و اطلاعات سودمندى درباره امور کشاورزى، آبیارى، کاریزها، روستاها، سرگذشت کارگزاران و عالمان و علویان و این منطقه ارائه کرده است. این کتاب دربردارنده بیست باب بوده که در مقدمه کتاب فهرست شده است. نویسنده‏اى به نام حسن بن على بن عبدالملک قمى، به سال(805) آن را به فارسى برگردانده است. اکنون متن عربى آن در دست نیست و از ترجمه آن نیز تنها چند باب دردست است. مولف به سال379 آگاهى‏هاى مفید و منحصر به فردى درباره مردمان قم، علویان و عرب اشعرى و سرگذشت والیان و شاعران فراهم آورده و کتابى بزرگ به زبان عربى سامان داده به نام صاحب بن عباد، و آن را کتاب قم نام نهاده است.193

 

نوآورى وابتکارهاى علمى - پژوهشى:

نوآورى در تدوین مجموعه‏هاى علمى از نشانه‏هاى پویایى حوزه علمیه قم در آن دوران است. باب بندى و فهرست نویسى مجموعه‏هاى دانشهاى موضوعى از جمله این تلاشهاست. در مَثَل نوشتن کتابهاى ویژه روایتهاى اخلاقى، مانند کتاب زهد حسین بن سعید اهوازى و کتاب الزهد شیخ صدوق. نوشتن رسا له در مسائل عددیه، مانند مجموعه آثار ابو جعفر قمى: دوگانه، سه گانه و اربعین.194

تنظیم و مرتب سازى احادیث غیرمشهور، یا احادیث دربردارنده احکام غیرمتداول، در مجموعه‏هاى موسوم به النوادر195 از کارهاى ابتکارى پژوهش‏گران این حوزه بوده است. بیش از35 کتاب النوادر از محدثان قمى شماره شده است. از جمله: النوادر محمدبن احمدبن یحیى قمى که در آن احادیث گوناگون وکشکول مانند گردامده بود که قمیان آن را »دبّه شبیب« مى‏نامیدند.196 تشبیه به دبّه شخصى شبیب نام، که در آن همه چیز وجود داشت. و کتاب النوادر على بن محمد اشعرى قزدانى و... 197

نوشتن مجموعه مسائل ویژه بانوان، از دیگر کارهاى علمى این حوزه پویا به شمار مى‏آمد. احمدبن محمد بن خالد بن دول قمى، ابن قولویه، ابن بابویه و هرکدام کتاب النساء تالیف کرده‏اند198 سپسها شیخ مفید در حوزه بغداد، به درخواست مادر سید مرتضى، کتاب النساء را ویژه احکام بانوان نوشت.

تدوین و باب بندى احادیث بر اساس موضوعات اعتقادى و فقهى و جدا کردن ابواب هریک، از تلاشهاى علمى جدید و نوینى بوده که مورد استفاده دیگر محدثان قرار گرفته است. داود ابن کوره، کتابِ المشیخه حسن بن محبوب سرّاد، در فقه199 و کتاب النوادرِ احمد بن محمد بن عیسى را باب بندى کرده200 و خود نیز چندین کتاب، نوشته است. تذکره نویسان، کتابِ حسن بن على حجّال، از محدثان قم را ستوده‏اند که کتابى بوده است بزرگ و جامع در ابواب شریعت.201 کتاب سعد بن سعد اشعرى، از راویان امام رضا و امام جواد(ع) باب بندى شده بود202 ابوجعفر قمى کتابى نفیس نوشته که داود بن کوره آن را باب بندى کرده است. و نیز کتاب باب بندى شده الناسخ والمنسوخ از تالیفات اوست.203 شیخ فقیه، جعفر بن احمد بن على، کتاب جامع الاحادیث را که داراى ششصد حدیث بوده بر ترتیب حروف معجم مرتب کرده است.204

شمارى از محدثان، کتابهایى با عنوان قرب الاسناد گردآورى و تنظیم کرده‏اند. از جمله: على بن ابراهیم قمى،205 ابن بطه، على بن بابویه و عبدالله بن جعفر حمیرى و... از مجموعه‏هاى به جا مانده از این دست، کتاب قرب الاسناد، نوشته ابوالعباس حمیرى است. وى از صحابه امام حسن عسکرى و از مشایخ بزرگ قم بوده است. در این مجموعه حدیثى، روایاتى که با واسطه کم‏ترى از معصوم نقل شده و سلسله سند کوتاه ترى دارند، نقل شده است. این شیوه گزینش احادیث از آن رو مورد توجه بوده که زیاد شدن واسطه، حتى اگر مورد اعتماد نیز باشند، شبهه اشتباه در حمل حدیث را افزایش مى‏دهد. على بن ابراهیم قمى و محمد بن عیسى نیز کتاب قرب الاسناد گرد آورى کرده‏اند، که تنها نوشته حمیرى در دست است.

 

حوزه قم و آزاد اندیشى

از دیگر برجستگیهاى حوزه قم در آن دوران روحیه نقد و نظر و آزاداندیشى بود. قم در نزدیکى رى و بر چهارراه اندیشه و سیاست و جغرافیا قرار داشت. دانشمندان، با افکار مختلف، چه به قصد سفر به قم و یا در مسیر رفتن به رى، ناگزیر در این شهر، مدتى رحل مى‏افکندند. قمیان هماره اندیشه و مردان اندیشه را عزیز و محترم مى‏داشتند. عالمان قمى، افزون بر استفاده از استادان شیعه از دانشوران دیگر مذاهب نیزاستفاده مى‏کردند. بالاتر، در قم گروهى از علماى دیگر مذاهب نیز به کار تعلیم و تعلّم مشغول بودند، مانند: اشعث بن اسحق و یعقوب ابن عبدالله.206 بخارى محدث و مولف پرآوازه اهل سنت، در کتاب طب، به یعقوب بن عبدالله استشهاد کرده است207 بسیارى از این عالمان، به تدریج به سوى مذهب امامیه جذب شده و یا به دیگر شهرها کوچیده‏اند. نویسنده تاریخ قم نام 14نفر از آنان را در کتاب خود ثبت کرده است208 و نویسنده کتاب النقض، در شرح فضاى فرهنگى حوزه قم، سده ششم، از کرسیهاى دانش و کتابخانه‏هاى آکنده از کتابهاى طایفه‏هاى گوناگون اسلامى، و فقیهان و متکلمان مذاهب نوشته است:

»مدارس دینى قم، داراى وسائل کافى و علما و مدرسان و مفسران بزرگ مى‏باشد و کتابخانه‏هایى پر از کتب فرقه‏هاى مختلف در آن وجود دارد. مدارسى مانند سعد صلت، اثیر الملک، زین الدین، ظهیرالدین و... پر رونق بودند... این شیوه از اسلاف به اخلاف رسیده. «209

این گزارش نشان‏گر فضاى آزاد علمى در حوزه قم در آن سده است.

علماى قم از تحصیل دانش در نزد علماى دیگر مذاهب روى‏گردان نبوده‏اند. و جویندگان دانش از دیگر مذاهب نیز، در نزد علماى شیعه، دانش مى‏آموخته‏اند. این کار افزون بر دانش گسترى، الفت و همدلى علماى اسلام را در پى داشت و بر فتنه انگیزیهاى بد خواهان، راه مى‏بست. شیخ صدوق از عالم حنفى مذهب، حاکم ابو محمد حنفى شاشى در ماوراءالنهر حدیث شنیده است.210 و نیز از ابوالقاسم عبدالله بن محمدصائغ و ابواحمد البندار شافعى فرقانى چندین روایت نقل کرده است211 شیخ صدوق، از ابونصر نیشابورى مروانى روایت کرده که در دشمنى با اهل بیت سرسخت بوده و از صلوات بر اهل بیت پیامبر خوددارى مى‏کرده212 ولى این تفاوت مذهبى و حتى دشمنى این عالم با اهل بیت، مانع استفاده علمى شیخ صدوق از این حامل حدیث نگردیده و در کتابهاى خود، چندین روایت از او نقل کرده است.213

و درباره یعقوب بن یزیدبن حماد، از مشایخ حدیثى قم نوشته‏اند: وى با پیروان دیگر مذاهب نیز رفت و آمد و حسن معاشرت داشت.

سعد بن عبدالله اشعرى، شیخ و فقیه و رئیس قمیان با پیشوایان دینى دیگر مذاهب ارتباط نزدیک داشته و از آنان حدیث دریافت کرده است، از جمله از: حسن بن عرفه، محمد بن عبدالملک دقیقى و ابوحاتم رازى. سعد، با امام عسکرى نیز دیدار داشته است.214

تعامل علمى و نقد و نظر عالمانه با تار و پود علم آموزى حوزه آن روزگار قم در هم آمیخته بود. ارباب عقائد گوناگون بدون ترس و هراس یافته‏هاى علمى خود را بیان مى‏کردند و پاسخ مى‏شنیدند. و سخن، اگر به مرز فتنه‏گرى و تحریف و غلو نزدیک نمى‏شد، شنونده داشت و از این رو ابن قولویه، طرفدار نظریه عدد در شهر رمضان بود و در این باره رساله‏اى نوشت و محمد بن احمد بن داود قمى، فقیه حدیث شناس، کتابى در ردّ نظریه ابن قولویه به نام: الردّ على ابن قولویه فى الصیام نوشت215 و نیز ابن قولویه در پاسخ وى، کتاب الردّعلى ابن داود فى عدد شهر رمضان را نگاشت.216 ابوالعباس حمیرى، افزون بر نوشتن کتابهاى سودمندى در باره عقائد و رجال و تاریخ، کتاب: مابین هشام بن حکم و هشام بن سالم را نوشت217 وى در این نوشته، دیدگاه‏هاى کلامى این دو متکلم پر آوازه را که در آن زمان، دیدگاه‏شان مورد گفت‏وگو بود، مورد ارزیابى و نقد قرارداده است. سعدبن عبدالله اشعرى نیز، نظریه على بن ابراهیم قمى درباره دیدگاه‏هاى کلامى هشام و یونس را مورد نقد قرار داده و در این باره رساله‏اى را منتشر کرده است.218

از گزارش عبدالجلیل قزوینى در کتاب النقص به دست مى‏آید که در کتابخانه‏هاى قم آن روزگار، نوشته‏هاى مذهبى همه فرق اسلامى در دسترس دانش پژوهان بوده است.219

 

بصیرت دینى در حوزه قم

علم و دانش، به تنهایى کار گشا نیست که چه بسا علم، خود حجاب مى‏شود و مانع تکامل و پویایى. دانشى سودمند است که همراه با روشنایى و بصیرت باشد. در اصل، دانش بى بصیرت، علم نیست و مشتى اصطلاح است. علم، نورانیت است که تاریکى را از میان مى‏برد، غبار مى‏زداید، و راه نشان مى‏دهد:

»العلم نور یقذفه الله فى قلب مایشاء من عباده«

علم نورانیت است. پرده‏هاى تاریکى و غرور را از میان مى‏برد.

امام صادق مى‏فرماید:

»دِعَامَةُ الإِنْسَانِ الْعَقْلُ وَ الْعَقْلُ مِنْهُ الْفِطْنَةُ وَ الْفَهْمُ وَ الْحِفْظُ وَ الْعِلْمُ وَ بِالْعَقْلِ یکْمُلُ وَ هُوَ دَلِیلُهُ وَ مُبْصِرُهُ وَ مِفْتَاحُ أَمْرِهِ«220

ستون وجود آدمى عقل است. زیرکى و فهم و به یادسپرى (حفظ مطالب و علوم) و دانشورى (علم) از خواصّ عقل است. و هر گاه عقل، از نور (معنوى) نیرو گرفته باشد، انسان، دانشور و به یاد سپرنده علم و هوشمند و زیرک و فهیم خواهد بود. آدمى به عقل کامل مى‏شود. و عقل راهنما و سبب بینایى و کلید مشکل‏گشاى امور انسان است.

از امتیاز قمیان این بود که علم آنان با بصیرت و با فرهنگ و شعور و فرزانگى همراه بود.

از این رو امام صادق قمیان را به بصیرت و راهیابى و فرزانگى مى‏ستاید:

»سَلامُ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ قُمَّ یسْقِى اللَّهُ بِلَادَهُمُ الْغَیثَ وَ ینْزِلُ اللَّهُ عَلَیهِمُ الْبَرَکَاتِ وَ یبَدّلُ اللَّهُ سَیئاتِهِمْ حَسَناتً هُمْ أَهْلُ رُکُوعً وَ سُجُودً وَ قِیامً وَ قُعُودً هُمُ الْفُقَهاء الْعُلَمَاء الْفُهَمَاء«221

سلام خداوند بر مردم قم. خداوند سرزمین‏شان را بباراند و بر آنان برکتها نازل کند. و گناهان آنان را به ثواب بدل سازد. آنان اهل رکوع و سجود و قیام و قعوداند. آنان فقهاء و عالمان فهمیده‏اند.

فهم، یعنى بصیرت و شناخت. راهیابى، بر دوراهى‏ها، گمراه نشدن و در فتنه‏هاى هولناک، راه جستن.

 

جلوهاى بصیرت حوزه قم

1. امام‏شناسى

از مهم ترین جلوه‏هاى بصیرت دینى در میان قمیان امام شناسى بود. استبداد شدید امویان و فتنه‏هاى گوناگون فکرى، موجب مى‏شد که افزون بر دور شدن توده مردم از شناخت ائمه در میان شیعیان نیز تفرقه ایجاد گردد. همداستانى حکام ستمکار با غالیان، نقش اساسى در انحراف مردم داشت. پس از امام سجاد جریان زیدیه به وجود آمد. این جریان از شکافهاى درون مذهبى بود که شمار بسیارى را به انحراف کشاند. شعارهاى زیبا و روحیه انقلابى‏گرى در میان کوفیان، سبب شد که شمار بسیارى از توده مردم، حتى از محدثان و علما، در شناخت ائمه به تردید بیفتند و به جاى امام باقر(ع) به سراغ زید بن على بروند. پس از امام صادق نیز، شیعان برهه‏اى به تردید افتادند. ولى علماى حوزه قم، در این عرصه‏ها، از بینایى ویژه‏اى برخوردار بودند. آنان عقائد را زیر بنا دانسته و براى یافتن امام به حق به هر سو سر مى‏زدند. حوزه قم یک پارچه امام زمان خود را شناخت و جریان سیاسى و فکرى نیرومند زیدیه در حوزه قم پا نگرفت. و دیگر جریانهاى انحرافى، مانند فتحیه و... . در قم زمینه انتشار پیدا نکردند. دلیل اصلى آن بصیرت قمیان بود.

سعد ابن عبدالله قمى در شرح زندگى علمى خود یادآور شده است:

»شوق بسیارى براى مطالعه کتابهاى علمى داشتم، تا با مطالعه آنها حقایق دینى را روشن سازم و از آن‏چه مردم را به اشتباه مى‏افکند، سخن نگویم و در گفت‏وگوهاى کلامى با رقباى مذهبى، مغلوب نشوم، تا آن که با مردى سخنور و کینه توز از مخالفان روبه‏رو شدم و او شبهه‏اى چند بر من وارد کرد و من براى یافتن پاسخ درست، همراه احمد بن اسحق قمى، به سامراء نزد امام عسکرى مشرف شدم و پاسخ آنها را از امام دریافت کردم. «222

علماى قم، درباره امامت و جایگاه امام درمنظومه عقائد اسلامى نوشته‏هاى ارزنده‏اى به جامعه دینى عرضه کردند. کتاب بصائر الدرجات، نوشته صفار قمى، با مقدمه‏اى در ارزشِ دانش و تعلیم و تعلم آغاز مى‏گردد و در ده جزو تنظیم شده که در مجموع یک دوره امام شناسى از دیدگاه ائمه را ارائه مى‏کند.

بخش بزرگى از کتاب کافى به روایت على بن ابراهیم، اختصاص به مسائل امام شناسى دارد.

سهل بن زازویه قمى، از راویان مورد اعتماد، کتاب الردّ على مبغض آل محمد را در آن برهه تالیف کرد.223 ابن شکیب قمى، متکلم پرآوازه، درباره موضوعات اعتقادى مورد نیاز جامعه آن روز چندین اثر نفیس را نگاشت. از جمله: ردّیه‏اى بر کسانى که پیامبر را پیش از بعثت بر دین مشرکان قریش مى‏شمردند و ردّى بر مذهب زیدیان.224 نوشته نخست از آن رو انجام شد که کسانى براى تنزیه پیشوایان دینى و سیاسى خود، از سابقه کفر و شرک، در پى آن بودند که پیامبر را مردى هم سنخ آنان بشمرند که امتیازى بر مردمان عادى نداشته است. و نیز دور بودن زندگى امیرمومنان از هرگونه پیشینه شرک و کفر را براى حضرت فضیلت ندانند. وى عالمى زبان آور بود و با مخالفان شیعه و اسلام مناظره مى‏کرد.

ارتباط نزدیک علماى قم با امامان و هوشیارى فکرى دائمى و آگاهى‏هاى به روز، سبب شد پس از رحلت امام کاظم(ع) یک پارچه به امامت امام رضا(ع) گردن نهند و فتنه انگیزیهاى فتحیان و واقفیان و زیدیان، آنان را به گمراهى نکشاند. با وجود آن که جمع بسیارى از شیعیان کوفه به مذهب زیدیه گرویدند، شیعیان قم بر مذهب امامیه همداستان بودند. و این خود، نشانه بصیرت دینى و هوشیارى فکرى این حوزه بود. امام رضا(ع) پس از درگذشت زکریا بن آدمى قمى از بصیرت دینى وى ستایش کرده و درباره وى فرموده است:

»رَحِمَهُ اللَّهُ یوْمَ وُلِدَ وَ یوْمَ یمُوتُ وَ یوْمَ یبْعَثُ حَیاً فَقَدْ عَاشَ أَیامَ حَیاتِهِ عَارِفاً بِالْحَقّ قَائِلاً بِهِ صَابِراً مُحْتَسِباً لِلْحَقّ قَائِماً بِمَا یجِبُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ عَلَیهِ وَ مَضَى رَحِمَهُ اللَّهُ غَیرَ نَاکِثً وَ لَا مُبَدّلً فَجَزَاهُ اللَّهُ أَجْرَ نِیتِهِ وَ أَعْطَاهُ جَزَأَ سَعْیهِ«225

خداوند وى را مشمول رحمت خود قرار دهد، روزى که به دنیا آمد و روزى که درگذشت و روزى که برانگیخته خواهد شد. در زندگى‏اش با بصیرت و اعتقاد به حق و با بردبارى زیست واز حق و حقیقت جدا نگشت. همواره براى خواسته‏هاى خدا و رسول‏اش کمر خدمت بسته بود و با همین حال، بدون تبدیل و انحرافى درگذشت.

 

استوارى قمیان در دوران غیبت امام زمان

دوران غیبت صغرى، بحرانى‏ترین دوره در تاریخ تشیع بود. به شهادت رسیدن امام حسن عسکرى و از دیدگان نهان شدن امام زمان به اذن خداوند متعال، ناشناخته بودن حضرت، توده مردم شیعیان را با حیرت و اختلافها و پراکندگیهاى شدید آراء روبه‏رو کرد. این مسأله، افزون بر درگیرى و گفت‏وگوهاى شکننده، تحیر و تردید در مذهب و پیدایش فرقه‏هاى منحرف را در پى داشت. این وضعیت دشوار، رقباى فکرى چون معتزله و زیدیه را بر آن داشت که با همه توان به مبانى اعتقادى شیعیان امامیه هجوم آورند و آن را مورد انتقاد قرار دهند. فشارهاى سیاسى عباسیان نیز به آن دامن زد. در این شرائط بحرانى، عالمان قم با همه توان به میدان آمدند و با ارتباط مداوم و پى گیر با نواب خاصّه امام، به مردم آگاهى دادند و از شبهه‏هاى رقیبان پاسخ گفتند. ده‏ها کتاب در باره فضائل اهل بیت و جایگاه امامت در قرآن و سنت، به همت و تلاش علماى قم، به نگارش درآمد. مانند کتاب مائة منقبة ابن شاذان. این رساله که مورد استفاده بسیارى از علماى مذاهب بوده است، اخیرا منتشر شده است226 و نیز صدها اثر درباره غیبت و علل و آثار و وظایف مردم در دوره غیبت در میان مسلمانان منتشر گردید. ابن بابویه، در بارور کردن عقائد و باورهاى قمیان، بسیار کوش کرد. وى، در روشن کردنِ افکار مردم درباره غیبت و انتظار ولى عصر، کتابهاى مفید و راهگشایى نگاشت و عرضه کرد. از جمله آنها کتاب الامامة والتبصرة من الحیرة است.

ابن بابویه در این کتاب سعى فراوان کرده امامت ائمه اثنى عشر را تثبیت کند و به مدعیانِ دروغین امامت و فِرَق باطله، چون کیسانیه و اسماعیلیه و فتحیه و واقفیه پاسخ دهد. به خوبى از عهده این کار برآمده و شیعیان را با دلایل استوار از حیرت و سرگردانى نجات داده است. وى، در مقدمه کتاب، انگیزه خود از نگارش آن به شرح بیان کرده و اختلاف روایات را درباره امامت از علل حیرت شیعیان برشمرده است. کتاب، در23 باب تدوین شده است. درباره امامت هر امام، به روشنى، سخن به میان است و به ریشه‏هاى تاریخى و اخلاقى انحرافهاى اعتقادى اشاره شده است.227

ابن بابویه در گسترش تشیع بسیار کوشا بود. محمد بن مقاتل، از عالمان نامور آن دوره، به دست وى در رى به مکتب اهل بیت گرایید.228

عالمان دیگر نیز درباره غیبت کتاب نوشتند. عبدالله بن جعفر حمیرى، کتابى درباره غیبت امام زمان نوشته229 که نجاشى از این کتاب، به الغیبة والحیرة یاد کرده است.230 احمدبن ابى زاهر قمى، کتابى درباره وظایف و برنامه‏هاى مردم در روزگار غیبت نگاشت.231

تلاش پى گیر عالمان قم در روشن‏گرى و بیان دقیق باورهاى درست دینى، سبب شد دگراندیشان و صاحبان آراى منحرف، در قم کم‏تر براى فعالیت میدان بیایند و مدعیان بابیت و مهدویت، نتوانند در قم جاى پا پیدا کنند و به ویران‏گرى بپردازند. حسین بن منصور حلاج بیضایى، که عقائد انحرافى داشت، با ادعاى بابیت امام زمان، در مراکز عمده شیعه، بویژه بغداد و قم به انتشار آراء و عقائد خود پرداخت. وى، در نتیجه تلاش و وعظ و سفرهاى گوناگون، توانست عده‏اى از رجال شیعه و رجال دربارى خلیفه را به خود متمایل سازد. وى در ابتدا، خود را نایب و وکیل امام زمان معرفى مى‏کرد. حلاج براى انتشار بهتر افکار خود، راهى قم شد. وى در نظر داشت با ارتباط با خاندان پر آوازه ابن بابویه و کمک آنان، افکار خود را در قم منتشرکند و از این شهر شیعه نشین، به عنوان مرکزى براى انتشار عقائد خود در دیگر سرزمینهاى شیعه نشین سود برد. در قم، با بزرگان خاندان ابن بابویه دیدار کرد. ولى عالمان هوشیار قم به ادعاهاى حلاج پاسخهاى دندان شکنى دادند. و وى با همه تزویرگرى و مقدس نمایى، نتوانست کارى پیش ببرد و بدون هیچ گونه دستاوردى از قم بیرون رانده شد.232

شیخ صدوق نیز چون پدر با بصیرت‏اش در شناساندن امام زمان به مردم، با بیان و بنان عرصه داریهاى شگفتى داشت و در شهرهاى گوناگون، از جمله: قم، رى و نیشابور به آگاه بخشى پرداخت.

شیخ صدوق، همه توان وکوشش خود را براى روشن کردن افکار عمومى و هدایت مردم به کار گرفت و در این راه، موفقیتهایى را به دست آورد.

وى در انگیزه نگارش کتاب کمال الدین، نوشته است:

»پس از زیارت امام رضا به نیشابور رفتم و دیدم، گروه بسیارى از شیعیان این شهر، در غیبت امام زمان سر گردانند و از راه درست، به سوى مذاهب انحرافى گرایش پیدا کرده‏اند و مهم‏تر این‏که، دانشمندى از فرزانگان بخارا، به نام نجم الدین ابوسعید قمى، که از دیر باز در اشتیاق دیدار او بودم، در دیدار با او متوجه شدم وى در برابر شبهه‏هاى فیلسوفى از ماوراء النهر درباره غیبت امام، به تردید افتاده است. براى او درباره سرگذشت غیبت، شمه‏اى باز گفتم و او آرامش پیدا کرد و از من خواست در این باره کتابى بنویسم. «233

ابى القاسم خزاز از فقها و محدثین پرآوازه حوزه قم، کتاب کفایة الاثر را در اثبات مهدى منتظر نوشت.234

 

بانوان با بصیرت قمى

بصیرت و راه شناسى، ویژه مردان قمى نبود. بانوان قم نیز در روشن‏اندیشى پا به پاى مردان حرکت مى‏کردند. هم چنان که مردان در شناخت راه خدا و شناسایى امام زمان خود به حقیقت دست یافتند، زنان نیز براى دریافت حقیقت دغدغه داشتند. و در این باره از خبرگان پرس وجو مى‏کردند. بانوان پا به پاى مردان، آگاهانه گام در راه شناخت امام زمان‏شان برداشتندو به تلاش برخاستند. پس از شناخت امام با همه وجود به حمایت از آن بزرگوار برخاستند و افزون بر جانبدارى سیاسى، به وسیله فرستادن واجبات مالى، بویژه خمس به تقویت مالى امام خود پرداختند. به گزارش صدوق، زینب همسر محمدبن عبد یل آبى قمى، سیصد دینار به وسیله جعفربن محمدبن متیل قمى، براى وکیل امام زمان حسین بن روح به بغداد فرستاد.

 

2. روشن بینى و خرافه ستیزى

از ویژگیهاى دیگر روشن اندیشى حوزه قم، سواکردن حقیقت ناب از بافته‏هاى غالیان بود. جریان پرقدرت غلات از آفتهاى بزرگى بود که بسیارى از مردم را به شبهه افکنده بود و فتنه آن چنان فراگیر بود که افراد تیز هوش را نیز به گرداب فتنه درافکنده بود. غالیان، درباره امامان باورهاى شرک آلودى را منتشر مى‏کردند. شمارى از آنان که به مفوضه لقب گرفته بودند، مى‏پنداشتند خداوند آفرینش مردم و رزق و روزى آنان را به پیامبر و امامان واگذار و تفویض کرده است. هواداران این مسلک انحرافى، از روزگار امام صادق(ع) به بعد، به تبلیغ افکار خود، مشغول بودند و امام با آنان گفت‏وگو کرده بود و ناسازگار پندارهاى غلط آنان را با باورها و عقاید ناب شیعه، نمایانده بود و به آنان فرموده بود:

»روزى مردم در حوزه تدبیر خداست و من خود نیازمند آن«.235

مفوضه، براى یار گیرى در حوزه قم نیز در تکاپو بودند و با تبلیغات گمراه کننده و حق به جانب، به اغواى ناآگاهان مى‏پرداختند.

در بررسى نحله‏هاى فکرى آن روز، قم سه اصطلاح غلات، مفوضه و مقصره به چشم مى‏خورد. غلات و مفوضه، کسانى بودند که متهم به باورهاى غلو آمیز و غیر واقعى درباره امامان بودند. مفوضه در واکنش به اتهام غلو، مخالفان خود را به تقصیر و کوتاه فکرى درباره ائمه متهم مى‏کردند و آنان را مقصره مى‏نامیدند. علما و راویان حدیث در قم، به شدت در برابر بسط پندارهاى غلط این گروه هوشیار بودند. عالمان آگاه که خطر را نزدیک مى‏دیدند، دست به کار شدند و با مکاتبه با امامان و نوشتن کتاب و رساله، خطر غلات را به مردم گوشزد مى‏کردند و به آنان هشدار مى‏دادند، مواظب جوانان خود باشند.

احمد بن محمد بن عیسى و خاندان بابویه جلودار مبارزه با غلات بودند. على بن حسکه قمى، قاسم یقطینى، حسن ابن بابا قمى از رهبران این گروه انحرافى بودند. آنان با سخنان فریبنده و تأویلات ناروا، مردم را مى‏فریفتند و مى‏گفتند:

»آن‏چه ما مى‏گوییم برتر از فهم توده مردم و تفسیر باطن قرآن است و دست ظاهر گرایان از فهم آن کوتاه است. «

احمد بن محمد بن عیسى، باورها و برنامه‏هاى غلات و مفوضه را با امام حسن عسکرى(ع) در میان گذاشت و به امام نوشت:

»کسانى هستند که به تو و پدرانت سخنان ناروا نسبت مى‏دهند که دلها از شنیدن آن بیزار مى‏شود و چون منسوب به شماست، نمى‏توانیم آنها را رد کنیم. فردى به نام على ابن حسکه قمى و قاسم یقطینى بر این باورند که مراد از آیه »انّ الصلوه تنهى عن الفحشاء والمنکر« نه رکوع و سجود که مردى است و مراد از زکات و دیگر واجبات و ممنوعات شریعت نیز هموست، نه پرداخت مال. در این باره بر ما منت نهاده، تا از فتنه و هلاکت نجات پیدا کنیم. «

امام در پاسخ نوشت:

»این گفته ها از من نبوده و باید خود را از آن دور دارى. «236

و نیز امام در نامه‏اى به محمد بن عیسى این دو نفر را لعنت کرد و افزود: شیطان این سخنان را به آنان القا مى‏کند.

حسن بن محمد بن با باى قمى نیز، از جمله افراد منحرف و خرافه پرداز قمى بود که مورد نکوهش و طرد امامان قرار گرفت.

علماى روشن اندیش و حقیقت یاب، در شناساندن خط غلو و معرفى غالیان، بسیار گسترده عمل کردند. محمد بن حسن بن ولید، حسین بن سعید اهوازى،237 و برادرش238 حسن، ساکن قم، صفار قمى،239 سعد بن عبدالله اشعرى240 یونس بن عبدالرحمن قمى241 و محمد بن ارومه قمى242 هر یک کتابى در رد غلات نگاشتند. افزون بر این، قمیان سعى مى‏کردند محیط قم را از آلوده شدن به اندیشه‏هاى ناپاک غالیان پیراسته بدارند; از این روى، کسانى را که متهم به افراطگرایى بودند و از غالیان روایت نقل مى‏کردند، از قم دور مى‏ساختند. حسین بن منصور حلاج، که به دروغ دعوى بابیت امام زمان مى‏کرد، از قم بیرون رانده شد.243 سهل بن زیاد آدمى، به اتهام غلوّ و افراطگرى، به دستور احمد ابن محمد بن عیسى از قم بیرون رانده شد. وى مردم را از گوش سپردن به سخنان سهل باز مى‏داشت.244 سهل بن زیاد، پس از ترک قم، در رى سکونت گزید.245

و محمد بن على صیرفى از راویان کوفى که در زادگاه خود، به غلو شهره بود، به قم آمد و به احمد بن محمد بن عیسى وارد شد. میزبان، پس از آگاهى از افکار انحرافى مهمان خود وى را نیز از قم به بیرون فرستاد.246

حسین بن عبیدالله قمى، به سبب سخنان غلو آمیز، از قم اخراج گردید.247

على بن محمد بن شیره و حسین بن عبداله محرّر نیز از جمله اخراج شدگان از قم بودند.248

مبارزه با غلو و خرافه گرایى در حوزه قم آن چنان جدى بود که مى‏توانست مجازات مرگ را به همراه آورد. به گزارشى، مردم قم یک بار کوشیدند ابوجعفر محمد بن ارومه قمى را، که متهم به غلو بود، به قتل برسانند; ولى چون دیدند او در سراسر شب به نماز مشغول است، از این کار خوددارى کردند;249 چه آن گروه از غلات تند رو، شریعت را منسوخ و خود را مشمول احکام و انجام واجبات نمى‏دانستند.

از راه‏هاى شناخت غالیان از دیگران، دقت در رفتار آنان در انجام نمازهاى یومیه بود.250

ابوجعفر ارومى، سپسها از اتهام غلو تبرئه شد و امام هادى(ع) صلاحیت او را تایید کرد. به او کتابى در ردّ غلات نسبت داده‏اند. چه بسا نوشتن این رساله در پى رفع تهمت غلو از خود باشد.

شیخ صدوق غلات و مفوضه را کافر مى‏شمرد و بر این باور بود که آنان در کفر و ضلالت از همه فرق دیگر بدترند. در نظر ایشان نشانه‏هاى مفوضه و غلات و همانند آنها، یکى این است که علما و مشایخ قم را به تقصیر متهم مى کنند.251

ابن بابویه، براى بیش‏تر روشن کردن افکار عمومى، درباره غالیان، کتاب ابطال الغلو والتقصیر رانوشت و در آن، بى پایگى عقاید اهل غلو و تقصیر را آشکار ساخت. و هوشیارانه در برابر حلاج ایستاد و پنداربافیها و بى‏پایگى اندیشه‏هاى سست و سخیف او را نمایاند. در پى این روشن‏گریها، حلاج ناگزیر قم را ترک کرد.252 این وضعیت از یک طرف نشان دهنده تلاش غالیان براى رخنه در این کانون علمى شیعه و از سویى نشان دهنده باورهاى ویژه قمیان درباره خدا و ائمه است. به تعبیر وحید بهبهانى، آنان درجه معینى از عصمت و کمال را برحسب اجتهاد و رأى خود براى ائمه در نظر داشتند و تجاوز از آن را روا نمى‏شمردند و بالاتر از آن را غلو و ارتفاع مى‏نامیدند.253

 

3. موضع گیرى دربرابر روایتهاى سست:

جریان افراطى و انحرافى در باب حدیث، خسارتهاى بسیارى به فرهنگ اسلامى و شیعى وارد کرده است. حشویه هر نوع حدیث را مى‏پذیرفتند و همین افراط در پذیرش روایت بود که هرکس به خود اجازه مى‏داد به نام راوى حدیث، خود را در سلک طالبان دانش درآورد و هر خبرى را از هر کس و درباره چیز نقل کند و از این راه افکار و باورهاى خرافى و بى ریشه و فتنه خیز، به عقائد مسلمانان راه یابد. علماى قم، از آغاز نقاد حدیث بودند و هوشیارانه از راهیابى هر راوى سست اندیش و بى صلاحیت، به جرگه محدثان و حافظان حدیث جلوگیرى مى‏کردند. عالمان حدیث شناس قم، در پذیرش اخبار بسیار دقت داشتند و با افرادى که از راویان ضعیف، اعم از افراد ناتوان در حفظ و افراد ناپارسا روایت نقل مى‏کردند، برخورد مى‏کردند. در صحت و سقم روایات بسیار سخت گیر بودند. از این روى گفته شده ابن ولید از بزرگان قم، احمد بن محمد بن خالد برقى را به جهت نقل روایات از افراد ضعیف، از شهر قم تبعید کرد. گرچه سپسها او در تشییع جنازه برقى پابرهنه شرکت کرد که برخى آن را گواه پشیمانى او از برخورد تند با احمد بن خالد برقى دانسته‏اند. به گفته شیخ در الفهرست محمد بن حسن الولید، کتاب بصائر الدرجات را از صفار روایت نکرده است و مجلسى نوشته است: دلیل برخورد تند ابن ولید، با برقى این بوده که به گمان ابن ولید، مطالب بصائر به غلو درباره ائمه نزدیک است و حال این که آن چه در بصائر آمده، پائین‏تر از جایگاه واقعى ائمه است و شاید به خاطر اتفاق نداشتن علما درباره آن بوده است.254

وحید بهبهانى مى‏نویسد:

»این استظهار، بنا بر هردو احتمال، استظهار موجهى است. احمد بن محمد ابن عیسى اشعرى نیز، در نقل و روایت حدیث بسیار سخت گیر بود. بنابر بعضى از شواهد، او روایت یونس بن عبدالرحمن و حسن ابن محبوب از مشایخ بغداد وکوفه را، تحریم کرده بود. به نوشته نجاشى، سهل بن زیاد آدمى در نقل حدیث ضعیف بود واحمد بن محمد بن عیسى او را به کذب و غلو متهم کرد و وى را از قم بیرون فرستاد. «255

درباره یونس باید گفت، بنا بر روایتى او در نقل حدیث، سماع مستقیم را شرط نمى‏دانست و رؤیت در کتاب را بسنده مى‏شمرد در صورتى که ابوجعفر اشعرى، بر این نظر بود که حدیث باید سماعى باشد، نه از روى کتاب و نیز حسن بن محبوب در نزد اصحاب، متهم بود که بدون واسطه به نقل تفاسیر و روایات ابوحمزه ثمالى اقدام کرده، با این که او را ندیده است. گرچه کشى بر این نظر است که احمد بن محمد بن عیسى پیش از مرگ از این عقیده بر گشت و از ابن محبوب و کوچک‏تر از او به نقل روایت پرداخت چنان که از طریق محمد بن قاسم نوفلى، حدیث رؤیا را از ابن محبوب نقل کرده است.256 البته این تغییر رویه، به معناى عدول ابوجعفر از معیارهاى علمى نبوده است، بلکه مطمئن شده که ابن محبوب به نسخه کتاب ابو حمزه دست یافته و پس از اطمینان به صحت انتساب، روایت ابو حمزه را از آن نقل کرده است.257

این شیوه حدیثى قم، راه تعدیل شده اهل الحدیث در دنیاى اهل سنت و سلفى‏گرى بود. چه دقت در ضبط حدیث در آن رعایت مى‏شد و در مواردى از استدلال و شرح و بسط و نقد حدیث براى فهم آن به دور نبود. کتابهایى مانند معانى الاخبار صدوق، شاهد آن است. این نص گرایى و فاصله گرفتن از نقد و بررسى احادیث به شیوه متکلمان، مورد نقد عالمان مکتب بغداد، مانند شیخ‏مفید و سید مرتضى قرار گرفت. شیخ مفید صدوق را متهم به ظاهر گرایى مى‏کرد. و در کتاب تصحیح الاعتقاد، مسائل سرویه و آثار دیگر خود، روش استاد را مورد نقد قرار داده است.258 سید مرتضى، قمیان را متهم به گرایش به تشبیه کرد. گرچه سپسها عالمى قمى در سده دهم در رساله »تنزیه القمیین من التشبیه« به دفاع از قمیان پرداخت و گفته‏هاى سید مرتضى را رد کرد. علامه کاظمینى، در »کشف القناع« پس از برشمردن خدمتهاى فرهنگى صدوق به شیعه و جدا کردن وى از قشرى گرایان اهل حدیث و توجه وى به استدلال و مناظره، در تحلیل نقدهاى تند شیخ مفید و سیدمرتضى به اهل حدیث و صدوق، چنین نتیجه گرفته که محدثان، چنان عرصه را برخردگرایى تنگ کرده بودندکه شیخ مفید براى نجات فرهنگ عامى و فکرى شیعه، چاره‏اى جز شدت عمل در برابر آن نمى‏دید.

 

4. تعهد و مسؤولیت پذیرى:

چه بسیار عالمان که از انجام وظیفه سرباز زده‏اند. در سخن مرد میدان، ولى در مرحله عمل، پاى پس مى‏کشند و از میدان دورى مى‏گزینند.

رهبر انقلاب اسلامى، در سفر به قم، جهاد و مبارزه را از شاخصه‏هاى حوزه قم به شمار آورد که عالمان قم در میدانهاى گوناگون جهادى، در صحنه بوده‏اند. در میدان خود سازى و جهاد با نفس، در میدان تبلیغ مکتب و جهاد و در مبارزه با ستم.

به شهادت اسناد تاریخى، حوزه قم، در میدان تبلیغ و گستراندن آموزه‏هاى وَحیانى مکتب تشیع، پیشرو و فعال بوده است. معرفى مکتب و دفاع از بنیانهاى فکرى تشیع، از اولویتهاى مهم حوزه قم بود. رساله‏هاى به جاى مانده به زبان عربى و فارسى در دفاع از بنیانهاى فکرى تشیّع گواه این امر است. به نگاشتن رساله و تلاشهاى علمى در حوزه قم، بسنده نکردند، رنج سفرهاى طولانى را به جان خریدند. اسحاق بن محمد بن حسن بن حسین بابویه، از شاگردان شیخ صدوق، در معرفى تشیع، کتابهاى ارزنده‏اى به فارسى و عربى نوشته است.259

علماى قم، بویژه علویان، با سفرهاى تبلیغى به دیگر شهرها و مراکز علمى، از جمله کاشان و اصفهان، شمال ایران و خراسان، با گفت‏وگو و مناظره با علماى دیگر مذاهب، حقائق مکتب اهل بیت را براى دیگران روشن و پیام علوى را در دیگر نقاط منتشر ساختند و توانستند با نقد و نظر و درایت و مدارا، از شبهه افکنیهاى دگراندیشان پاسخ گویند. یعقوب بن یزید قمى، از اصحاب امام رضا و امام جواد(ع) در بغداد ساکن شد و در کانون حاکمیت بنى‏عباس، به معرفى مکتب اهل بیت پرداخت.260 ابوعبدالله، عیسى بن ابراهیم از محدثان قمى براى نشر اندیشه‏هاى خود راهى مصر شد.261 احمدبن على قمى، معروف به شقران در »کش« از شهرهاى ماوراءالنهر، رحل اقامت افکند و به روشن‏گرى پرداخت.262

حسین بن اشکیب از متکلمان و فقهاى برجسته قم و از اصحاب امام هادى و امام عسکرى(ع) به شمار بود.263 وى مدتى در آستان مقدسه حضرت معصومه به خدمت پرداخته است. ابن اشکیب، براى عمل به وظیفه تبلیغ دین، حوزه گرم قم را ترک گفت و به سرزمین ماوراء النهر هجرت کرد. وى در سرزمین کِش و سمرقند حوزه درسى برقرار کرد. محمد بن مسعود عیاشى سمرقندى و محمد بن وارث، در محضر وى دانش آموخته‏اند. وى در آن سرزمین، با دو گروه مردم روبه‏رو بود، غیر مسلمانان چون بودائیان و پیروان زرتشت و ترسایان و نیز داعیان و مبلغان دیگر مذاهب اسلامى. وى درمعرفى اسلام اصیل و دفاع ازپیامبر و مکتب اهل بیت، آثارى پدید آورد264 و مسائل اعتقادى را هم براى استفاده مردم در قالب کتاب و رساله عرضه داشت.265 سخنورى توانا و اهل مناظره بود و با علماى اهل کتاب و علماى فرق اسلامى مناظره مى‏کرد. ابوغانم هندى، از دانشمندان مسیحى بنام کشمیر بود. وى نام پیامبر اسلام را شنیده و در جست‏وجوى حقیقت به بلخ آمده بود. امیر بلخ براى مناظره با ابوغانم، علماى بلخ را گرد آورد. علماى فرق اسلامى آن شهر نتوانستند با دیدگاه‏هاى کلامى خود ابوغانم را قانع سازند. حاکم بلخ، به اشارت برخى از آگاهان، حسین بن اشکیب را از سمرقند به بلخ فراخواند و زمینه مناظره وى با ابوغانم را آماده کرد. مناظره و گفت‏وگوى علمى بین ابوغانم و ابن اشکیف انجام گرفت. پس از مناظره، ابوغانم مسلمان شد و به مکتب اهل بیت گروید و ابن شکیب وى را با معالم دین آشنا ساخت.266 ابن اشکیب، داراى حوزه درسى و شاگردان بود. محمد بن وارث سمرقندى کتابهاى او را روایت کرده و ا بن قولویه از سمرقندى گزارش کرده است.267

جعفربن محمد بن قولویه قمى، ساکن بغداد بود، براى تبلیغ و طلب دانش به شهرهاى ماوراء النهر سفر کرد و از محضر علماى پر آوازه‏اى چون عمربن عبدالعزیز کشى، حسین‏بن اشکیب، و جعفر فرزند عیاشى268 استفاده برد.

شیخ صدوق نیز در شهرهاى گوناگون جهان اسلام به تبلیغ دین و مکتب تشیع پرداخته است. وى به شهرهاى گوناگون خراسان و آسیاى میانه و عراق سفر کرده. در این سفرها، به هر دیارى که مى‏رسیده، با صبر و حوصله معالم دین و رهنمودهاى امامان اهل بیت را بدانان مى‏آموزانده و به شبهه‏هاى مطرح شده از سوى دیگران پاسخ مى‏داده است. وى کتاب حدیثى و فقهى »من‏لایحضره الفقیه« را در سفر علمى بلخ نوشته است. شیخ صدوق بارها به نیشابور، از شهرهاى بزرگ خراسان و از کانونهاى علمى جهان اسلام سفرکرده است.

على بن خزاز قمى از علماى برجسته قم، در دانش کلام جایگاه ممتازى داشته است. آقا بزرگ از وى به عنوان »الفاضل العالم المتکلم الجلیل الفقیه المحدث«269 نام مى‏برد. وى در نزد شیخ صدوق و دیگر عالمان درس خوانده است.270 در حوزه دانش کلام کتاب کفایة الاثر را نوشته است. در این نوشته، با دلائل استوار، امامت ائمه دوازده گانه را اثبات کرده است. این کتاب براى نویسندگان پس از وى الگو شد که درباره دوازده امام بنویسند.

علامه وحید بهبهانى درباره این کتاب نوشته است:

»کتاب کفایة الاثر را کتابى دراز دامن و در نهایت خوبى یافتم. تمام مطالب آن را روایاتى که از رسول اکرم(ص) و غیر ایشان درباره ائمه(ع) رسیده است، تشکیل مى‏دهد. و تحقیقات آن گواه فضل و دانش بالاى مؤلف است.«271

ابن خزاز، انگیزه خود را از نوشتن این کتاب این گونه بیان کرده است:

»شمارى از شیعیان، آگاهى کافى در امر امامت نداشتند، از این روى، در روبه‏رو شدن با شبهه افکنیهاى مخالفان در موضوع امامت، به تردید افتاده بودند. و شبهه‏هاى آنان را تا آن جا پیش برده بود که دلایل روایى بر اثبات امامت ائمه(ع) را انکار مى‏کردند. شیعیان دست خود را از دلیلهاى روایى و نصوص بر امامت تهى مى‏دیدند. حتى برخى پا را فراتر گذاشته و گمان کردند از صحابه نیز نسبت به امامت خبر و اثرى نرسیده است. چون وضعیت اعتقاد دینى آنان را این گونه یافتم. بر خود لازم دیدم در این مسأله به تحقیق و جست‏وجو بپردازم و با گردآورى آثار و اخبارى که امامت ائمه(ع) را اثبات مى‏کند، حقیقت را بر همگان آشکار کنم و به شبهات مطرح شده دراین باره پاسخ گویم. «

ابن خزاز، با تلاش بسیار و ابتکار در خور تقدیر، روایات و احادیثى که به طور صریح بر امامت ائمه(ع) دلالت دارند و اصحاب مشهور پیامبر(ص) روایت کرده‏اند، در کتاب خود ثبت کرده است. از جمله: روایتهاى على(ع) عبداللّه بن عباس، عبداللّه بن مسعود، ابى سعید خدرى، ابى ذر غفارى، سلمان فارسى، فاطمه(س)، ام السلمه و ام المومنین عایشه. سپس اخبار و روایاتى که درباره تعیین هر یک از ائمه(ع) به نصّ صریح امام پیشین رسیده، با نظم ویژه‏اى نقل کرده و آنها را دلیل محکم و استوارى بر انتصاب ائمه(ع)، بویژه امام زمان(ع) مى‏داند. از این روى، حجت را بر همگان تمام شده مى‏انگارد.

افزون بر این، آخرین باب کتاب را به روایاتى که از سوى امام عسکرى(ع) درباره حضرت مهدى و امامت پیشواى دوازدهم شیعیان رسیده اختصاص داده است. در پایان، روایاتى که از زید بن على بر حقانیت امامت امام عصر(عج) نقل شده مى‏آورد که این خود، در هدایت زیدیان، که درآن روزگار در یمن و شمال ایران در اکثریت بودند، کارساز بود. ارتباط فرهنگى میان حوزه قم و شمال ایران، که در سده‏هاى سوم و چهارم پایگاه زیدیه به‏شمار مى‏رفته، بسیار اثرگذار بوده است. رفت و آمدهاى هدفدار علماى قم به شمال ایران، موجب شده که میان علماى این دو منطقه پر اهمیت ارتباطى وثیق برقرار شود و به تدریج مردم گیلان و مازندران، به کیش امامیه گرایش پیدا کنند و امکانات فرهنگى و اجتماعى و جغرافیایى خود را در خدمت تشیع به کار گیرند و کم کم در قزوین و رى اثر بگذارند و مشعل تشیع را در این سرزمینها برافروزند. و از رى فرهنگ تشیّع را به خراسان و دیگر نقاط ایران، سریان دهند.

حوزه قم و دیگر تلاشهاى اجتماعى

کارکرد علماى قم در تحقیق و تبلیغ و تدریس خلاصه نمى‏شد. آنان خود را حاملان پرچم رسالت پیامبر و وارث انبیا مى‏شمردند و برخود لازم مى‏دانستند که در راه اجراى احکام خدا و گسترش عدالت در جامعه کوشش کنند. حوزه قم در دوران حکومت عباسیان تاسیس شد و حکومت گران درصدد بودند که دست شیعیان از کارهاى حکومتى، کوتاه باشد. حکومت گران، هماره به چشم دشمن به حوزه‏هاى شیعه مى‏نگریسته‏اند. علماى قم، گرچه از کارهاى حکومتى دور بودند، ولى در حد قدرت خود تلاش مى‏کردند از فرصتهاى به دست آمده بهره برند و در اجراى دستورات شریعت و اقامه احکام دین و عدالت اجتماعى، گامهایى بردارند و بتوانند مردم خود را از عدالت و رفاه اجتماعى بهره‏مند سازند. اقتدار آل بویه در دولت عباسیان، فرصت مناسبى بود که قمیان بتوانند خود را به قدرت نزدیک سازند. موضوع قضا، از مسائل مهم بود. این منصب از مناصبى بود که دادرسان در سایه آن، هم به اقامه احکام الهى مى‏پرداختند، اجراى حدود مى‏کردند و مفسدان را به مجازات مى‏رساندند و از گسترش جرائم پیش گیرى مى‏کردند و نیز تا حدودى داد ستمدیدگان را از ستمکاران مى‏گرفتند. در سده‏هاى سوم و چهارم و پس از آن فرصت قضاء و دادرسى قم به علماى این شهر واگذار شده بود. علما از ظرفیتهاى قضائى به دست آمده، براى پیش برد هدفهاى خیر خواهانه خود استفاده مى‏کردند. آنان میان مردم، به دادرسى مى‏پرداختند و از نیاز مردم به قضات برگمارده شده از سوى حاکمان، مى‏کاستند و در سایه فرصت به دست آمده، از درد و رنج فرودستان مى‏کاستند. خاندان دعویدار قمى از خاندانهاى عالم خیزى بود که نام آنان در چندین سده با قضاوت و دادرسى امور قم رقم خورده است. شیخ منتجب الدین، از شمارى از آنان نام برده، از جمله از قاضى احمدبن احمد دعویدار. از او به عنوان ثقه و صالح و حافظ حدیث یاد کرده است.272 و نیز قاضى رکن الدین دعویدار، قاضى ظهیر الدین ابوالمناقب، قاضى علاءالدین، شیخ نجم الدین فقیه، قاضى تاج الدین دعویدار.273 به صلاح، نیک نامى، حافظ دین و احادیث یاد کرده است. شیخ عبدالجلیل رازى، این خاندان دانشمند پرور را به زهد و دانش و پارسایى و اهل فتوى و اجتهاد ستوده است274 و نیز منتجب الدین از سید زین الدین، امیره حسینى و شیخ سدید الدین ابو محمد فادار قمى به عنوان قاضى فاضل یاد کرده است.

 

ارتباط ولایى حوزه قم با اهل بیت

علماى حوزه قم، همانند دیگر علماى شیعه، افزون بر مرجعیت دینى، مرجعیت سیاسى را از آن ائمه و نائبان آنان مى‏دانستند. بر این عقیده بودند که آنان جانشینان پیامبر خدا(ص) هستند و حق امر و نهى در امور اجتماعى و سیاسى از حقوق آنان است و خلفاى اموى و عباسى، غاصب‏اند. مردم مى‏بایست واجبات مالى خود را به امام زمان خود بپردازند. بزرگان قم تلاش داشتند در عین حفظ رابطه ظاهرى خود با حاکمان رسمى، با امام معصوم در ارتباط باشند و زندگى فردى و روابط اجتماعى خود را بر اساس فرامین آنان شکل دهند. ائمه(ع) در میان قمیان، چندین وکیل و نماینده داشتند. وکلا، از میان افراد زبده، اسلام شناس فقیه و با درایت و تدبیر برگزیده شده بودند. افزون بر نمایندگى درمسائل شرعى، اموال متعلق به امام معصوم را گرد مى‏آوردند. بخشى از آن را نزد ائمه فرستاده و بخشى از آن را با اجازه ائمه در امور بایسته و نیازهاى فورى مردم به مصرف مى‏رسانیدند.275 اردبیلى، درباره زکریا بن آدم قمى نوشته است:

»کان زکریا ابن آدم ممن تولّى لهم«

زکریا پسر آدم از جمله متولیان امور ائمه بود.276

و احمد بن اسحق اشعرى از دیگر نمایندگان صاحب نظر و پر آوازه امام بود. وى پرسشهاى مردم را به امام عسکرى منتقل و پاسخ آنها را به مردم مى‏رساند. افزون بر آن وکیل در گردآورى و توزیع خمس نیز بود. بارها، پرسشهاى مردم را گرد آورده و همراه با اموال امام در جمع دیگر مردم، از قم به سامرا برده است.

احمد بن اسحاق متولى موقوفات امام عسکرى(ع) در قم نیز بود و مسجد امام حسن عسکرى، واقع در بازار قم، به وسیله او بنا شده است.277 وى در بازگشت از سفرى که به سامرا داشت، در حلوان درگذشت. اکنون آرامگاه این محدث پر تلاش در شهرستان سرپل ذهاب زیارتگاه ولایت مداران است.

على بن ریّان قمى نویسنده منشورالاحادیث نیز از وکلاى امام هادى(ع) بود.278 صالح بن محمد همدانى، از یاران امام جواد و هادى(ع)، به نمایندگى از امام نهم سرپرستى اوقاف قم را برعهده داشت.279 عروه بن یحیى، از وکلاء و افراد مورد اعتماد امام عسکرى(ع) بود280 محمد بن احمد بن جعفر عطار قمى از اصحاب امام هادى و عسکرى، وکیل امام عسکرى(ع) بود281 و محمد بن احمد قمى282 و محمد بن احمد جعفرى قمى نیز سمت وکالت از امام یازدهم را برعهده داشتند.283

قمیان، واجبات مالى را حق اهل بیت پیامبر مى‏شمردند. حاکمان را غاصب مى‏دانستند; از این روى تلاش مى‏کردند از دادن مالیات به حکام ستمکار و دشمن اهل بیت سرباز زنند. کتابهاى تاریخى، آکنده از نافرمانى قمیان در برابر خراج گزاران است. با وجود سخت گیریهاى حاکمان عباسى نسبت به روابط اقتصادى قمیان با ائمه و مصادره اموال خمس و نذورات و هدایاى مردم قم براى ائمه، کاروان قمیها پیوسته از این شهر به سامرا در حرکت بود.284 متوکل، قمیان را متهم مى‏کرد براى امام هادى(ع) پول واسلحه مى‏فرستند.285 اوقاف قم نیز زیر نظر وکیلان مدبر و هوشیار منصوب از جانب ائمه اداره مى‏شد که همه اینها شکلى از دخالت و رهبرى محسوس امامان در امور اجتماعى بود و از طرفى، علماى قم، با حکومت عباسیان نیز در ارتباط بودند و مسائل مالیاتى، امور دفاعى و کارگزارى قم با مشاورت آنان حل و فسخ مى‏شد. علماى قم، در حل مشکلات اجتماعى مردم مى‏کوشیدند و تلاش داشتند بدون اصطکاک با کارگزاران متعصب و تنگ نظر، بتوانند کارها را پیش برند و با مدارا، نظم و امنیت شهر را بر قرار کنند، هر چند در پرداخت مالیات شهر، گاه و بیگاه با دولتیان رویاروى مى‏شدند. در هر حال، نیاز حاکمان، به تدبیر، نفوذ و دانش علماى حوزه سبب مى‏شد که حکومت، دست آنان را در برخى کارهاى اجتماعى باز گذارد و بسیارى از کارهاى مهم اجتماعى، با همکارى علماى قم انجام مى‏گرفت. بدون رایزنى آنان، والیان نمى‏توانستند کارى پیش ببرند. چنانکه حاکم قم، در امور اجتماعى به بزرگ علماى قم، احمد ابن محمد ابن عیسى مراجعه مى‏کرد.286 ابوالقاسم کاتب، برادر نویسنده تاریخ قم، که در زمان نوشتن این کتاب، والى قم بود و از فضلاى حوزه قم به شمار مى‏رفت (ابوعلى شیبانى، در نوشتن کتاب خود از او بسیار کمک گرفته است)287 دارالضرب قم را تأسیس کرده است. در برهه‏هاى گوناگون، حاکمان قم از میان علما و محدثان برگزیده شده‏اند. این کسان هم با حاکمان رسمى در ارتباط بودند و به آنان مالیات مى‏پرداختند و هم با امامان اهل بیت، ارتباط داشتند. شعیب ابن عبدالله، چندین سال والى قم بود. حمزه بن یسع قمى، از راویان از امام رضا(ع) کارگزارى قم را برعهده داشت. و همو نزد هارون الرشید رفت و با درایت و نفوذ خود، حوزه قم را از اصفهان جدا کرد و آن را حوزه‏اى مستقل گردانید و منبر در جامع آن نهاد288 و نیز او زمین قم را براى مالیات پیمایش کرد و این براى اولین بار بود که در قم انجام مى‏گرفت و زمینهاى قم مساحت مى‏شد. و پس از او فرزندانش، على و عامر کارگزار سرزمین قم شدند. على بن عیسى اشعرى از محدثان این شهر، مدتى از سوى سلطان کارگزار قم بوده است.289 ریان بن صلت قمى با دربار مأمون در ارتباط بوده است. وى، گاه در حضور مأمون سخنرانى مى‏کرده است. در دیگر مناطق نیز علماى قم با مسائل سیاسى و کارگزاران حکومتى در ارتباط بودند. ابوالفضل ابن عمید، از وزیران برجسته دولت عباسیان، قمى بود. وى را اهل شمشیر و قلم شمرده‏اند و در فلسفه و ادبیات تبحرى ویژه داشته است. وى در نزد عالم بزرگ قمى، احمد ابن اسماعیل سمکه قمى، مورخ و محدث درس خوانده بود.290 خاندان علقمى که در چندین دوره از حکومت عباسیان وزارت داشتند، قمى بودند. مویدالدین محمدبن محمدبن عبدالکریم قمى، از فضلاى قم وزارت خلیفه ناصر را برعهده داشت291 و نیز ابن علقمى، آخرین وزیر دوران عباسى، که با خواجه نصیر طوسى در ارتباط بود که همه نشانگر حضور جدى قمیان در صحنه‏هاى سیاسى تاریخ مسلمانان است.

با روى کار آمدن آل بویه، که گرایشهاى شیعى خود را پنهان نمى‏کردند، گرایش علماى قم به سیاست بیش‏تر شد و موجب گردید، حوزه قم همکارى بیش‏ترى با حکومت داشته باشد. خاندان ابن بابویه با آل بویه همکارى داشتند. حسین بن على بن حسین، به سفارش صاحب بن عباد، در کار پژوهش و تالیف کتاب بود292 و شیخ صدوق به رکن الدوله دیلمى نزدیک بود. رکن الدوله با استفاده از امکاناتى که در اختیار داشت، فعالیت‏هاى فرهنگى را گسترش داد. از جمله کارهاى مثبت وى تشکیل مجالس نقد و نظر و گفت‏وگوهاى علمى بود. وى شیخ صدوق را به این مجالس، دعوت کرد. این مجالس، به انتشار مکتب اهل بیت در رى و خراسان، بسیار کمک کرد.293

ارتباط نزدیک حوزه با سیاست و جامعه، رونق و شکوفایى متقابلى را براى حوزه و جامعه رقم زد. تحقیقات نو و ارزش‏مندى در زمینه دانشهاى اسلامى و کاربردى پدید آمد و کسانى از علما در زمینه تاریخ و جغرافیا و زمین شناسى و مالکیت رساله نوشتند. و نیز در شیوه همکارى با زمامداران بنى عباس و حاکمان جور رساله‏هاى فقهى نوشتند. و به سبب همکاریهاى دوجانبه علما و مردم، پیشرفتهاى شگفتى در حوزه زندگى و معیشت مردم به وجود آمد و شهر قم در زمینه تمدنى گامهاى بزرگى برداشت. استقلال سیاسى قم و جداکردن آن از حوزه جغرافیایى و سیاسى اصفهان، ایمن سازى بناها و گسترش ساختمانهاى استوار و آجرى،294 رواج سازمان پولى واحد و ضرب سکه، بازارهاى پررونق و آکنده از کالاهاى مورد نیاز، رونق تجارى با سرزمینهاى مجاور، ایجاد راه آبها و کاریزهاى گوناگون و استفاده مردم از آب شیرین و پاک را مى‏توان از جلوه‏هاى پیشرفت این شهر برشمرد.

احمد بن محمد برقى، در کتاب خود آورده است:

»که مجموع ضیعت‏ها که عرب را به قم بود، همه نو و اسلامى بودند و عرب اشعرى آن را بنا کردند و استحیاى آن نمودند و کاریزها بیرون آوردند و برزیگران را بدان فرستادند. بعضى در اصل دیه و ضیعت نبوده و ایشان به ابتدا آن را بنا کرده‏اند و بعضى در ایام القدیم بوده‏اند و خراب شده ایشان دیگر باره آن را عمارت کرده‏اند. «

مقدسى (د: 375ق)، قم را یکى از زیبا ترین شهرهاى جبال دانسته است.295 تقسیم عادلانه آبها،296 وجود باغهاى سرسبز پسته و فندق، مزارع زعفران، صنایع دستى متنوع،297 مساجد با شکوه و کاروانهاى زیارتى عتبات،298 امنیت راه‏ها و... همه، از برکتهاى حضور فعال حوزه در این شهر بوده است. در همه این نوآوریها، عالمان دین نقش آفرین بوده‏اند و در سایه رهنمودهاى آنان این کارهاى تمدنى انجام گرفته است.

نتیجه
1. تشیع و تأسیس حوزه در قم همزادند و سرنوشت مشترکى آن دو را به هم پیوند داده است.
2. بذر تشیع در نخستین سده هجرى در سرزمین قم جوانه زده و خاندان عرب تبار اشعرى، از پیشگامان این راه بوده‏اند.
3. سقوط بنى امیه، به گسترش حوزه قم کمک کرد و هجرت علویان و عالمان از خاندان پیامبر، از سرزمینهاى عربى به قم، بر بالندگى آن افزود.
4. کثرت محدثان و مؤلفان قمى، هماره زبانزد دیگر حوزه‏ها بوده و در برهه‏اى از تاریخ، هزاران محدث در حوزه قم به ثبت، ضبط، حفظ و نشر حدیث مشغول بوده‏اند.
5. خاندان اشعرى، خاندان برقى، ابن بابویه، حمیرى، ابن شاذان، متیل، خاندان ابراهیم بن هاشم، خاندان صفار قمى و ده‏ها خاندان و عالم دیگر، در گسترش حوزه قم نقش آفرین بوده‏اند.
6. حوزه قم از نخستین سالهاى تأسیس آن از مرجعیت علمى برخوردار بوده است.
7. تعامل علمى حوزه قم با دیگر مراکز علمى، از دیگر شاخصه‏هاى این کانون علمى بوده است.
8. حوزه قم از جامعیت درخورى برخوردار بوده و بسیارى از دانشهاى مورد نیاز جامعه آن روز مانند علوم قرآن و حدیث، تاریخ و جغرافیا و مسائل حکومتى در آن رواج داشته است.
9. حوزه حدیثى قم، در میان حوزه‏ها از جایگاه ممتازى برخوردار بوده، تألیف مجموعه‏هاى بزرگ و متنوع حدیثى، مانند محاسن برقى و مجموعه‏هاى نوادر و قرب الاسناد از نشانه‏هاى پویایى حوزه قم بوده است.
10. روحیه نقد و نظر و آزاداندیشى و تعامل علمى و تبادل آراء گوناگون از دیگر برجستگیهاى حوزه قم بوده است.
11. بصیرت دینى از امتیازات مهم حوزه قم بوده و این حوزه در دوراهى‏هاى فکرى، هماره بر صراط حقیقت و اهل بیت استوار مانده و فتنه‏هاى فکرى و سیاسى آن را به بیراهه نبرده و فرقه‏هاى منحرف نتوانستند درقم جاى پا باز کند.
12. امام شناسى، ارتباط پیوسته با ائمه(ع)، روشن بینى و خرافه ستیزى و تعهد و مسؤولیت پذیرى از جلوه‏هاى بصیرت دینى عالمان قم بود. جریان پرقدرت غالیان و حشویه و مدعیان بابیت امام زمان، با همه جاذبه‏هایى که داشتند، نتوانستند در قم رسوخ کنند.
 
کتابنامه
1. اثبات الهداة، شیخ حر عاملى، محمدبن‏حسن، با تعلیقات ابوطالب تجلیل، بى‏تا،بى‏جا.
2. احسن التقاسیم. فى معرفه الاقالیم، مقدسى، ابوعبدالله، لندن بى نا، 1906.
3. اخبار افراد البشر، خواند میر، غیاث الدین، حبیب السیر، کتابفروشى خیام، 1333ش 4جلدى.
4. اعیان الشیعه، امین، سید محسن، دارالتعارف (10 جلدى)
5. الاخبار الطوال، الدینورى، تحقیق عبدالمنعم عامر، داراحیاء الکتب، بیروت، 1960م.
6. الاختصاص، شیخ مفید، محمدبن نعمان، تحقیق على‏اکبر غفارى، انتشارات جامعه مدرسین.
7. الاعتقادات، شیخ صدوق، ابى‏جعفر، تحقیق عصام عبدالسّید، دارالمفید، للطباعة والنشر، بیروت 1414ق.
8. الامالى، طوسى، ابى‏جعفر محمدبن حسن، تحقیق مؤسسة البعثة، قم، 1414ق.
9. الامام الصادق، مظفر، محمد حسین، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
10. الامامةوالتبصره من الحیره، ابن بابویه، مدرسه الامام مهدى. قم. 1363.
11. الانساب، بى‏سعد، عبدالکریم، مقدمه و تعلیقات عبداللّه عمر البارودى، مؤسسة الکتب الثقافیة، 1408ق.
12. البلدان، ابن واضح، احمدبن ابى یعقوب، ترجمه محمدابراهیم آیتى، بنگاه ترجمه و نشرکتاب، 1356.
13. التوحید، شیخ صدوق، ابى‏جعفر، محمدبن على قمى، تحقیق سیدهاشم طهرانى، مؤسسة نشر اسلامى.
14.الذریعه الى تصانیف الشیعه، آغا بزرگ طهرانى، محسن، دارالاضواء بیروت.
15. الروضه فى فضائل امیرالمومنین. ابن شاذان، سدیدالدین، تحقیق على شکرچى، مصادر الحدیث الشیعه. 1422.
16. الطبقات الکبرى، ابن سعد، دارصادر. بى تا.
17. الغارات، ثقفى، محمد ابراهیم، تحقیق سید جلال الدین ارموى، مطبعه بهمن، بى تا.
18. العقد النضید، قمى، محمد بن حسن، تحقیق، على اوسط ناطقى دارالحدیث الثقافه1422ق.
19. الفهرست، ابن ندیم، ترجمه، م، رضا تجدد. چاپخانه بانگ بازرگانى، 1346ش.
20.الفهرست، الرازى، شیخ منتجب الدین، تحقیق محدث ارموى، کتابخانه آیةالله مرعشى، 1366ش.
21. الفهرست، طوسى، تحقیق نشر الفقاهه1417ق.
22. الکامل فى التاریخ، ابن‏اثیر، دارصادر، بیروت، 1399ق.
23. الکنى والالقاب، قمى، شیخ عباس، موسسه نشر اسلامى1429 ق(دوره 2جلدى)، قمى; تتمه المنتهى.
24.اللوامع، ابن بابویه، مدرسه الامام مهدى. قم.
25.المحاسن، برقى، حمدبن خالد، تحقیق سید مهدى رجائى، مجمع جهانى اهل بیت.
26. انوار المشعشعین فى ذکرى شرافة قم والقمیین، کچوئى قمى، شیخ محمدعلى، تحقیق محمدرضا انصارى، کتابخانه آیت‏اللّه مرعشى نجفى، 1381ش.
27. بحارالانوار. مجلسى، محمد باقر، موسسه الوفاء 1403ق.
28. بشارة المومنین درتاریخ قم و قمیین، قوام اسلامى، 1353ش، بى‏تا.
29. بصائر الدرجات، صفارقمى، ابو جعفر، محمد بن حسن، تحقیق میرزا محسن کوچه باغى، کتابخانه آیةالله نجفى1404.
30. پژوهشى در تاریخ حدیث شیعه، معارف، مجید، انتشارات آستان قدس رضوى.
31. تأسیس الشیعه، صدر، سید حسن، انتشارات علمى، بى‏تا.
32. تاریخ دارالایمان قم، ارباب، محمد تقى بیک، به کوشش مدرسى طباطبائى، حکمت 1353.
33. تاریخ قم، قمى، حسن ابن محمد حسن، ترجمه حسن ابن عبد الملک قمى، تصحیح جلال الدین تهرانى انتشارات طوس 1361. ش.
34. تاریخ گزیده، مستوفى قزوینى، حمد الله، به اهتمام عبدالحسین نوائى، تهران امیرکبیر، 1364.
35. تاریخ مذهبى قم اسماعیلیان، فقیهى، على اصغر، 1350. ش.
36. تربت پاکان، مدرسى، طباطبائى، انجمن آثار ملى، 1395ق.
37. تتمةالمنتهى فى وقائع ایام الخلفاء، قمى، شیخ عباس، تصحیح على محدث‏زاده، کتابخانه مرکزى، چاپ دوم، بى‏تا.
38. تصحیح الاعتقاد، شیخ مفید، محمدبن نعمان، مجموعه مصنفات شیخ مفید، ج5، کنگره جهانى هزاره شیخ مفید 1413، قم.
39. تفسیر الامام ابى محمد، حسن بن على، تحقیق سید على عاشور، موسسه التاریخ العربى، 1421ه، 2001م.
40. تنقیح المقال، مامقانى، عبدالله، افست از مکتبه المرتضویه، نجف، 1350ق.
41. جامع الاحادیث، قمى ابى محمد، تحقیق سیدمحمدحسینى نیشابورى مجمع البحوث الاسلامیه استان قدس رضوى 1413. ق.
42. جامع الرواه، اردبیلى، محمد بن على، دار الاضواء، بیروت، 1403. ق.
43. خاندان نوبختى، اقبال آشتیانى، مطبعه مجلس 1311. ش.
44. رجال الطوسى، طوسى، ابوجعفر محمد ابن حسن، افست رضى از المکتبه الحیدریه نجف1380ق.
45. رجال علامه حلى (خلاصه الاقوال)، حلى، حسن ابن یوسف، تحقیق محمد صادق بحر العلوم مطبعه حیدریه نجف.
46. رجال کشى، طوسى، ابوجعفر محمدبن حسن، تحقیق حسن المصطفوى، دانشگاه مشهد 1348.
47. رجال النجاشى، نجاشى، ابى العباس، احمدبن على، تحقیق محمدجواد نائینى، دارالاضواء، 1408.
48. روضات الجنات، خوانسارى میرزا محمدباقر، اسماعیلیان، 1391ق.
49. ریاض العلماء، افندى، میرزاعبدالله، کتابخانه آیةالله مرعشى، 1403 ق.
50. سفینه البحار، محدث قمى، استان قدس رضوى.
51. صحیفه نور، امام خمینى، مجموعه رهنمودهاى امام خمینى، ارشاد اسلامى.
52. طبقات اعلام الشیعه، شیخ آغا بزرگ تهرانى، تحقیق على‏نقى منزوى، دارالکتاب العربى، بیروت 1390ق.
53. عمده الطالب فى انساب ال ابى طالب، ابن عنبه، جمال الدین احمد بن على، منشورات دارمکتبه الحیاه ابن ندیم، الفهرست، دارالمعرفه، بى‏تا.
54. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ابى‏جعفر محمدبن‏على، تحقیق سیدمحمد لاجوردى، کتابفروشى طوس، 1363.
55. فرحه الغرى، ابن طاووس، انتشارات رضى، قم.
56.  فوائد الرضویه، قمى، شیخ عباس، تحقیق ناصر باقرى بید هندى، بوستان کتاب 1385.
57. قاموس الرجال، تسترى، محمد تقى، موسسه نشر اسلامى، ط. اول 1422 ق.
58. قرب الاسناد، حمیرى ابى العباس، عبدالله بن جعفر، موسسه آل‏البیت، 1414.
59.قم نامه، مدرسى، طباطبائى، کتابخانه آیةالله مرعشى، 1364
60. قم در قرن نهم هجرى، مدرسى، حکمت قم 1350.
61. کتاب الغیبه، طوسى، تحقیق عبادالله طهرانى و ناصح، 1411ق. موسسه المعارف الاسلامیه.
62. کتاب النقض، رازى، عبدالجلیل، تحقیق و حاشیه ارموى، سید جلال الدین، رازى بى تا.
63. کفایة الاثر، خزاز قمى، ابى القاسم، انتشارات بیدار قم 1401ق.
64. کمال‏الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ابى‏جعفر، محمدبن‏على، تصحیح على‏اکبر غفارى، مؤسسه نشر اسلامى.
65. کنزالفوائد، کراچکى، ابوالفتح، تحقیق شیخ عبدالله نعمه، منشورات دارالذخائر، قم. 1410.
66. کیهان فرهنگى، بهبودى، محمد باقر، سال 8.
67. گنجینه آثار قم، فیض قمى.
68. لسان المیزان، ابن حجر، تحقیق مرعشلى، داراحیاء التراث العربى، 1414.
69. مجالس المومنین، تسترى، قاضى نورالله، اسلامیه.
71 . مروج الذهب، مسعودى، حسین بن على، تحقیق محمد محیى‏الدین عبدالحمید، دارالمعرفه 1403.
72. مستدرک الوسائل(خاتمه)، نورى، میرزاحسین، موسسه آل البیت قم 1415ق.
73. مستدرکات علم رجال الحدیث، نمازى شاهرودى، سید على، قم شفق، 1412ق.
74. مسند فاطمه معصومه، آستانه مقدسه حضرت معصومه. قم.
75. معالم العلماء، سروى، رشیدالدین (ابن شهر آشوب)، تحقیق عباس اقبال، ط. فردین، 1353ق.
76. معالم المدرستین، عسکرى، سیدمرتضى، مؤسسة النعمان للطباعة والنشر، بیروت 1410ق.
76. معانى الاخبار، صدوق، ابى جعفر محمد بن على، تحقیق على اکبر غفارى، جامعه مدرسین1361ش. مقدمه عبدالکریم ربانى شیرازى.
77. معجم رجال الحدیث، خوئى، سید ابوالقاسم، طبع، 1413ق.
78. مفاتیح الجنان، محدث قمى، شیخ عباس، انتشارات فاطمه الزهراء، 1377ش.
79. مفاخراسلام، دوّانى، على، موسسه فرهنگى امام رضا(ع)1360ش.
80. مقدمه‏اى بر فقه شیعه، مدرسى، حسین، ترجمه محمد آصف فکرت، بنیاد پژوهشهاى آستان قدس رضوى، 1368.
81. منتهى الامال، قمى، شیخ عباس، چاپخانه محمدحسن علمى، تهران، بى‏تا.
82 . من لایحضره الفقیه، صدوق، تحقیق على اکبر غفارى، موسسه نشر اسلامى طبع سوم 1314 ق.
83. موسوعه طبقات الفقهاء، سبحانى، شیخ جعفر، موسسه الامام الصادق.
84. وسائل الشیعه، حرعاملى، موسسه آل البیت، 1409ق.
 
پى‏نوشتها:
1. فروردین 1372.
2. بیانات رهبرى در دیدار با مسؤولان دادگاه و دادسراى ویژه‏ى روحانیت. 1389/8/13.
3. صحیفه نور، ج 20/15.
4. کامل ابن اثیر ج 104/4.
5. الانساب، سمعانى، ج542/4.
6. تاریخ قم، /242. معجم البلدان/176.
7. تاریخ قم/245.
8. تاریخ مذهبى قم/40.
9. کافى ج562/6، بحارالانوار، ج/216/57
10. بحار الانوار، ج217/57.
11. سفینه البحار، ج130/4.
12. بحار الانوار، ج217/60.
13. »یظهره العلم ببلدة یقال لها قم و تصیر معدناً للعلم و الفضل)1313 سفینةالبحار، شیخ عباس قمى ج356/7 دارالاسوه تهران.
14. بحار الانوار، ج211/60.
15. همان/216.
16. همان.
17. همان/214.
18. همان/212.
19. همان/214.
20. همان/213.
21. همان/214.
22. الامام الصادق/1323.
23. فرحه القرى/105.
24. مفاتیح الجنان/834. تعبیر محدث قمى مدرسه معموره است.
25. رجال نجاشى ج379/1.
26. همان/236.
27. الکامل ج517/8، 558 و 628.
28. الغارات، ج2/1.
29. اعیان الشیعه، ج195/1.
30. رجال نجاشى ج90/1.
31. اللوامع/49.
32. فوائد الرضویه ج471/2.
33. تاریخ قم/18.
34. همان/278.
35. وسائل الشیعه ج472/10.
36. معجم رجال الحدیث، ج18/17.
37. رجال نجاشى ج89/2.
38. الفهرست منتجب الدین /94.
39. تنقیح المقال ج325/1.
40. اعیان الشیعه ج242/2.
41. منتهى الامال ج302/1.
42. مقدمه محاسن برقى ج10/1.
43. معانى الاخبار، صدوق، مقدمه.
44. تنقیح المقال ج275/1.
45. روضات الجنات ج45/1.
46. المحاسن ج10/1.
47. رجال نجاشى ج305/1.
48. انوار المشعشعین ج353/3.
49. همان /255.
50. دانشوران قم /5.
51. کتاب الغیبه، شیخ طوسى /369.
52. اعیان الشیعه ج3 ص39.
53. رجال علامه حلى /70.
54. رجال نجاشى ج223/1.
55. الروضه فى فضائل امیرالمومنین. /10.
56. کنزالفوائد ج125/1.
57. فوائد الرضویه ج635/2.
58. رجال نجاشى ج199/2.
59. همان ج253/2.
60. همان ج304/2.
61. رجال نجاشى ج19/1.
62. خاندان نوبختى، /82.
63. الفهرست /32.
64. معجم رجال الحدیث، ج192-177/1.
65. کافى ج416/3.
66. فوائدالرضویه ج445/1.
67. لسان المیزان، ج353/1.
68. انوار المشعشعین ج466/3.
69. انوار المشعشعین ج3ص223.
70. سفینه البحار ج818/2.
71. کمال الدین /433.
72. الفهرست منتجب الدین /72.
73. انوار المشعشعین ج24/3.
74. مسند فاطمه/13.
75. بحارالانوار ج301/48.
76. گنجینه آثار قم، ج322/2.
77. تاریخ قم /255.
78. انوار المشعشعین ج144/3.
79. همان /255ù153.
80. وسائل‏الشیعة ج 146/27. - باب وجوب الرجوع فى القضاء; رجال کشى /595 ; قاموس الرجال، ج456/4.
81. رجال نجاشى ج421/2.
82. رجال کشى /489.
83. النقض /270.
84. مستدرک‏الوسائل ج: 448/17.
85. کتاب الغیبه/390.
86. رجال کشى/345.
87. خاندان نوبختى ص214.
88. رجال النجاشى ج236/2.
89. اختصاص /210کافى ج527/1.
90. کمال الدین / 476ù433. 91. معانى الاخبار/121.
92. معجم رجال الحدیث، ج15/3.
93. رجال کشى /612.
94. همان128.
95. انوار المشعشعین ج548/3.
96. معانى الاخبار /25-17.
97. انوار المشعشعین ج98/3.
98. رجال نجاشى ج89/2.
99. رجال نجاشى ج216/1.
100. رجال نجاشى ج401/1.
101. رجال طوسى /458.
102. رجال طوسى/258.
103. بشاره المومنین /165. قم. 1353.
104. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج172/2. ،
105. اعیان الشیعه ج8 /330.
106. رجال طوسى/458.
107. رجال کشى /267 شماره 481.
108. رجال نجاشى ج86/2.
109. رجال نجاشى ج327/2.
110. همان/308.
111. امالى شیخ طوسى ج21/1.
112. معجم رجال الحدیث ج7.
113. قاموس الرجال، ج440/1.
114. کمال الدین/3.
115. انوار المشعشعین ج358/3; سفینه ج818/2.
116. کمال الدین /519.
117. اعیان الشیعه ج107/3.
118. الکنى والالقاب ج98/2.
119. رجال علامه حلى /66.
120. رجال نجاشى ج251/2.
121. تاریخ قم، ناصرالشریعه /176.
122. الفهرست، الرازى /51.
123. همان /120.
124. همان /87.
125. رجال کشى /410.
126. مجالس المومنین، ج191/2.
127. رجال کشى / 484 - 485.
128. الفهرست /325.
129. تنقیح المقال ج260/2.
130. الانساب، ج542/4.
131. رجال نجاشى ج233/1.
132. رجال نجاشى ج14/2.
133. رجال نجاشى ج251/2.
134. معالم العلما ص111، فهرست ابن ندیم 327.
135. رجال نجاشى ج252/2.
136. رجال کشى، ج221/2.
137. تاسیس الشیعه /120.
138. معجم رجال الحدیث ج71/17.
139. معالم العلما/34.
140. الذریعه، ج 283/4.
141. رجال نجاشى ج252/2.
142. الفهرست، طوسى/76.
143. رجال نجاشى، ج422/2.
144. معجم رجال الحدیث، ج28/16.
145. فهرست ابن ندیم/406. 146. تأسیس الشیعه/331.
147. الذریعه، ج241/4.
148. معجم رجال الحدیث ج465/17.
149. رجال نجاشى ج1 شماره 327.
150. الفهرست /32. رجال نجاشى ج89/1.
151. نجاشى شماره519، 460، 12.
152. کیهان فرهنگى، سال 26/8. مصاحبه با استاد محمد باقربهبودى.
153. معجم رجال الحدیث ج213/12.
154. من لا یحضره الفقیه، ج4/1.
155. طبقات اعلام الشیعه، ج185/1.
156. الفهرست، ابن ندیم/365.
157. معالم المدرستین، سید مرتضى عسکرى، ج278/3.
158. رجال نجاشى ج252/2.
159. بصائر الدرجات / 557.
160. مجالس المومنین ج191/2.
161. رجال نجاشى ج305/2.
162. موسوعه طبقات الفقهاء، ج124/4.
163. مفاخر اسلام ج214/2.
164. تاریخ گزیده /438.
165. معالم العلما /11.
166. رجال نجاشى ج338/2.
167. رجال نجاشى ج251/2. 168. معالم العلما/30.
169. معجم رجال الحدیث ج365/2. 170. الفهرست، منتجب الدین /91.
171. همان /120ù96.
172. الفهرست، منتجب الدین /87.
173. اعیان الشیعه ج210/5.
174. الذریعه ج66/19.
175. تاریخ قم/13.
176. الذریعه ج100/10. 177. نجاشى ج221/2.
178. الذریعه ج104/19.
179. فهرست /226.
180. مروج الذهب ج14/2.
181. معجم رجال الحدیث ج152/2.
182. تاریخ قم /237.
183. رجال علامه حلى/66.
184. رجال نجاشى ج247/2.
185. رجال نجاشى ج293/2
186. رجال نجاشى ج253/2.
187. رجال نجاشى ج253/2.
188. مروج الذهب ج14/2.
189. الفهرست، ابن ندیم /603.
190. انوار المشعشعین ج221/3.
191. اخبارالطوال، دینورى /318.
192. تاریخ قم /145.
193. تاریخ قم/4-1.
194. رجال نجاشى ج382/2.
195. الذریعه ج315/24.
196. رجال نجاشى ج346ù318/2.
197. رجال نجاشى ج81/2.
198. الذریعه ج132/24.
199. رجال نجاشى ج364/1.
200. الفهرست، منتجب الدین /68. 201. رجال نجاشى ج155/1.
202. رجال نجاشى ج405/1.
203. فوائد الرضویه ج444/1.
204. جامع الاحادیث /34.
205. رجال نجاشى ج87/2.
206. الطبقات الکبرى ج7 /282.
207. الانساب ج542/4.
208. تاریخ قم /18.
209. النقض / 163ù162.
210. امالى صدوق /255.
211. التوحید، صدوق /94.
212. عیون اخبار الرضا ج282/2.
213. توحید صدوق /94.
214. رجال نجاشى ج401/1.
215. رجال نجاشى ج305/2.
216. همان ج305/1.
217. رجال نجاشى ج19/2.
218. رجال نجاشى ج401/1. ش: 465.
219. النقض، /163.
220. کافى ج 25/1.
221. بحارالانوار ج217/57.
222. کمال الدین /456.
223. رجال نجاشى ج419/2.
224. رجال. نجاشى 146/2.
225. بحارالانوار ج274/49.
226. الروضه فى فضائل امیرالمومنین/ 3.
227. الامامه والحیره من التبصره، مقدمه.
228. روضات الجنان ج275/4.
229. الفهرست، طوسى /168.
230. رجال نجاشى ج19/2.
231. رجال نجاشى ج230/1.
232. سفینه البحار ج69/1. ، الغیبه طوسى247. خاندان نوبختى /112.
233. کمال الدین وتمام النعمه /3.
234. کفایةالاثر/17.
235. اثبات الهداه ج492/1.
236. رجال کشى /517.
237. فهرست شیخ طوسى /112.
238. معجم رجال الحدیث ج334/5و ج266/6.
239. رجال نجاشى ج252/2. 240. رجال نجاشى ج402/1.
241. رجال نجاشى ج422/2.
242. همان ج213/2.
243. بحار الانوار ج369/51.
244. رجال علامه حلى شماره 357.
245. رجال نجاشى ج417/1.
246. معجم رجال الحدیث ج297/16.
247. اعیان الشیعه ج44/3.
248. رجال کشى /990.
249. رجال نجاشى ج394/2.
250. تاریخ مذهبى قم/51.
251. اعتقادات صدوق /101.
252. تتمه المنتهى /285.
253. تنقیح المقال /88.
254. مفاخر اسلام ج85/2.
255. مفاخر اسلام ج2/سى، مقدمه.
256. رجال کشى شماره 945.
257. پژوهشى درحدیث شیعه /385.
258. تصحیح الاعتقاد، شیخ مفید /222.
259. انوار المشعشعین ج82/3.
260. بشاره المومنین درتاریخ قم وقمیین /255. 261. الانساب ج542/4.
262. رجال الطوسى /439.
263. رجال طوسى /413.
264. معالم العلما /41.
265. رجال نجاشى ج146/2.
266. کمال الدین /438. اعیان الشیعه ج479/5.
267. تهذیب المقال ج449/4; مامقانى ج320/1.
268. التهذیب، شیخ طوسى ج81/4.
269. کفایة الاثر، 7.
270. الذریعة ج84/18.
271. کفایة الاثر/7.
272. الفهرست منتجب الدین/34، 36، 40، 104.
273. الفهرست /82.
274. کتاب النقض /191.
275. رجال کشى /567.
276. جامع الرواة، ج330/1.
277. رجال نجاشى ج235/1; تاریخ مذهبى قم /109.
278. رجال علامه حلى/99.
279. کتاب الغیبه، طوسى /213. 280. معجم رجال الحدیث ج155/12.
281. تنقیح المقال ج267/2.
282. بحار الانوار ج19/73.
283. رجال طوسى /436.
284. بحارالانوار ج185/50.
285. مروج الذهب ج11/4.
286. معجم رجال الحدیث ج86/3;نجاشى ج217/1.
287. تاریخ قم /39.
288. تاریخ قم /28.
289. معجم رجال الحدیث ج116/13.
290. فوائد الرضویه ج819/1.
291. مجالس المومنین ج439/2.
292. رجال نجاشى ج189/1.
293. معانى الاخبار /26.
294. معجم البلدان ج175/4.
295. احسن التقاسیم/210.
296. تاریخ قم/44ù42. 297. تاریخ مذهبى قم /778.
298. الکامل ج356/7.